مدتی بود که حس میکردم نگاش و حرف زدنش باهام عوض شده فکرشو که کردم دیدم شوهر هفتاد سالش مطمئنا نمیتونه بهش برشه اون فقط 45 سالش بود باکره بود ک ازدواج کرده بود حالا هم ک فقط داشت بشور بساب یه پیرمرد رو میکرد نرگس بلند بود و تپل البته بعد از ازدواج و رسیدن به سر و سامون بعد از 45 سال زندگی مجردی تپل شده بود تیپ زنای قدیم رو داشت بلوز و دامن جلوی همه همینطور بود ولی مدتی بود که جلوی من سعی میکرد خودشو نشون بده 20 سالم بود و اوج جوونی و حشریت از کوچیکی صورت و اندام ردیفی داشتم سر همین صورت و اندام یا تو خونه بودم یا وقتی هم که میومدم بیرون به فکر بچه بازایی بودم ک با چشمشون میخاستن منو بخورن و شماره میدادن و تقاضای رفاقت میکردن برام خنده دار بود محل نمیذاشتم و بخاطر همین دست کسی بهم نرسید و در عوضش دستم به خیلی دخترا راحت رسید چون تو شهر کوچیک ما همه آشنا بودن و دخترا هم بر اساس حرف یکیشون ک میگفت تو کلاسمون همش حرف تو هست منو میشناختن منم با خیلیاشون حرف زدم البته الان میبینم که هرکدوم یه بچه بغلشونه و جلوو دست شوهرشون دارن اینور و اونور میرن و انگار نه انگار که یه زمانی با من حرف میزدن و تو تلفن این جمله رو میگفتن بیا پیشم هرکاری دوس داری باهام بکن منم با احتیاط کامل چن تاشون رو مورد لطف کیرم قرار دادم و کلی حال کردم ولی از اون طرف خیلیا میخاستن کونمو مورد لطف کیرشون قرار بدن ولی بقول معروف پا نمیدادم شاید باور نکنین ولی مثل یه باند مافیایی میخاستن منو شب تو یه جا خفت کنن یعنی کمین میکردن برای من فقط برای یه سوراخ تنگ سفید تا پایان مدرسه شب جرات بیرون اومدن نداشتم 18 سال شب تنهایی بیرون نیومدم ولی در عوضش روز کون خواهر بعضیاشون گذاشتم و احساس غرور میکردم اولا فقط صورتمو میبوسید نرگس رو میگم دختر باکره ای که آخر عمر زن پدربزرگ من شد بعد ها دیگه منم میبوسیدمش روبوسی اشکال نداشت روزایی ک میرفتم اونجا میرفت تو اتاق و با تاپ و شلوارک برمیگشت تعجب میکردم اولا ولی بعد گفتم شاید دوس داره جلو من راحت باشه من دوست دختر داشتم و هرموقع مکان و دختر جور میشد یه حالی باهاش میکردم ولی از جلو تجربه ی کردن نداشتم چن بار ک تاپ شلوارکی دیدمش و چیزی نگفتم اون متوجه شد برام فرقی نداره روز بعدی ک رفتم پیش پدربزرگ دیدم یقه باز پوشید بدون کرست نوک و چاک ممه پیدا بود منم چشام بهش بود و اونم میدونست حس میکردم ک مث دخترای تازه ب دوران رسیده دنبال کیر میگرده ولی بخاطر سنش مطمئن نبودم یه روز رفتم اونجا درو که باز کرد رفتم تو دیدم بابابزرگ نیست گفتم کجاست گفت رفته شهر کار داشته بیا تو رفتم داخل پرید تو اتاق خواب و با یقه باز و شلوارک اومد بیرون باز بدون سوتین شق کرده بودم اومد کنارم نشست شونش به شونم چسبیده بود یه نگاه بهم کرد منم چشام افتاد تو چشاش بی اختیار ی بوس از لپاش کردم چیزی نگفت لبمو گذاشتم رو لباش و یه کم خوردمشون باز هیچی نگفت بلندش کردم و بردمش تو اتاق خواب انداختم رو دشک که پهن بود سریع شورت و شلوارمو در اوردم و پیرهنمم در اوردم و پریدم تو بغلش اونم لخت شده بود مث وحشیا لبشو میخوردم صدای آه و ناله بلند شده بود با دست کسشو میمالیدم خیس خیس بود طاقت نیاوردم ک لاس بزنم کیرمو گذاشتم در کسش قبل از اینکه چیزی بگه کردم تو عجب چیزی بود گرررم داااغ تنننگ یه جیغ بلند کشید که حشری تر شدم مث اسب تلمبه میزدم اونم جیغ میزد وحشیانه تلمبه میزدم بعد از 4 یا 5 دقیقه آبم اومد و ریختم رو کسش توبغلش افتادم و بعد از چند دقیقه بلند شدم دیدم کیرم خونیه ترسیدم اونم خوابیده بود گفتم نرگس چت شده گفت هیچی تازه به جمع زنا اضاف شدم اونجا بود ک فهمیدم تنگی کسش به خاطر دختر بودنشه و من برای اولین بار تو عمرم که از جلو سکس کردم پرده یه دختر 45 ساله رو زدم نوشته
0 views
Date: June 12, 2020