میترای من

0 views
0%

داستانی که مینویسم داستان زندگیمه و شاید عبرت باشه برای خیلی از افراد گرچه سکسی نیست ولی خوندنش هم خالی از لطف نیست اگر اشکال نگارشی داره امیدوارم به خوبی خودتون ببخشید اسمم آرمانه یک اصفهانی دهه هفتادی و متولد خانواده ای به شدت مذهبی شاید مسبب بیشترین لطمه ای که ازش خورده باشم همین سطح فرهنگ و اعتقادات خونوادم باشن خونواده ای که هیچ چیزی از رابطه زن و مرد را به یادم نداد و تنها سرکوب نیازهای جنسی را به من آموخت زمانی که 16 ساله شدم در اثر کنجکاوی های نوجوانی با فیلم سکسی و جق اشنا شدم و به علت بی اطلاعی از همه چیز کم کم تبدیل شدم به یک جقی از فردی با سطح علمی عالی و المپیادی تبدیل شدم به یک معمولی حتی در کنکور سراسری هم نتوانستم در اصفهان قبول بشم و به ناچار تبعید شدیم به یکی از شهرستان های گرمسیر جنوبی سال های اخر لیسانسم کم کم تونسته بودم بین جق و زندگی عادیم تعادلی برقرار کنیم و دوباره شده بودم همون پسر خوش ذوق و با استعداد قبلی فکرش بکنید معدل 2 سال اول لیسانس حدود 14 و دو سال اخر 19 فوق العاده بود اواخر سال های لیسانسم با شخصی اشنا شدم به نام میترا میترا یه دختر مغرور تهرانی ولی کاملا معمولی و با ضریب هوشی در حد خنگ بود اولین تجربه ی دوس دختر داشتن من بود با اینکه میدونستم به هیچ عنوان ما به هم نمیخوریم ولی با این حال این رابطه را هی ادامه میدادم میخاستم ببینم تهش چی میشه کاملا و کاملا بیتجربه و ناشیانه جلو میرفتم همین ناشیانه جلو رفتنم هم باعث شد روزی بیدار شم و ببینم که کاملا عاشقش شدم میترا دختری با قد 165 و وزن حدود 53 54 کیلو بود چهره جذابی نداشت ولی به خاطر ورزشکار بودنش به نظر من ک سکسی میومد در نهایت بعد ماه ها که حس کرد بهش علاقه مند شدم بهم گفت من نمیخام کسی بهم وابسته بشه و به نظرم کات کنیم بعد از فارغ التحصیلی بود که کات کردیم حتی شماره های منم بلوک کرد و جوابم نداد به شدت سرخورده بودم از طرفی به زمین و زمان فحش میدادم که چرا چنین اموزش هایی ندیدم و چرا جلو رفتم و از طرفی هم میدونستم که چنین کارها باعث نابودی اینده من میشه ولی با قوه جنسی و این کیر دائم الشقم چی کار میتونستم بکنم بعد از میترا یه مدت واقعا از همه دخترا بدم میومد ولی پس از یه مدت تبدیل شدم به همون جقی 3 سال قبل تصمیم گرفتم برای بیرون رفت از این امربرم سرکار مدتی را با کار گذراندیم تا اینکه از شدت ترس از خدمت نحص سربازی مجبور شدم امتحان ارشد بدم امتحان ارشد را با اندکی خوندن تونستم با رتبه 300 قبول شم و در دانشگاه صنعتی اصفهان قبول شدم روزها به کام میگذشت و خوش بختانه تونسته بودم به کمک یه خانوم مشاور سکس تراپ بین جق و زندگیم تعادل برقرار کنم در اواخر ارشدم تبدیل شده بودم یه یک فرد اتیست و فردی با علاقه شدید به تجربه رابطه جدید و دائمی منتهی همین تجربه بد قبلی باعث شده بود که هیچوقت جلو نرم و اغازگر رابطه ای نباشم ماه رمضون پارسال که اتفاقا فارغ التحصیلی ارشدم هم مصادف شد با همان ایام خونوادم تصمیم گرفتند کل فامیل دعوت کنند به یک افطاری تقریبا 100 نفری اومده بودند در خونه باغمون بعضی از بچه های فامیل را برای اولین بار بود که میدیدم من جمله میترا خانوم میترا خانوم دومین میترای زندگی منه میترای اول اگر چه بارها نشونه هایی بهم میداد که عاشقمه ولی در نهایت مث یه آشغال پرتم کرد بیرون میترا خانوم دوم ما از فامیل های دور پدرم میشد تحصیل کرده فرنگ رفته و یه خانوم دکتر نرم افزار ساکن در نیوزلند تقریبا 10 سالی از من بزرگتر بود یه دختر با قد 160 و وزن 60 کیلو هیکل و چهره خوب و به شدت یک فرد کتابخوان همین شخصیت و اندامش باعث شد که کم کم باهاش اشنا شم و به نوعی ایشون بود که ما را با بهشت نیوزلند اشنا کرد هدفم انتخاب کرده بودم هدفم گذاشتم اخذ اینترنشیپ یا کارآموزی در نیوزلند تابستان شده بود و شروع کردم به ایلتس خوندن هم زمان هم رزومه کاری از خودم میفرستادم در سایت ترید می در پایان تابستان بود که چند تاشون موافقت کرده بودن با یه کارآموزی 6 هفته ای من هم تونستم دو هفته ای ویزا بگیرم و بریم به جزیره شمالی میترا ساکن اکلند در جزیره شمالی بود منم به خاطر غریب نبودن تصمیم گرفتم با کاری که در اکلند پیشنهاد مثبت بدم شغل خوبی بود کارش طراحی بود و سالی 50 هزار تا بهم میدادن به خاطر نزدیکی به محل زندگی میترا یه سوئیت 40 متری اجاره کردم در وسط شهر با 400 دلار خریت محض بود میتونستم یه سوئیت عالی را در کنار محل کارم با دو سوم این مبلغ اجاره کنم ولی امان از حس شهوت و علاقه شدید من به رابطه جدید پس از کار ک میشد اگه میترا بیکار بود اکثرا پیشش بودم و اونم مث یه برادر کوچکتر همیشه به من نگاه میکرد و هوامو داشت ولی نمیدونست که سوژه جق همین پسر مظلوم و دوس داشتنیه از خودم نگفتم من پسری هستم با قد 185 و وزن 80 و البته سفید و به نوعی هم خوشگل همین خوشگل بودنم باعث شده بود که بارها تو جاهای شلوغ دستمالی شم تقریبا دو ماهی از اقامت من میگذشت که میترا به خاطر کارش مجبور شد که سفری بره به سیدنی باهام مطرح کرد که میخام برم و مواظب گلدون و گیاهاش باشم بنده پس از درخواست ایشون بود که کاملا کص خلانه گفتم که نمیشه که تنها به یه کشور غریب برید و منم اتفاقا میخام سیدنی ببینم و فوقش یه مرخصی میگیرم منی که هنوز جای پام در محل کارم محکم نشده بود میخاستم مرخصی هفتگی بگیرم خلاصه با هزار بدبختی مرخصی گرفتم و با صرف هزینه ای غیرمعقول با میترا خانوم رفتیم سیدنی دو تا اتاق نزدیک هم در یه هتل چهارستاره گرفتیم و بنده هم تحت تاثیر رفتارهای ایرانی مآبانه و مذهبی گونه متاسفانه میخواستم همه چیز را حساب کنم اولین بار اونجا بود که با میترا به بار هتل میرفتم و تو رودروایستی چند تا پیک زدم خوشبختانه ظرفیتمون بالا بود و خودمون خبر نداشتیم و لذا مست نشدیم ولی برعکس ما میترا به شدت مست شده بود در کل مستی میترا کاملا برعکس شخصیت واقعیش بود به نوعی شده بود یه دختر خیابونی که اصلا شباهتی با میترایی که من میشناختم نداشت به پیشنهاد اون بود که پس از شراب رفتیم رقصیدیم و بعدش تصمیم بر این شد که ببرمش به سوئیتش تا روز دیگه ای فرا برسه وقتی که به واحد میترا رسیدم و به تخت رسوندمش و رفتم در پشت سرم بستم وقتی که برگشتم پیشش دیدم اون به فکر اینکه من رفتم شروع کرده به دراوردن لباسش من هم مات و مبهوت اونا نظاره میکردم و اون هم اصن شاید خبر نداشت که منی وجود دارم تقریبا تا جایی جلو رفت که فقط یه شرت ازش باقی مونده بود و پس از اون گرفت پتو لوله کرد تو بقلش و گرفت خوابید اون لحظه به یاد دارم احساسی شهوت تو ام با ترس داشتم کیرم شق شق شده بود و فکرم در این بود که زودتر از اینجا گم شم منتهی این شهوت کوفتی باعث شد که نزدیک تر برم یکم میترا دستمالی کردم و دیدم که هیچ تکونی نمیخوره بدن میترا سکسی تر از اونی بود که سوژه جق من بود با کنجکاوی لعنتیم جلو رفتیم تا جایی جلو رفتم که دیدم شرتش دراوردم و خودمم کاملا لخت اماده سکس با میترام اولین کص کردن ما مصادف شده بود با تجاوز به کسی که بیشترین کمک به من کرده بود به خاطر ترسم بود که من جقی آبم نمی اومد و بعد 15 دقیقه تصمیم گرفتم که از انواع روش ها میترا را بکنم میترا تقریبا بیدار شده بود ولی هیچ کاری نمی کرد مدام نه میگفت ولی نه زیاد و با صدای بلند من هم نهایت زورم گذاشته بودم و از کص میترا گاییدم در نهایت هم ابم توی حلق میترا ریختم پس از اینکه ابم ریختم انگار یه پتک توی سر من زده بودند و منو بیدار کرده بود اگر چه که بیدار شده بودم ولی هیکل لخت میترا عاملی بود که برای بار دوم شهوتی شم و دوباره هم باهاش سکس کنم میترا در طول این مدت کاملا بیدار بود ولی هیچ کاری هم نمیکرد از انواع روش ها میترا گاییدم و در نهایت کنارش خوابیدم صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شدم دیدم میترایی وجود نداره میترا خانوم زندگی ما از سیدنی انگار رفته بود دیگه بهم محل سگ هم نمی گذاشت و هیچ کاری باهام نداشت حدود ده روز پس از این واقعا بود که به خودم جرعت دادم تا برم ازش معذرت خواهی کنم گردن بند گرون قیمتی خریدم و پیشش رفتم منتهی میترا اصن منزلش نبود بارها باهاش تماس گرفتم و نهایتش یکیش جوابم داد تنها جمله ای که به من گفت این بود که برو خدا را شکر کن که بخاطر خونوادت ازت شکایت نکردم دیگه هم پیش من نیا ک مجبور میشم شکایت کنم تقریبا گند زده بودم به همه چیز ولی می دونم که زندگی کماکان ادامه داره تصمیم گرفتم هدیه ام را با پیک به مترا برسونم و خونه ام را هم ببرم نزدیک محل کار چند ماه بعد هم کارم را انتقال دادم به یک شرکت در جزیره جنوبی نیوزلند نمیدونم کی دیگه با میترا ملاقات میکنم ولی اینو میدونم که ممکنه که هیچگاه بخشیده نشم امیدوارم با اموزش های درست در سن جوونی و نوجوونی به بچه هامون انها را از این مسائل بازداریم هیچ چیز ممنوعه ای وجود نداره و تنها مدیریت صحیح غرایضه که ادما به موفقیت میرسه نه سرکوبشون که نهایتش به شخصی تبدیل میشند مث من امیدوارم موفق باشین و نگارش من هم در آینده بهتر شه نوشته زندگی بی

Date: May 28, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *