نامرد نگفته بود شوهر داره

0 views
0%

برای بار دومه که داستان مینویسم دفعه اول داستان (سارا یعنی همه چی) رو نوشتم خدا رو شکر خیلی ها خوششون اومد شاید واسه همینه که برای بار دوم می خوام بنویسم!!! اسمم بهزاده و26 سالمه نه لاغرم نه چاق اما بر عکس 99% بچه ها که داستان مینویسن نه مانکنم نه قدم 190!!! کارم جوریه که با زن و دخترا کلا زیاد سر و کار داریم واسه همین از برکت همین کار بیشتر وقتا کسی رو واسه دوستی مخصوصا سکس داشتم. چند ماه پیش بود که یه خانومی زیاد میومد سر کارم مشتری هر روزمون بود با یه دختره کوچیک خیلی خوب بود خیلی (البته از نظره من) خوشگل بود، آروم با شخصیت خوش هیکل. به دسته چپش خوب نگاه کردم خدا رو شکر حلقه نداشت پس یه کم خیالم راحت شد بعد یه مدت باهاش هم صحبت شدم از کار و زندگی و…. گفت با دخترم زندگی می کنک منم خر کیف شدم بالاخره دلمو زدم به دریا و ازش شماره خواستم اونم اون روز شمارشو نداد خیلی بهم بر خورد فرداش که اومد سر سنگین بر خورد کردم تا گذشت…. یه روز اومد و خودش شمارمو خواست گفت یه مشکل پیش اومده باید باهات حرف بزنم. منم این بار یه کم ناز کردم اما از خدام بود. فرداش که رفتم سر کلاس دیدم زنگ زد اومدم بیرون گفت یه مزاحم دارم که می خواد اذیتم کنه از کرمانشاه می خواد بیاد دنبالم… بهش گفتم کرج کجا کرمانشاه کجا یه کم چرت و پرت گفتم اونم گفت سبک شدم باهات حرف زدم!!!! خلاصه زنگ و اس ام اس ادامه داشت تا بحث کشید به دیداره حضوری…..

Date: April 29, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *