همکلاسی بد قِلِق

0 views
0%

سلام بهمن هستم ۱۸ سالمه قدم ۱۸۸ کیرمم ۱۶ و نیم داستان مال پارساله ک سوم دبیرستان بودم عاقا ما تو کلاسمون یه چندتا بچه خوشگل داشتیم ک یکیشون از همه خوشکل تر و سفید تر و تپل تر بود به اسم کامران کیرم براتون بگه ببخشید جونم براتون بگه ک این آق کامران ما خیلی بد قِلِق بود یعنی انگشتش میکردی زیاد چیزی نمیگفتا ولی پیشنهاد بش میدادی ک بیا بریم و فلان میگفت نه یکی دو بار رفیقام خواستن به بهونه های مختلف ببرنش ک نیومد من طرفش نمیرفتم هرچند ادم حشری ای بودم ولی خب انصافا دلم براش میسوخت ک بگیرم ب هر نحوی ک شده وادارش کنم و بکنمش ب پسرام میلی نداشتم فقط دختر دیگه تو ابان ماه بودیم ک یه روز با بچه ها هماهنگ کردیم ک فرداشو نریم مدرسه چون یه امتحان مهم داشتیم و ب شدت سخت معلمشم از اون تخم جنای لاشخور من مث بچه ها زیاد کیرش نمیکردم ک باهام لج باشه فقط اونا ک مسخرش میکردن منم میخندیدم ک دیگه جز خایمالای کلاس محسوب نشم هیچی عاقا خلاصه قرار بود فرداش نریم اخر زنگ همون روز دم دفتر منو دید گفت میدونم فردا رو میخواین بپیچونین خایمالای بی ناموص امار داده بودن به دوستات بگو بیان اخر ترم ۱۰ نمره میدمتون گفتم باشه خواستم ب رفیقام بگم دیدم اینا اگه ۲۰ نمرم بهشون بدی نمیان ب منم میگن نرو و تو کف میموندم منم درسم نسبتا خوب بود و کم و بیش اهمیت میدادم دیگه گفتم کون لق همه در کمال کصکشی ب هیشکی نگفتم و رفتیم ک رفتیم فرداش پاشدم رفتم مدرسه دیدم بعله طبق قرار بچه ها کلاسو پیجوندن و فقط سه تا از خایمالا و کامران اومده رفتم ته کلاس نشستم تا اون خارکصده ک زنگ اولم باهاش داشتیم بیاد خلاصه اومد و یکم کص تفت داد ک اخر ترم اینکارشون میکنم و اونکارشون میکنم و منم زیر لب مامان نازنینشو مورد عنایت قرار میدادم ک اینقد نره رو مخ با صدای کیریش یهو دیدم گف امتحانتون کنسله چون خیلی کمین ولی برا همتون ۲۰ رد میکنم خودشم نشست رو صندلیش بدون اینکه درس بده سرشو کرد تو گوشیش مام بیکار مگس میپروندیم گوشیو در اوردم و یه دوری زدم تو تل دیدم گپا خلوته و همه آفن رفتم یه سایت سکسی و یه داستان باز کردم ببینم چیه یه ۵ دیقه ای گذشت و غرق خوندن بودم دیدم کامران اومد صندلی کناریم پای چپو انداخت رو پای راستش و نشست نیشش وا بود و نگام میکرد گفتم زیرش بخندی چرا نیشت بازه یه نگا رو صفحه گوشی کرد و گفت بد راست کردیا داری داستان سکسی میخونی گفتم نه پس دارم نهج البلاغه میخونم گف میزاری منم بخونم گفتم اوکی فقط ضایع بازی در نیار موضوع داستان گی بود داشتم ادامشو میخوندم دیدم تو همین حین ک میخونه هی یه نگا ب کیر منم میندازه گفتم خوشت اومده هااا هیچی نگفت فقط خندید و دوباره ب خوندن ادامه داد دیدم نه باو این همچین بدشم نمیاد دیگه کم کم مِیلم بهش باز شده بود تو همین حین ک میخوندم دست راستمو بردم زیر کونش گفت نکن میبینن ابرو ریزی میشه دیگه واقعا دلم میخواست بکنمش گفتم خب اگه جایی باشه ک کسی نبینه چی هیچی نگفت فقط خندید گفتم کامران کصنمک بازی در نیار اوکی رو بده خدایی اذیت نکن گفت چی ب من میرسه گفتم یه اکانت پریمیوم چن ماهه از برازرس بت میدم کرکر هستم و تو تل اک برازرس و پورن هاب میزارم تو چنلم گفت دروغ میگی گفتم بخدا میدمت رفتم تو سایت و یوزر و پس رو وارد کردم و لاگین شدم و نشونش دادم خیلی حال کرد گفت فقط لاپایی هااا گفتم باشه تو بیا اصن همون لاپایی گفت نه میری ب همه میگی ابروم میره یه ده تا قسم جور وا جور خوردم ک ب بچه ها چیزی نمیگم و راضی شد بیاد خونه خونه خودمون خیلی کم پیش میومد خالی بشه ولی خونه عمم اینا خالی بود رفته بودن مسافرت روز بعد زنگ زدم ب عمم گفتم عمه میخوام یه روز با دوستام دور هم باشیم مشکلی نی بریم خونتون گف نه مشکلی نی کلیدِ قفل در خونه فلان جاس ولی در حیاط کلیداش همراه خودمونه گفتم مشکلی نی از رو در میرم تو خلاصه رفتم خونه و همه چیو چک کردم ک همه چی رو ب راه باشه رفتم یه خورده خوراکی ام خریدم قلیونمو هم بردم خونه زنگیدم بهش و گفتم فردا عصر بیا گفت باشه روز بعد ساعتای ۱ ـ ۲ رفتم حموم و کیرمو قشنگ صاف کردم دو ساعت و نیم بعدش ایفون زده شد درو براش باز کردم یخورده باش حال و احوال شدم نشستیم یکم قلیون کشید و چیز میز خورد و کم کم رفتم سراغ فیلم یه فیلم ۴۰ دیقه ای از کیران لی و الکسیس فاکس براش گذاشتم داشت حال میکرد خودمم بدجور حشری شده بودم گفتم کامران بیا برام بخور گفت نه بدم میاد گفتم باید بخوریش این سوسول بازیا چیه در میاری گفت بخدا بدم میاد کشیدم پایین سرشو گرفتم بردم سمت کیرم ک بکنم تو دهنش گف خیله خب باو وحشی میخورم سرشو کرد تو دهنش و زود کشید بیرون گف بدم میاد بخدا گفتم گه نخور یه اک برازرس میدمت هنو چصی ام میای گف باشه دوباره کرد تو دهنش و یکم عقب جلو کرد و با اینکه هر از گاهی عوق میزد ولی ادامه داد یه دیقه ای ادامه داد گفتم کافیه داگ استایل شو گف لاپایی دیگه ارع گفتم نه گفت قرار خودمون لاپایی بود بهمن گفتم دردت نمیاد تازه من خبر دارم ک تجربشو داری یه دستی گفت ببین هرچی حرفشو قطع کردم گفتم برا من کصشر نباف اروم میکنم دردت نیاد همینجور ک دو دل بود گفت باشه یه تف انداختم رو سوراخش و کیرمو ب زور کردم توش اولش نمیرفت توش توقع داشتم راحت بره خلاصه یه فشار دادم و رفت توش یه جیغ بنفش دخترونه زد گفتم کیییر کصخل میخوای همسایه ها بریزن تو گفت درش بیار دارم میسوزم گفتم صبر کن الان جا وا میکنه اروم عقب جلو کردم و باز گفت آخ درش بیار دردم میاد گوش ندادمو همینجور اروم تلمبه میزدم دست راستمم رد کردم جلو و کیرشو گرفتم و براش جق میزدم ک هم حال کنه هم کمتر نِق بزنه همینجور داشتم تلمبه میزدم یهو ابش اومد و پاشید رو فرش دیگه کیرشو ول کردمو تند تند تلمبه میزدم کیرمو کشیدم بیرونو گفتم بخورش گفت نه دیگه بسه همونقد ک برات خوردم گفتم لااقل یکم بخور گفت باشه یکم خورد و با زبونش لیس زد برام بعد کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد برام جقیدن ک طولی نکشید ابم ب سرعت پاشید ک چون بعد اینکه از تو کونش در اورده بودم دراز کشیده بودم و اونم کنارم نشسته بود بهش پاشیده شد خودمم فقط یکم اخراش رو خود کیرمو تخمام ریخت یه فحش عمه داد و پاشد رفت تو حموم و خودشو تمیز کرد و اومد و زود خدافظی کرد و رفت دیگه از اون روز ب بعد باهاش سکس نداشتم نه خودم خواستم نه اصن طرفم اومد فک کنم چون توقع نداشت تو کونش بکنم ناراحت شده بود نوشته

Date: November 17, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *