نمی خواستم پرده اش رو بزنم

0 views
0%

با سلام دوستای عزیز اول از همه بگم که اسم ها مستعاره و این که داستان اگه مورد املایی داره عذر میخوام صبح بود و طبق عادت ساعت 7 صبح بیدار باش بود تو خونه رفتن مدرسه و برگشت با خستگی البته امروز فرق میکرد چون به بهانه ی سردرد امتحان و مدرسه رو پیچوندم و موندم خونه و این شد که بشینم با گوشیم ور برم سایتای سکسی رفتمو داستان خوندمو عکس دیدم و بعدش با بیحالی رفتم تو خیابون یه کس چرخی بزنم که از شانس ما پولی هم تو جیب نبود رفتم مغازه بابام که پول بگیرم برم دکتر پول رو گرفتم و رفتم صبحونه جیگر زدم و رفتم یه راست دم مدرسه دخترونه که یه متلکی بزدازمو یکم وقتم سپری بشه تا برم خونه دم مدرسه یه دختری رو دیدم که منتظر آژانسه رفتم بهش شماره دادم که گرفت و بعد از 1 ساعت تک زد حدس میزدم که اون باشه ولی نه به این زودی و سریعی اس داد و خودشو معرفی کرد منم بهش خودمو معرفی کردم و رفتم تو نخ اینکه داداشی و آبجی بشیم و بعدش کارشو بسازم شب شده بود نسترن 3 تا میسکال انداخته بود و منم نبودم بهش زنگ زدم بهم گفت که میخواد باهام دردل کنه منم بدم نیومد بیکار هم بودم هیمنطوری داشت از دوست پسراش میگفت که چطوری ولش کردن و دلش شکسته منم موقعیت رو مناسب دیدم و گفتم چرا نمیای باهم رو در رو صحبت کنیم تا شاید آروم بشی یکم جا خورد و من و من کرد بعدش گفت بهت خبر میدم این روز آشناییمون بود فردا بعد از مدرسه دوباره رفتم دم مدرسشون که همه رفته بودن و هیشکی نبود اومدم خونه دیدم پیام داده که مدرسه نرو بیا پارک شهید چمران من تازه پیام رو دیدم و خودمو سرزنش کردم که چرا صبح گوشیو چک نکردم بهش زنگ زدم اما جواب نمیداد منت کشی کردمو اس داد که پنجشنبه که مدارس تعطیله بریم همون پارک و اونجا همو ببینیم تو این چند روز خیلی باهم حرف زدیم و دردل کردیم و رابطمون خیلی خوب شده بود نسترن ساعت 9 صبح تو پارک بود منم به بهونه کلاس فوق العاده پول گرفتم و رفتم سره قرار نسترن از اون روز خیلی بهتر شده بود و با یه مانتو و شال سفید بود رفتم پیشش نشستم و صحبت کردیم نسترن خیلی دلش پر بود از اون روزی که نیومدم سر قرار براش توضیح دادم ولی قانع نشد که مجبور شدم دلشو بدست بیارم گفتم که ببرم یه چیزی براش بگیرم بهش گفتم که یه کافه خوب سراغ دارم و بریم قلیون بکشیم اولش گفت که من نمیکشم و بلد نیستم که گفتم بریم تو اونجا کیف و چایی بخور قبول کرد و بردمش کافه ی رفیقم و یه چیزی براش خریدم و برای اولین بار اونجا بوسم کرد تو چشاش نگاه کردم خیلی خوشم اومد گفت تو چی منم کم نزاشتم بوسش کردم یکم پیاده روی کردیم و براش ماشین گرفتم که بره خونشون تو راه اس داد واسه همچی ممنون منم بهش گفتم برای عشقم همه کار میکنم اولین بار بود بهش گفتم عشقم تا چند دقیقه پیش هم همش آبجی صداش میزدم اس داد که بازم ممنون عشقم فهمیدم که خودشوم بدش نمیاد رابطه ی منو نگین هر روز بهتر میشد و گرم تر هر هفته من پنجشنبه ها رو میپیچوندم برای دیدنش و میرفتیم دور میزدیم تا اینکه یه روز بابای من قلبش درد گرفت بردنش بیمارستان و به من خبر ندادن من از مدرسه اومدم و خونه کسی نبود اولین بار بود تو این موقعیت بودم زنگ زدم به داداشم که گفت رفتیم پیش عموت واسه نهار بعد از عصر برمیگردیم میدونستن که من با عمو کوچیکم مشکل دارم و نمیرم برا همین گفتن خونه عموم منم گفتم زود برگردین و رفتم به نسترن زنگ زدم که تنهام اگه میخوای بیا خونمون تا باهم فیلم ببینیم نسترن اولش قبول نکرد اما بعدش انگار چیوند خونوادشو بعد آدرس و خواست واسش فرستادم و اومد خیلی خوشحال بودم که اولین بار نسترن میاد خونمون واسش آب میوه درست کردمو بردمش تو اتاقم فیلم توآیلایت براش گذاشتم دید و خوشش اومد زیاد از لحظه های بوسه هاشون خوشش میومد که هی میزد عقب تا ببینه بهش خندیدم که برگشت یه لبخند ناز زد بعد گفتم دوستای قبلیت تا حالا لب گرفتن ازت فیلمو نگاه داشت اومد رو پام نشت و گفت برا چی میپرسی یکم جا خوردم که اینقدر خودمونی شده یه جوری خواستم بپیچونم اما نشد نسترن بدجور قضیه رو طولانیش کرد آخرش مجبور شدم بگم که میخوام ازت لب بگیرم دیدم یه اخم کرد و یه لبخنده ریز نسترن دیگه نفس کشیدنش روی گونم احساس میشد لب گرفتیم و موهامو گرفت و سرمو میکشید سمته خودش خیلی خوب بود احساسش خیلی خاص بود همونطوری بغلش کردم بردمش روی تخت خوابوندش و گردنش رو خوردم 5 ثانیه بی حرکت موندیم که یه دفعی یه نگاه کردم و گفتم اجازه میدی که گفت تا اینجا اومدی بقیش هم پای خودته لباساشو در آوردم و نافشو لیس میزدم خندش گرفته بود قلقلکش میومد سرمو برد طرفه شرتش و منم برای خوردم کسش رو از رو شرت لیس میزدم یک آه کوچیک کشید و خندید شرتش رو در آوردم و برای خوردم خیلی داغ کرده بودم حتی نمیفهمیدم دیگه تهش چی میشه فقط نگران بودم مامان اینام نرسن خونه و کارمو انجام بدم نسترن آه ریزی میکرد و سرمو فشار میداد تیشرتمو در آوردم و اومد تو بغلم و گردنمو خورد وقت نداشتم خوابوندمش و شلوارو کشیدم پایین از رو شرت کیرمو میمالید کیرم سفته سفت شده بود گفتم برام ساک بزنه اما بدش میومد و لب نزد بر عکسش کردم که از کونش بکنمش که نزاشت بهش گفتم تا اینجا که چیزی نشده تا حالا به بعدش هم چیزی نمیشه یکم ترسیده بود منم میترسیدم که اتفاقی بیوفته ولی دلمو زدم به دریا یه توف زدم به کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و آروم سرش رفت تو اینقدر اینور و اونور شد از درد که کیرم در اومد داشت از درد پاهاشو سفت میکرد ازت عذر خواستم ولی اون از درد رنگ سفیده صورتش سرخ سرخ شد گفتم که میخوای دیگه ادامه ندیم گفت از جلو بکن نمیخواستم که دختر بودنش رو نابود کنم یکم دو دل بودم از یه طرف تا حالا کس نکرده بودم و از یه طرف میترسیدم قبول کردم و آروم کردم تو کسش به این امیدوار بودم که پردش ارتجاعی باشه ولی خب انگار مثل داستانهای دیگه اینطوری نشد کیرم روش لخته خون بود ترسیدم کشیدم بیرون دیدم نسترن یکم بیحال شده گفتم شرمنده ولی قول میدم درستش کنم بهم اعتماد کرد و ادامه دادیم کردمش و هردو عرق کردیم درد کردنش نسترن رو سرخ کرده بود و سینم رو چنگ میزد ناله های ریزی میکرد نفسم تند شده بود آبم داشت میومد کشیدم بیرون و ریختم رو دستمال و بلند شدم رفتم کس نسترن و کیرم خودمو تمیز کنم که دیدم نسترن تو شوکه فقط بهش توضیح دادم که وقتی نداریم و باید زود بره فرستادمش بره و فیلم رو واسش تو فلش ریختم مامان زنگ زد که ما بیمارستانیم بابات حالش خوب نبود اما الان مرخصش کردن داریم میایم نمیدوست من با داداش صحبت کردم اومدن خونه و منم نگرانیم فقط رو نسترن بود شب رفتم سرکوچه بهش زنگ زدم که از نگرانی درش بیارم یکم با نگرانی و ترس صحبت میکرد آرومش کردم و بهش قول دادم که ببرمش دکتر اما خجالت میکشید بره دکتر و گفتم که من آشنا سراغ دارم و بعد از چند هفته بردمش دکتر و دکتره گفت که پردش پاره شده و کاریش نمیشه کرد و همونجا نسترن زد زیره گریه نسترن رو آروم کردم و بردمش همون کافه قدیمی و براش توضیح دادم که درستش میکنم ولی اون فقط یک جمله رو هزار بار تکرار میکرد اینکه میگفت تو 17 سالگی زن شدم راستش عذاب وجدان داشتم و دیگه از خودم هم بدم میومد آخرش بعد از یک ماه هردو از اون حال و هوا در اومدیم نسترن میدونست که من عاشقشم و میخوامش برا همین یه عهد بستیم که تا آخرش باهم باشیم و منم بعد از دیپلم برم خواستگاریش قطعا هم میرم الان نسترن درسش و میخونه برا نهایی و یکم کمتر در ارتباطیم امید وارم که خوشتون اومده باشه مرسی که خوندین و وقت گذاشتین نوشته یک

Date: June 27, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *