مهاجران قربانی

0 views
0%

سلام دوستان اسم من علیرضاست و بیست و سه سالمه به جای حاشیه میرم سر اصل موضوع من خلافکار نیستم ولی دوستان خلافکار زیاد دارم داخل یکی از شهر های مرزی ایران در حواشی دریای عمان زندگی میکنم همه ساله مهاجران زیاد به قصد مهاجرت به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از کشورهای مختلف به صورت غیر قانونی به اینجا میان از قضا یکی از دوستان من هم داخل کار قاچاق انسان بود یه روز باهام تماس گرفت و گفت علیرضا پایه ای بریم سر وقت دخترای افغانی منم از خدا بی خبر تا اسم دختر اومد هول کردم و گفتم چرا که نه بعد از چند دقیقه دوستم اومد دنبالم و با هم رفتیم به یک خرابه ای وسط بیابون چیزی ک میدیدم وحشتناک بود ده پانزده دختر افغانی مهاجر وسط بیابون به التماس افتاده بودن و ناله و زاری میکردن دوستم یه پشت دستی بهم زد و گفت علیرضا زود باش یکی رو انتخاب کن نگاهی به دختران زیبا روی افغان انداختم و محو زیبایی آنها بودم و نیم نگاهی هم به آن سوی خرابه کردم که چطور قاچاقچیان پاهای دختران افغان رو به هوا داده بودن و مورد تجاوز قرار میدادن صدای یکی از قاقچی ها هم میومد که میگفت افغانی بیشعور داری میری بدنت رو به عربا بفرشی خب به مام بده گناهی نکردیم که این همه داد و فریاد و ناله و زاری نمیخواد یکی از قاچاقچیان هم داشت با دوستانش حرف میزد و آنان رو به این محفل جنایت دعوت میکرد بی مقدمه به سمت یکی از دختران که بی حال روی زمان افتاده بود و معلوم بود بارها مورد تجاوز قرار گرفته رفتم و برای چند ثانیه نگاهم به نگاهش گره خورد انگار چشمانش به التماس افتاده بود صورتم رو به سمت دوستم چرخوندم و گفتم بس کنین اونم نسبت به حرفم کاملا بی تفاوت بود هر چی داد و فریاد میزدم فایده ای نداشت پس تصمیم گرفتم فیزیکی وارد عمل بشم لگد محکمی به یکی از قاچاقچیان در حال تجاوز زدم که باعث شد همه ی قاقاقچیان به سرم یورش بیارن بدجور کتم زدن البته دو تا چاقو هم خوردم دیگه متوجه چیزی نشدم تا اینکه روی تخت بیمارستان به هوش اومدم و دوستم و خانواده ام بر بالین سرم بودن بعد از اون چند باری هم پلیس واسه تحیقات اومده بود پیشم یه بار از دوستم پرسیدم اون شب چی شد گفت هیچی دیدم دارن میکشنت همه ی همکارامو بی خیال شدم و زنگ زدم پلیس الانم همشون داخل زندانن گفتم یکی هم رفته جلوشونو بگیره که بدجور کتکش میزنن البته میخواستن تو رو هم بندازن زندان ولی یکی از دخترا گفته لود واسه کمک به ما اومده بود و حسابی هم زدنش دوستم فرار کرده بود از صحنه البته ناگفته نمونه الان یه ساله دوستم توسط پلیس عمان دستگیر شده و حبس ابد خورده و داخل شارجه دار آب خنک میخوره خلاصه خواستم واسه دخترایی که ب فکر فرار از خونه ان هشداری داده باشم نوشته

Date: November 13, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *