سلام من آيريکم و 20 سالمه از همين الان ميگم اين داستان يه ميني سکسه اونايي که توقع دارن واسشون سکس وحشي و کس و کون و جر دادن و آه و اوه تعريف کنم نخونن که بعد بيان فحش بدن مرسي من يه دختر خاله دارم که خيلي با هم پايه هستيم تا چند وقت پيش هم خيلي ميرفتم خونه خالم آخه پسر خالم هميشه دوست داشت برم خونشون هنوزم بهم ميگه بيا خونمون داستان ازونجا شرو شد که ما در جوار پسر خاله محترم مشغول اذيت کردن با دختر خاله جان بوديم و هي از سر و کول همه بالا ميرفتيم پسر خاله هم نشسته بود پاي کامپيوتر داشت وب گردي ميکرد و اصلا به پشت سرش توجه نداشت که من در حين اذيت کردن يه چند باري سينه هاي دختر خالمو گرفتم کاملا مطمئن بودم که اگرم بهم پا نده لااقل به کسي نميگه اونم هيچي نميگفت فقط يه لحظه ساکت ميشد و نگه ميکرد به پسر خالم که پشتش به ما بود و با زبون بي زبوني ميگفت نکن همون روز هم خود دختر خالم نشست پاي کامپيوتر و من چند بار در غياب پسر خاله سينشو از پشت گرفتم که خودشو جمع ميکرد و دستشو ميگرفت رو سينشو يواش با لحني که داشت دلهره و ترس و خجالت ازش ميچکيد ميگفت نکن البته ميشد از حالت صورتش شهوتشو فهميد چون ميدونستم تاحالا نه با کسي دوست بوده نه حرف سکسي زده خلاصه امروزمون تموم شد و ما رفتيم خونه شب قبل از خواب بهش اس دادم اول جواب نداد بعد خيلي شاکيانه جوابمو داد که از کارم ناراحت شده بلاخره رفتم رو مخشو يکم جذبش کردم و کشوندمش تو حرفاي سکسي لايت و اين حرفا اونم فرصتو غنيمت شمرد و چنتا سوال پرسيد که کاندوم چيه ساک چيه و اين حرفا معلوم بود تو مدرسه دخترا ميگفتن اينم شنيده بوده اما نميدونسته چيه مث خودم که در دوران بچگي نميدونستم جغ چيه اما همه ازين واژه استفاده ميکردن خلاصه آوردمش تو خط و هر شب اس بازي و سکس تلو سکس چتو اين حرفا تا اين تابستون قرار شد بره خونه بابا بزرگم اينا بابا بزرگم و مامان بزرگم با خالم زندگي ميکنن که خالم صبحا سر کاره بعد يه 1 هفته اي که اونجا بود به منم زنگ زد گفت بيا يه مطلب ديگه هم اينکه يکي از خاله هام که بچه کوچيک داره بچشو مياورد ميزاشت پيش دختر خالم خلاصه تنهاي تنها نبود من رفتم خونه بابا بزرگم اينا يه شب خوابيدم فردا صبحش که خالم رفت سر کار پا شدم رفتم اتاق دخر خالم دختر خاله کوچيکم بيدار بود منم گوشيمو دادم مشغولش کردم بازي کنه دختر خاله بزرگمم بيدار شد و يکم همديگرو مالونديم قبلا تجربه سکس تل داشتيم خلاصه دستمو ميکردم زير لباسش و سينشو ميماليدم هر وقتم دختر خاله کوچيکه يه تکون ميخورد دستمو ميکشيدم بيرون خلاصه يکم که مالونديم مامان و بابا بزرگ بيدار شدن و ما تمومش کرديم چند ساعت بعد اين بابا بزرگ ما که خودش جونور خانوم بازيه ميخواست بره بيرون پيره ولي دلش و تيپش جوونه خلاصه مامان بزرگمم که ميدونه اين چه جونوريه پاشد همراهش رفت البته اصلا خر کيف نشدم که بگم هورا ايول چون از قبل برا همين برنامه ريزي کرده بودمو کاملاا انتظارشو داشتم خلاصه رفتن و من موندم و دخمل خاله تنها مانع دختر خاله کوچيکه بود که مث دم دنبال ما بود خلاصه لپتاپمو که هميشه با خودم ميبرمش گذاشتم جلوش بازي کنه دختر خالمم که شوکه شده بود اصلا انتظار سکسو نداشت اصلا از اتاق بيرون نميومد من فقط دستمو ميکردم زير لباسش سينشو ميماليدم حواسمم به بچه بود که روشو نکنه اينور نوک سينشو ميماليدم که سيخ ميشد بعد انگشتمو خيسش ميکردم نوک سينشو تند تند ميماليدم يه دفه انگار حشرش ميزد بالا ميخواست جلوشو بگيره دستمو ميگرفت نميزاشت بمالم منم ميرفتم سراغ کونش و دست ميکردم تو شورتش از عقب لاي کونشو ميماليدم و تا به سوراخ کونش ميرسيدم دستمو ميکشيد بيرون و منم نميخواستم به زور کاري کنم کسشم که اصلا نزاشت دست بزنم فقط وقتي يه دفه به کسش دست ميزدم از حرارت و رطوبتش معلوم بود خيسه خلاصه نزاشت حال کنيم مامان و بابا بزرگم اومدن و ديگه کاري نکرديم منم کلي از دستش ناراحت بودمو شاکي بودم و هي سرش غر زدم که چرا اونجوري کردي بعدشم که خالم اومد خونه اصلا ديگه شبو با هم حرفم نزديم تا فردا دوباره صبح شد و رفتم بالا سرش دوباره رفتم تو سينه هاشو ماماليدم و اونم حال ميکرد اما ميترسيد بچه هم سرش تو گوشي من بود اصلا حاليش نبود اما ريسک بود منم بهش گفتم بره برام آب بياره و اين فرصتي شد تا لبامو بزارم رو لباي ناناز دختر خالم که لب گرفتنم بلد نبود امروزم کاملا مث ديروز پيش رفت و طبق جريانات گفته شده مامان و بابا بزرگ رفتن بيرون و من لپتاپو دادم بچه بازي کنه و خودم مشغول شدم سينه هاشو ميماليدم فشار ميدادم اونم يه حرکتايي به بدنش ميداد معلوم بود حشريه بازم نوک سينشو ميماليدم و اون بعد از يه مدت دستمو ميگرفت دست ميکردم لاي کونش دستمو ميکشيد بيرون خلاصه ضد حال ضد حال ضد حال اعصابمو خورد کرد بهش گفتم بياد بيرون اومد باهاش حرف زدم گفت بچه ميفهمه ميره به مامانش ميگه بعد خواست برگرده تو اتاق که گرفتمش هي دست و پا ميزد ميگفت ولم کن منم گرفتم آرومش کردم و گفتم ميخوام فقط بغلت کنم خلاصه گرفتمش تو بغلم و آروم آروم تو گوشش با لحن سکسي حرف زدم و اونم مث يه بچه تو بغلم آروم بود چند بار لبشو بوس کردم خودشم خوشش اومد بعد دوباره خواست بره که يه وقت ببچه نفهمه منم رفتم به بچه گفتم بشينن بازي کن تنها ياد بگيري اگه پا شدي يا صدا زدي ديگه بازي بي بازي منم دست دختر خاله گراميو گرفتم بردمش طبقه پايينن تکيش دادم به ديوار باهاش حرف زدم با لحن سکسي لبامو گذاشتم رو لباش ديگه خيالش راحت بود و چشماشو بسته بود و لبمو ميخورد آخه بد جوري مخشو زده بودم همونجور که رو پروفايلمه هيولاي سکسکم دکمه هاي پيرهنشو باز کردم يه تاپ صورتي زيرش بود نشستم رو لبه شومينه نشوندمش رو پام سننشو بوس کردم و خواستم لباسشو در بيارم که مقاومت کرد اما با يکم کوشش تلاش و پشتکار درش آوردمو سوتينشو کشيدم پايين نوک سينشو کردم تو دهن تند تند نوکشو ليس زدم تا يه راهي واسه کسش پيدا کنم دوباره همونجوري حشري شد و ديدم داره خودشو رو پام فشار ميده دستمو گذاشتم رو کسش و شروع کردم به ماليدن که دوباره دستمو گرفت ايندفه دستمو نکشيدم و اون زور ميزد که دستمو برداره اما من فقط سينشو ميخوردم و کسشو ميماليدم ديگه کم کم دستش ول شد گرفتم گذاشتم رو کيرم ازش لب ميگرفتم سينشو ميخوردم و کسشو ميماليدم همونجور که تو فضا سير ميکرد دستمو کردم تو شورتش کسش خيس خيس بود انگار ارضا شده بود و حاليش نبود شلوارشو دراوردم شورتش خيس خيس بود دراوردم گذاشتم کنار و خوبيدم روش و لب گرفتن لباشو مث توت فرنگي ميخوردم که احساس کردم کيرم داره اونجا داد ميرنه آهاااااي منو يادت رفته شلوارو شورتمو دراوردم وکيرمو گذاشتم لاي کسش با سرعت ميماليدم اون وسط نه من کسشو خوردم نه اون کير منو چون قبلاباهاش حرف زده بودم ميدونستم اذيتش ميکنه به پشت خوابوندمش کيرمو گذاشتم لاي کونش يکم عقب جلو کردم تا حشر کون دادن بگيردش بعد آروم سر کيرو کردم توجا خورد دردش اومده بود و هي بلند بلند ميگفت درش بيار منم با ماليدن کس و سينه هاش آرومش کردم کيرمو تا نصفه کردم تو داغون شد اومدم بکشم بيرون تلنبه بزنم ديدم باز جيغ ميزنه گفتم بزار اذيت نشه درش آوردم ميخواستم ارضا شه خوابيدم اونم به پشت خوابوندم رو خودم کيرم رفت لاي کونش دست چپمو بردم جلو کسشو بمالم دست راستمم گذاشتم رو سينش ماليدم اين کارو تو همه سکسام ميکنم اما ايندفه داخل نبود فقط لاي پايي يعني لاي کوني خلاصه عقب جلو کردمو کس خيسشو ماليدم و با اون دستم سينشو تا اينکه ارضا شد ميخواست پاشه گفتم من ارضا نشم دوباره همونجوري خوابيد و من باز عقب جلو کردم تا آبم اومد به خودم اومدم ديدم به پهلو خوابيديم اونم باز حشري شده بود و من کسشو اونقد خوردم و يه جوري خوردم تا باز آبش اومد بعد تا چند دقيقه فقط لبش همو خورديم و رفتيم خودمونو تميز کرديم و رفتيم بالا تا ننه بابا بزرگه اومدن قصه ي ما به سر رسيد و من کونشو نکردم بچه هايي که خوندن دمتون گرم شرمنده اگه بد بود سکس حوي هم زياد داشتم اما چون اين يکي تفاوت داشت و با دختر خاله بود گذاشتم اونايي که خوششون نيومد شرمنده من اول داستان گفتم که چجور سکسيه که آخرش کسي ناراحت نشه نوشته
0 views
Date: August 5, 2018