این خاطره ام کاملا واقعی است و کاری به باور کردن بعضی ها ندارم خاطره ام برمیگرده به شش ماه پیش زمانی که نمایشگاه بین المللی در تهران برگزار میشد من امید سی و چهار سالمه و در گرگان فروشگاه شیرآلات ساختمانی دارم خیلی به کارم علاقمندم و با پشت کارم تونستم با یک برند معروف داخلی قرار داد ببندم و بخاطر زبون انگلیسی خوبم با موافقتشون به من فرصت داده شد برا سه روز برگزاری نمایشگاه در تهران خودم رو بهشون محک بزنم و اونها هم قول دادن در صورت فروش و معرفی این برند در نمایشگاه پول خوبی بهم بدن منم از یکماه قبل از برگزاری این نمایشگاه دنبال دو ویزیتور خوب و مجرب میگشتم و با آگهی و پرس و جو و تست تلفنی از شهرهای مختلف دو نفر رو مورد قبول خودم قرار دادم یکیش آقا پسری بود از تهران و خوش تیپ با سنی حدود بیست و پنج دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی و دومی دختر خانمی بودن اهل تبریز دانشجوی زبان در شهر خودش که با توجه به طرحی که بهشون دادم و خیلی خوب از پسش در اومدن قرارداد یک هفته ای باهاشون بستم و منم بهشون قول دادم غیر از این مبلغی بابت تشویقی بهشون بدهم اسم پسره بهروز بود و دختره شیدا نمایشگاه برگزار شد بهروز با تیپی واقعا گیرا و قدرت زبون بسیار بالا و مخصوص خانمای زیادی رو بطرف خودش جذب کرد و من متوجه میشدم با شیطنت خاص خودش غیر از تور کردن دخترها و خانمهای خوشگل باچند تا شرکت داخلی قرارداد بست و من از کارش راضی بودم و شیدا که با یک لباس واقعا زیبا و هنرمندانه که هر کسی رو بطرف خودش جذب میکرد با تبهر به زبان خارجی مشتری خوبی رو جذب نمود با توجه به تم مخصوصی که در نمایشگاه ایجاد کرده بودیم خیلی خوب تونستیم کارها رو به مشتری هامون معرفی کنیم و البته با دو شرکت خارجی هم قرار داد ببندیم شرکت بعد از پایان نمایشگاه واقعا از کارمون خوشش اومد و قول داد نمایشگاه تابستونی سال آینده در دبی رو با همین گروه برگزار کنیم و یک چک سی میلیونی بعلاوه قبول هزینه هتل واجاره غرفه و سه عدد کارت هدیه بانکی هر کدوم به مبلغ سه میلیون تومان از طرف مدیر عامل بعنوان تشویقی من هم خوشحال به بچه ها زنگ زدم و هماهنگ کردم نهار رو در یکی از رستورانهای بزرگ تهران در کتار هم باشیم هر دو شون با لباسهای واقعا شیک در رستوران حضور پیدا کردن بخصوص که شیدا که یک مانتو جلو باز با بلوز صورتیو شلوار لی خوش رنگ و کفش پاشنه بلند منم خیلی از خوشگلی شیدا لذت بردم و حتی رفتم تو دنیای دیگه که واقعا سکس با شیدا برام رویاست با اومدن اونها و دست دادن بهشون و تعارف برای نشستن نیم نگاهی به شیدا کردم که واقعا خوشگلیش خارج از وصف بود بخصوص زمانی که دستش رو فشردم گرمی خوش آیندی رو درون من زنده کرد ازشون بابت عملکرد خوبشون تشکر کردم و سوپرایز اصلی رو گذاشتم برا بعد نهار پاکت حاوی عابر بانک و دو میلیون هم چک پول از طرف خودم بهشون تقدیم کردم و باعث تعحب و مباهاتشون شد و بعد از صرف دسر بهشون گفتم خودشون رو برا سفر به دبی در اوایل تابستون آماده کنن و دیگه از تعجب مات شدن یکدفعه شیدا از جاش بلند شد و یک بوسی بر صورتم کرد و من رو هم مات زده کرد و سپس خداحافظی کردن و رفتن ومنم برا حساب میز به صندوق رفتم و یهو گارسون یک کیف دستی کوچکی که برا شیدا بود را بهم داد و گفت زیر میز پیدا کرده منم فورا از رستوران بیرون اومدم و بهش زنگ زدم سوار تاکسی شده بود که محبور شد پیاده بشه و منم آدرسش رو ازش گرفتم تا کیف رو بهش برسونم صد متری میشد دور شده بود چون ماشین رو در پارکینگ رستوران پارک کرده بودم پیاده بطرفش رفتم و او هم در حال برگشت کیف رو بهش دادم و خداخافظی کردیم یهو فکری به مغزم افتاد برگشتم و صداش کردم و گفتم کجا داری میری و اگر فرصتی داره با من بیاد برا خرید کادو برا مادر و خواهرم قبول کرد و با هم قدم زنان داخل پاساژ شدیم گاهی ازش در مورد خونواده و خودش میپرسیدم و ازش پرسیدم که چرا تاکنون ازدواح نکرده و گفت فعلا در موردش فکر نکردم و فقط به کسب درآمد و درسش مشغوله داخل بوتیک شدیم و بنا به سلیقه اش چند تا لباس خریدم و حتی یک لباس دید که چشمش رو گرفت انگار ازش خوشش اومده بود و متوجه شدم که چند بار بطرفش رفته و چون گرون بود منصرف شد و منم بهش گفتم بگیر بحساب من اولش قبول نکرد و با اصرار من فرستادمش برا پرو رفتیم جلو اطاق پرو از انتخابش راضی بود و چند بار براندازش کرد و داخل اطاق پرو شد و کیفش رو بهم داد و در رو بست بعد از چند دقیقه درب رو باز کرد و ازم نظر خواست ناکس خیلی بهش میومد یک لباس بلند بنفش وبا دوخت واقعا عالی جای سینه هاش کشیده بود و برجستگی اش رو واقعا خیره کننده میکرد فقط بخاطر شلوارش یکم توی ذوق میزد بهش گفتم خیلی خوشگل شدی فقط نگاهی به شلوارش کردم و خوش متوجه شد و گفت شلوار دیگه نه گفتم میخرم خوبم میخرم و به سراغ فروشنده خانم رفتم و چند تا شلوار کتان و مازراتی سفید و کرم گرفتم و بهش گفتم امتحان کنه اون هم محبور شد قبول کته و بهم گفت به شرطی که بحساب خودش باشه اولی رو پوشید و بهم نشون داد و دومی رو و سومی و هر بار درب رو باز میکرد و نظرش رو از من خواست منم گفتم اولی کرم خوشگل تره کتان بود و خیلی بهش میومد نگاهی در آینه کرد و همونجا جلوی چشمام شلوارش رو پایین کشید و منم متعجب روم رو برگردوندم بطرف پشت و شیدا متوجه من شد و باشیطنت گفت ای وای یادم رفت شما نامحرمید و خنده ریزی کرد منم خنده ای کردم که انگار بدش نمی اومده و پیراهنش رو بالا زد تا کمر شلوارش رو نگاه کنه شورتش دیده شده لباسش رو مرتب کرد و بهم گفت این خوبه منم گفتم واقعا عالیه واون هم قبول کرد و جلوی چشمم شلوارش رو کشید پایین و بمن داد خنده ای کرد و گفت شرمنده دیگه منم حساب کردم و هنگام خروج از پاساژ بهش گفتم میخوای کحا بری گفت ساعت ده شب بلیط هواپیما دارم برا تبریز ساعت اون لحظه چهار و نیم بود و بهش گفتم اگر تمایل داری بیا هتل پیشم باش تا به وقتش میرسونمش مکثی کرد و قبول کرد و منم خوشحال از نقشه ام سوارش کردم و انگار خودش هم میدونست قراره چه اتفاقی بیفته همش به شلوارم و کیرم که کمی از حالت عادیش بزرگتر شده بود مینگریست دیگه زدم به در پررویی بهش گفتم الان خسته ای میای هتل یکم میخوابی و بعد دوش میگیری و خیلی مرتب به پروازت هم میرسی بعد با پر رویی خاصی گفت البته اگه اذیتم نکنی و خنده ی مرموزانه ای کرد و منم از خدا خواسته ادامه دادم مثلا چکارت کنم گفت حالا دیگه بخودم قبولاندم که دیگه توی مشتم هست به هتل رسیدیم و کلید رو از هتلدار گرفتم و مسئولش چون من رو با کیف مخصوص و عینک و تیپ مرتبم دید چیزی ازم نپرسید و راهنماییش کردم بسمت آسانسور و طبقه سوم وارد اطاق شدیم منم کیفم رو گوشه گذاشتم و خودم را انداختم روی تخت و حمام رو بهش نشون دادم اون هم مانتوش رو درآورد و روی مبل انداخت و مقنه اش رو از سرش درآورد و گفت چقدر امروز گرم بود و دکمه ی بالایی پیراهنش رو باز کرد و اومد بطرف من و کنارم نشست عطر بوی ادکلنش واقعا ملایم و شهوت انگیز بود و زیر چشمی نگاش کردم که به کیرم نگاه میکرد کیرم وقتی دراز کشیده بودم سیخ شده بود و منتظر عکس العمل شیدا بودم حدود یک دقیقه ای سکوت حکم فرما بود و بعد شیدا دستش رو روی کیرم گذاشت و لمسش کرد و منم از خدا خواسته دستم رو روی دستش قرار دادم و با فشار برآمدگی کیرم را در دستش قرار دادم آهی کشید و شیدا رو بطرف خودم درازش دادم و از لبش بوسه گرفتم واقعا خیلی ماهرانه بوسه های آتشینش را بمن حواله میداد و منم سینه هاش رو بخودم میمالیدم صداهای شهوت انگیزش رو میشنویدم و حرارت بدنش رو حس میکردم شیدا دستش رو بطرف پیراهنم آورد و شروع به باز کردن دکمه های لباسم شد و در همین حال هم با بوسه هاش شهوت مرا برمی انگیخت پیراهنم را در آورد و بمن اجازه داد دکمه پیراهنش رو باز کنم وای چه میدیدم یک بدن سفید و شهوت انگیز با یک سوتین صورتی خیلی نازک منم بندش رو از پشت باز کردم و سینه های نازش رو مشاهده کردم واقعادخیلی ناز بود سفت و کوچیک شروع کردم با خوردن سینه هاش بر گشتم به روش و دیوانه وار از گردنش و تا نوک سینه اش رو میخوردم و شیدا هم خوشش میامد با اشاره که شلوارم رو در بیارم در همون حال شلوار و شورتم را کشیدم پایین و کیرم انگاز از قفس آزاد شده بود بصورت فنر خودش رو نشون داد شیدا تگاهی به کیرم کرد و گفت وای این دبگه چیه منم گفتم معرفی میکنم کیرم را با دستش گرفت یکم که باهاش وررفت و جق میزد صورتش رو نزدیک کرد و منم بلند شدم و احازه دادم تا خیلی راحت برام ساک بزنه در همین حال شلوارش رو کشیدم پایین واقعا دیوانه وار ساک میزد و منم واقعا خوشم میومد ودستم را روی کوسش کشیدو و شورتش رو درآوردم و برق کوسش رو احساس کردم خیس خیس بود درازش دادم لبه تخت و خودم افتادم روش دیگه هر دومون کاملا لخت شده بودیم و با لمس سینه هاش و نافش به کوسش رسیدم و لبم رو به طرف کوسش رسوندم پاش رو وا کردم وای چه میبینم یک کوس سفید و بدون مو واقعا شهوت انگیز بود با زبونم چوچولای کوسش رو زبون زدم و صدای آهش بلند شد زبونم رو داخل کوسش قرار دادم و اون رطوبت و گرمی کوسش رو می مکیدم واقعا داشت از این کار من دیوونه میشد خودش رو بطرف من کشید و کیرم رو سر کوسش میمالید و سرش رو وارد کوسش کرد منم خودم رو کشیدم عقب و گفتم پرده مگه نداری گفت بگذار توش تو رو خدا من قبول نکردم و برش گردوندم و کوسش رو بالا آوردم و سوراخ کونش رو زبون میزدم و گاهی هم کوسش رو میخوردم بعد انگشتم را داخل سوراخ کونش کردم یکم تنگ بود ولی چیزی نگفت از روی میز کرم وازلین رو گرفتم و سر کونش مالیدم خودش باانگشتش کوسش را میمالید و منم سر کیرم را با وازلین مالیدم و بعد سرش رو جلو سوراخ کونش قرار دادم دیوانه وار بهم میگفت امید تو رو خدا بگذار تو کوسم منم کونش رو بالا آوردم و با یک فشار سر کیرم را داخل کونش قرار دادم یک آهی کشید و منم بیرون کشیدم دردش اومد ولی چیزی نگفت نگاش کردم اشکش اومده بود بوسش کردم و گفت بگذار توش تحمل میکنم یک دقیقه ای با سر کیرم و کونش بازی بازی کردم و باز کیرم رو فشار دادم داخل کونش اینبار راحت تر رفت منم در چند مرحله فشارم را بیشتر میکردم تا ایتکه کلا کیرم داخل کونش قرار گرفت عجب کونی داشت حرارت داخل کونش انگار داشتم کوسش رو میگاییدم چند بار تلمبه زدم و شیدا داشت از شهوت پاره میشد از پشت سینه های نازش رو میمالیدم و به باسنش که وقتی که جلوی من برخورد میکرد و موج میزد خیره شده بودم واقعا برام این سکس غیر قابل پیش بینی بود گفت تو دراز بکش بشینم روت منم از شهوت دیوانه شده بودم گفتم هر چه بادا باد و کشیدمش روم و با اون بدن نرم و موهای بلوندش با دستش کیرم رو گرفت و آروم گذاشت سر کوسش و یک آهی گفت و تا ته کیرم داخل کوسش شد وای که چه حرارتی داشت و من واقعا داشتم نهایت لذت رو در اون لحظه تجربه میکردم با دستام کپلهاش رو میمالیدم و سینهاش رو میخوردم و کیرم رو داخل کوسش جلو عقب میکردم و شیدا با حرکاتش اون لذت رو برام چند برابر میکرد با دستام سینه هاش رو میمالیدم و معلوم بود شیدا در حد ارضا شدن پیش رفته کیرم داشت با گرمای کوسش خروج آبم رو اخطار میداد و شیدا با ناله هاش خودش رو به ارضا میرسوند چند ثانیه مونده بود که برش گردوندم و وحشیانه تلمبه میزدم که کیرم رو از کوسش بیرون کشیدم و آبم با شدت روی شکم و نافش ریخت و چند قطره هم روی صورت و لبش ریخت که با زبونش آبم رو خورد و در اون لحظه هم ارضا شد واقعا برام خیلی لذت داشت و از اینکه کیرم داخل کوسش بود خوشم اومده بود کنارش دراز کشیدم و لبی ازش گرفتم و گفتم چرا وادارم کردی پرده ات رو بزنم شیدا در همون حال آتشی گفت پرده کجا بود بعد گفت دوسال پیش در مسابقات والیبال به کوسم ضربه شدید وارد شد که باعث شد پرده ام پاره بشه تازه متوجه شدم که ای دل غافل نزدیک بود این کوس به این نازی رو از دستش بدم یک چرتی با هم زدیم و بعد رفتیم حمام و یکم در حمام باهاش سکس کردم و از کون گاییدمش و قول داد در اولین فرصت بیاد گرگان تا باهاش سکس های بیشتری داشته باشم و نوشته امید
0 views
Date: February 6, 2019