مهسا

0 views
0%

دستم رو لای موهای لخت و مشکش می کردم و باهاشون بازی می کردم سرش رو روی سینم گذاشته بود و چشم های زیباش رو بسته بود آروم لپش و کشیدم و گفتم جات راحته هی بد نیست برو شکر خدا کن گلم راستی مهسا چند روزه که یه غمی تو چشمات موج می زنه چیزی شده عزیزم آره با خواهرم دعوام شده چرا فضول رو بردن جهنم گفت هیزمش تره مرسی گلم خواهش میکنم از روم برش گردوندم روی تخت و لبام و نزدیک لبای زیبای صورتیش بردم و شروع کردم به خوردن چشم هاش رو بسته بود نفس گرمش رو روی پوست صورتم احساس می کردم دست راستش رو از زیر تیشرتم به کمرم رسوند و آروم نوازش می کرد مهسا دختر خیلی هشری بود قبل از من با یه پسر دیگه دوست بوده یه روز پسره بش زنگ میزنه و می گه بیا خونمون پیش هم باشیم مهسا قبول می کنه وقتی میره خونه ی پسر ناگهان متوجه می شه که دو تا از دوست هاش هم اونجان خلاصه بهش تجاوز می کنن و پردش و از دست می ده هنوز می شه غم حاصل از این خاطره ی بد رو تو چشماش خوند از وقتی دیدمش احساس می کنم تمام سلول های بدنم می پرستنش بدون اون حتی یک لحظه هم نمی تونم زندگی کنم اون هم برای فراموش کردن خاطرات بدش به من پناه آورد و الان با همیم و لحظات خوشی رو با هم داریم آروم شروع کردم به خوردن گردنش وقتی براش با زبون لیس می زنم کاملا معلوم می شه که خیلی حال می کنه نفس عمیق می کشه و لب پایینیش رو به دندون می کشه به گوش هاش رسیدم اول با زبون لیس میزدم و بعد قسمت پایین گوشش و داخل دهنم می کردم و با لبام گازش می گرفتم شروع کردم به مالیدن سینه های گرد و خوش فرمش صدای نازش فضای اتاق رو پر کرده بود تیشرت زرد رنگش رو از تنش در آوردم سوتین نداشت و شروع به خوردن کردم و با دست راستم پهلوهاش رو می مالیدم به خودش می پیچید و لپ پایینش و با دندون گاز می گرفت از دیدن این منظره خیلی هشری شده بودم دستم رو به داخل شرتش کردم همین که دستم به کسش خورد یه آه بلندی کشید و گفت اشکان عاشقتم بعد از کمی مالیدن شلوار و شورتش رو با هم در آوردم یه بوس از کس صورتی رنگ زیباش کردم که تازه اصلاحش کرده بود و صاف صاف بود بلند شد و تی شرتم و در آورد و بعد شروع کرد به باز کردن کمربندم در همین حین سینم و می خورد شلوارم و تا زانو داد پاینن و بعد شورتم و کشید پایین کیرم و گرفت دستش و بعد از کمی مالیدن شروع به خوردن کارد سر کیرم و می کرد تو دهنش و میک میزد و زبونش و دورش می چرخوند بسته گل می خوام بخورم خو آخه نوبتت تموم شده حالا وقتشه من وارد میدون بشم یه خنده کوچیک کرد باشه بفرمایید این گوی و این میدان پاهاش و از هم باز کردم و شروع کردم به لیس زدن کوسش و همه جاش و خوردم کمرش و بالا و پایین می داد و حسابی آه و اوووه می کرد هر دو عرق کرده بودیم و رنگ پوست صورتمون قرمز شده بود گفت بسه اشکان وقته اصله کاریه در خدمتم گل باغ دل من حالت چهار دست و پا به خودش گرفت و یکم باسنش و داد بالا اول یکم سر کیرم و به کسش مالیدم و بعد خیلی یواش کردم تو شروع کردم به تلمبه زدن البته خیلی آروم صدای آه و اووهش دوباره بلند شده بود عجب منظره بود واقعا خیلی بدن سکسی داشت همینجور که تلمبه میزدم با دستم با سنش و می مالیدم گفتم گلم حتما بابات معمار بود یه خنده ی شیطنت آمیز کرد و گفت سرت تو کارت باشه برش گردوندم و به کمر خوابوندمش و دوباره شروع به تلمبه زدن کردم سینه هاش بالا و پایین می شد و دیدن این منظره واقعا دیوونم کردم بود با دست راستم شروع به مالیدن سینش کردم و تلمبه زدن رو تند تر کردم کیرم و کشیدم بیرون و آبم و ریختم کف دستم بعد با دستمال پاکش کردم و دوباره برگشتم روی تخت و پاهاش و باز کردم و شروع به خوردن کس نازش که حالا یکم سرخ شده بود و آبش راه افتاده بود کردم بعد از چند دقیقه اون هم ارضا شد و کنارش خزیدم و یه بوس از پیشونیش کردم و گفتم مهسا دوستت دارم منم همینطور دوستان من تازه به این سایت اومدم و این اولین خاطره ای هست که من اینجا گذاشتم اگه بد بود ببخشید راهنماییم کنید تا نقطه های ضعفم رو بفهمم تا دفعه ی بعد بتونم داستان بهتری بنویسم مرسی نوشته

Date: July 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *