نیوشا و گشت110

0 views
0%

سلام عزيزان.حدود يک سال پيش بود که من در نيروي انتظامي سرباز بودم و در یک کلانتري کرج خدمت ميکردم. من راننده گشت 110 بودم و هفت هشت ماهي از خدمتم ميگذشت
يه شب مثل هميشه شيفت و تحويل گرفتم و با افسر گشت شروع به گشت زدن تو
حوزه خودمون کردیم.شب خسته کننده بود چون خيلي خلوت بود و ادم زود خسته
ميشد.

دور و بر ساعت3 بود ونيمه خواب رانندگي ميکردم که يهو خواب از سرم پريد . يه
دختر 18 ساله نازکه معلوم نبود اون موقع شب تو خيابون چيکار ميکردو داشت تو خيابون در حالي که دستش تو جيبش بود ومتوجه ما هم نبود راه ميرفت. افسر گشت تا چشماش به اون افتاد سريع گفت برو کنارش. منم رفتم کنارش عجب هيکلي داشت.تمامي برجستگيهاي بدنش تو لباسش معلوم بود وصورت شهوت انگيز که دليلش لباي قرمز وکلفتش بود اين هيکل و سکسي ميکرد.

افسر ازش پرسيد :ها اين وقت شب تو خيابون چکار ميکني دختره که معلوم بود از ترس داشت سکته ميکرد با تته پته گفت:هيچي دارم ميرم خونه.افسر گفت پس
داري ميري خونه دختره گفت اره . افسره گفت بشين بريم کلانتري بايد تحويلت بدم. دختره ام شروع کرد التماس کردن ولي بي فايده بود وراه افتاديم سمت کلانتري .
بيچاره خيلي التماس ميکرد و هي اشک ميريخت من چون حوصله ي گريه و زاري نداشتم برگشتم بهش گفتم اگه ساکت بشي ميگم که بزاره بري ولي ميدونستم اين افسر يزيد جنده به اين راحتي بيخيال نميشه .خلاصه رسيديم به کلانتري .افسره برگه هاي گزارش برداشت و گفت دست بند بزن بيارش و رفت داخل. تو همين حين دختره بایه لحن خاص گفت ترو خدا نزار تحويلم بده .تو صورتش که نگاه کردم چشم که به لباش افتاد سه سوت کيرم شق شد.با خودم گفتم نبايد از دستش بدم.

افسر گشت گفت جناب سروان يه مورد اوردم بيسيم بزن مفاسد بيان ببرنش(چون دخترا رو شب تو بازداشتگاه کلانتري نگه نميدارن)دختره هم تا اسم مفاسد شنيد دوباره شروع کرد به گريه و زاري. افسر گشتم گزارش و تحويل داد گفت بريم ماموریت اعلام شد و رفت نشست تو ماشين.
منم از اين فرصت استفاده کردم ورفتم رو مخ افسر نگهبان گفتم ببين اين بيچاره چجوري گريه ميکنه فکر کن دختر خودته ازاين کس شعرا……افسر نگهبان از دختره پرسيد از خونه فرار کردي دختره ام گفت نه. پرسيد راستشو بگو گفت اره .پرسیدچرا گفت پدر مادرم ميخان از هم جدا بشن منم با پدرم زندگي ميکنم و از خونه فرار کردم ميخواستم برم پيش مادرم
خلاصه با کلي خواهش جناب سروان راضي شد که بيخيال مفاسد بشه ولي به
شرطي که برسونيمش به خونش که ببينيم واقعا راست ميگه يانه.

رفتم به افسر گشت گفتم که جناب سروان ميگه دختره رو ببريد برسونيد خونش
ورفتم دختره ام رو اوردم از اتاق که خارج شدم يه لب اب دارم ازش گرفتم داشتم از
شق درد میمردم بهش گفتم ديدي نزاشتم تحويلت بده خنديد گفت جبران ميکنم
گفتم اسمت چیه گفت نیوشا .منم گفتم اسمم کیوان گفت شمارتو ياداشت کن بهم
بده منم نوشتم رو يه کارت و بهش دادم .رفتيم سوار ماشين شديم گفتم کجا برم
ادرسو داد و راه افتاديم وقتي رسيديم يه اپارتمان شيک نشون داد گفت اونه رفت
ماهم مونديم ببينم واقعا همينجاست زنگ زد و رفت داخل ما هم رفتيم .

تا سه چهار روز منتظر زنگش بودم ولي زنگ نزد و با خودم ميگفتم چقدر بي معرفت بود من ساده و باش چقدر واسه کي خواهش کردم . ديگه بيخيال شده بودم .
يک هفته بعد اين ماجرا گوشيم زنگ خورد بعد سلام عليک گفتم شما گفت من
نيوشام گفتم نيوشا کيه گفت همون که اونشب گرفتين منم که تازه دوزاريم افتاده بود
احوال پرسي کرديم گفت که ميخاد منو ببينه .قرار گذاشتيم واسه فردا بعد
ازظهر(چون من 24 ساعت خونه بودم 24ساعت کلانترئ).
فرداي اونروز يه دوش گرفتم و لباسامو ست کردم رفتم کافي شاپي که قرارگزاشته
بوديم وقتي رسيدم اونجا بود رفتم پيشش بلند شد دست داد ونشستيم وبعد از کلي
لاس زدن گفت بايد يه جوري جبران کنم گفتم چجوري گفت هرجوري که تو بگي
منم تيز گرفتم گفتم خوب پس فردا بساتو برميداريم ميريم باغ يکي از دوستام گفت
بسات چي؟ گفتم چي ميترسي گفت نه من اهل دود دم نيستم گفتم نه بابا بسات
مشروبو ميگم گفت باشه بلند شديم بريم من رفتم که حساب کنم که گفت وايسا تو
امروز مهمون مني و حساب کرد وزديم بيرون خداحافظي کرد و رفت .

سه شنبه ساعت حدوداي 11 صبح بود که زنگ زدم بهش گفتم اماده باش 20
دقيقه ديگه ميام دنبالت و رفتم ماشين بابامو گرفتم رفتم دنبالش رسيدم سر قرار
سوار شد ورفتيم سمت باغ دوستم تو خوشنام .
وقتي رسيديم سريع بسات مشروبو روبه را کردم اونم مانتو وروسريشو دراورد امد
نشست کنارم خيلي سکسي شده بود چون يه تاپ صورتيو يه شلوار جين خيلي
چسبون پوشيده بود.شروع کردیم بخوردن پیک اولو سلامتی دادو رفت بالا گفتم
اینکاره ای دو پیک دیگه ام خوردو معلوم بود داره چپ میشه بهش گفتم دختر
چيکار کردي خنديد گفت در برابر کاري که تو کردي هيچه و امد نشست تو بغلم
بدون مقدمه گفت دوست دارمو لبشو چسبوند يه لب مشتي ازم گرفت منم که
داشتم تو لباي بزرگو حجيمش گم ميشدم يواش يواش دستم رفت تو گردنش شروع
کردم لباي نازشو خوردن انقدر خوردم که صداش درامد اخه من از خوردن لب و
کس و ابش سير نميشم .

تاپشو دراوردم ناقلا سوتينم نبسته بود دوتا سينه سفت خوشگل خود نمايي ميکرد
.شروع کردم به خوردنشون يواش يواش اه ونالش بلند شد داشت بادستش چوچولشو
ميماليد .دستشو گرفتم کردم تو دهنم گذاشتم رو کسشو امدم رونافشو رسيدم به
کسش .لباي کسشو خوردم کسش خيلي پر اب وصورتی شهوت انگیز بود منم همه
ابشو خوردم .
ديگه بريده بود ميگفت بببببببکنم اه دارم ميسسسسوزم جرم بده کيرتو بده بخورم
بلند شدم لباسامو دراورد شرتمو کشيد پايين کيرم مثل نهنگ زد بيرون .شروع کرد به
خوردن خيلي حشري شده بودم .اين استيل بالانسو اين لباي بزرگش که کير
17سانتي من توش گم شده بود ادمو ديوونه ميکرد بلندش کردم يه لب ازش گرفتم
.لبش بوي عطر خاصيو ميداد.
دمر خابوندمش گفت از کون نه گفتم پس چي گفت بکننننن توکسم گفتم مگه
بازي گفت اره منم از خدا خواسته کيرمو کزاشتم يه فشار دادم شروع کردم به تلنبه
زدن کسش تنگ بود خيلي داشتم حال ميکردم دستشو انداخت دور گردنم چسبيد
بهم نوک سينه هاش ميخورد به نوک سينه هامو شهوتمو دوبله ميکرد تندتر تلنبه زدم
بهش گفتم برگرد میخام از کون بکنمت گفت میترسم درد داره گفتم نترس من میدونم
چکار کنم لای کونشو باز کردمچه منظره ای بودیه کون تنگ برنگ صورتی با

برجستگی های منظم شروع کردم به لیس زدن عطر خاصی میداد با نوک زبونم
داخل سوراخشو خیس میکردم بعدش یه انگشتمو کردم داخل کونشو یواش یواش
میچرخوندمو هی اه وناله میکردواب کسش قطره قطره میچکید و رفتم دوبارهکسشو
خردم ديدم بيحال شدیواش کیرمو گذاشتم دم سوراخشو یه فشار دادمخیلی تنگ بود
باهر بد بختیی بود رفت داخل شروع کردم به تلنبه زدنصدای جیغش با اه نالش
قاطی شده بوددو سه بار کیرمو میکشیدم بیرون دوباره فرو میکردمخیلی بهش حال
دادو کیرمم صورتی شده بود نمیدونم چرا .داشتم ارضا میشدم بهش گفتم دارم میام
گفت بریزش تو کونم منم همشو ریختم نمیدونید چه حالی میده دوستانی که این کارو
کردن می دونن الانم که یادش افتادمکیرم شق شده . خابيدم کنارش.يه خورده
باسينه هاشو کونش بازي کردم امد سر حال بلند شد خودشو تميز کرد وگفت تا

حالا اينجوري ارضا نشدم بايد قول بدي هر وقت خواستم بياي مال من شي .
بعدشم نهار خورديم تا غروب ازش لب ميگرفتمو مي مالوندمش لاس میزدم ازش
تشکر کردم گفتم که دختر با معرفت مثل تو کم گیر میاد الان هم باهم رابطه داریم
دارم میرم پیشش .خونه دوستش قرار داریمو میخایم گروهی سکس کنیم
خوش باشين و در هر لحظه كه دلتون خواست سكس داشته باشين كه كاريست بس مفرح ذات و ممدد حيات!!!

Date: March 2, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *