از بچگی اینقدر تو سرم زدن که نیگاه نکن به خانوما الان 21 سالمه و هیچ جوره نمیتونم با هیچ جنس مخالفی ارتباط برقرار کنم یه مدتی آخرای سوم راهنمایی و اول دبیرستان با دختر دوست مامانم دوست بودم چه جوری سالی به سالی که می یومدن خونمون میدیدمش البته اون موقع بود که اولین لب و اولین سینه زندگیم رو خوردم دختره خیلی کیری بود الان بهش فکر میکنم حالم بد میشه بدش دیگه کم دیدمش و افتادم دنبال یه دختره که هر روز برگشتی از مدرسه میدیدمش 2 سال تول کشید که بهش شماره دادم پدرمو در آورد که باهاش دوست شدم ولی وقتی که باهاش دوست شدم انگار هیچ حسی بهش نداشتم فکر میکردم دوست دختره رویاهامه ولی رویاهام تغییر کرده بود و توقع بالاتری داشتم تا اینکه یه روز گوشیمو خاموش کردم و دیگه ندید منو بعدا از بچه ها آمارشو گرفتم فهمیدم افسرده شده بچه محل بود سوم دبیرستان درسو ول کردم رفتم سر کار فروشندگی پر از دخترای فروشنده بود محل کارم هر روز عاشق یکی میشدم و غیر مستقیم پیشنهاد میدادم و جواب رد میشنیدم تا اینکه یه فروشنده استخدام کردیم که خیلی خوشگل بود منم خوشگلم ولی مشکل ارتباط دارم و اون موقع هم داشتم همه مردای محل کار دنبال اون دختره بودن ولی من باهاش صمیمی بودم تا اینکه برگشتی هم مسیر بودم با هم برمیگشتیم تا مترو یه روز تو پارکینگ مجموعه بهش پیشنهاد دادم و قبول نکرد چند روز بعد خود به خود باهم دوست شدیم خونشون کرج بود و من شبا باهاش تا کرج میرفتم اولین عشق زندگیم به حساب میومد تو اوج دوستیمون یهو بهم زد منم از کار اخراج شدم چیکار میکردم پشم هم تو جیبم نبود علتشو انداخت به خاطر اختلاف سنی یه کار جدید پیدا کردم دوباره فروشندگی البته اینبار 3 نفر بودیم 1 دختر و ما 2 تا پسر بعد از چند ماه دختره جذبم شد چون خودم اصلا هیچ حرکت مخ زنی انجام نداد بلد نبودم انجام بدم یه 3 روز هم با اون دوست بودم که به لب گیری و خوردن سینه اونم تو خیابون ختم شد ریده شده بود تو روحیم گفتن اصلا به من دوست دختر نیومده برم با یکی دوست بشم از این چادوریا تو محل کارمون بود از طریق یکی از همکارای همسایه بهش پیشنهاد دادم و اون هم قبول کرد و باهم دوست شدیم چون زیاد با دقت بهش نگاه نکرده بودم وقتی اولین بار با دقت به صورتش نگاه کردم گفتم چه گی خوردم همون اول پشیمون شدم ولی چون از تنهایی میترسیدم که دوستیمون طولانی شد یه رفیق صمیمی داشتم که با دوست دخترش دوا شد یه شب مست بودیم اون گفت پیشنهاد ازدواج بدیم منم گفتم باشه دادیمو دوستیمون ادامه دار تر شد 7 8 ماهی شد دوسش نداشتم کم کم هم دختره دروغ زیاد گفته بود گندش در اومد تو این یکی رابطه ام ریده شد و تا حالا مجرد هستم البته دروغ نگم سر این آخری چون پیشنهاد ازدواج داده بودم کسش رو دیده بودم کسخل بازی حالا هم 1 ساله که با هیچ کس نیستم رفته رو موخم شدم آقای همساده تو کلاه قرمزی دی نوشته
0 views
Date: August 17, 2018