سلام به همه دوستان این اولین داستان سکسی هست که مینویسم امیدوارم بتونم خوب بنویسم چون داستان برمیگرده به موقعی که 22 سالم بود ایمان هستم داستان از اینجا شروع شد که من برای کنکور کاردانی به کارشناسی به پیشنهاد یکی از استادا کلاس کنکور ثبت نام کردم کلاس کنکور تقریبا خصوصی بود تو خونه یکی از استادا موقعی که برای اولین جلسه رفتم سر کلاس فکر کردم آدرس اشتباه رفتم چون همه دختر بودن 13 14 دختر من و همکلاسیم سجاد فقط پسر اون کلاس بودیم ما دوتا بچه پایین شهر دخترا همه بچه بالا شهر و مایه دار اصلا فکر رابطه با کسی نداشتم تا کلاسا شروع شد هفته ای 2 جلسه میرفتیم تا اینکه من با اطلاعات عمومی تاریخی که داشتم خیلی از مبحث های درس و تاریخ هنر و تاریخ رنسانس میدونستم و خیلی از سوالا جواب میدادم یه موقع متوجه شدم که یکی از دخترا کلاس موقعی که من جواب میدم و توضیح میدم خیلی با دقت گوش میده و نت برداری میکنه دختر زبون داری بود و وضع مالی خیلی خوبی داشتن همیشه باباش اون میاورد و میبرد یه روز آخر کلاس که همه در حال خدافظی بودن اومد پیشم شمارم گرفت که هر موقع سوالی یا اشکالی داشت ازم بپرس کلاس تقریبا ساعت 8 شب تموم میشد ساعت 10 خونه بودم که اس ام اسش اومد گفت من پریسا هستم همکلاسیت شروع کرد اس ام اس دادن سوال کردن چند سالته از خانواده پرسید خونتون کجاست و از این سوالا تا جایی که دوست دختری داری یا نداری که دیگه فهمیدم این پریسا جون مثل اینکه قصد داره رابطه جدی تر از دوتا همکلاس کن یه شب داشتیم اس ام اس بازی میکردیم که بهش گفتم شارژم داره تموم میشه همون موقع سریع برام شارژ انتقال داد منم کلی ازش تشکر کردما د گفتم لازم نبود این وار کنی خودم میگرفتم تا جایی پیش رفتیم که سر کلاس پیش هم مینشستیم یه مستطیل شکل بزرگ بود همه دور اون مینشستیم من و پریسا تو عرضش میشستیم کنار هم و بقیه تو طول میز مینشستن و استادم دقیقا روبرو ما ته میز میشست دیدم پریسا هی دستش میزار رو پای من و برمیدار دستش دفع بعد دستم گذاشتم رو پام ببینم چیکار میکنه دیدم دستش گذاشت رو دستم و دستم گرفت منم دیگه همین کار میکردم با اون دستم میزاشتم رو رونش یا دستش زیر میز میگرفتم تا اینکه دوستم شک کرده بود میگفت خبری همیشه پیش هم میشینید منم بهش گفتم هنو خبری نشده وقتی بردمش خونه و ترتیبش دادم میام برات تعریف میکنم اون فکر نمیکرد که رابطه ما جدی باشه گفتم یه روز وقتی سر همه تو جزوه نوشتن به بهونه خودکار افتاده برو زیر میز ببین و همه چی دیده بود پریسا یه دختر سفید با چشمای درشت قهواه ای و هیکل پری داشت نه چاق بود نه لاغر خلاصه روز سکس رسید که من اصلا تو فکرش نبودم ولی اتفاقی پیش اومد پریسا بهم زنگ زد گفت ایمان هر جا هستی من با رانندمون میام دنبالت بریم تالار حافظ بلیط گرفتم یه همایش هنری هست استاد خارجی دعوت کردن میخوام تو هم باشی خلاصه اومد دنبالم و رفتیم راننده خانوادشون یه مرد 45 تا 55 ساله میخورد باشه سوار شدیم و رفتیم تو ماشین شروع کرد ور رفتن با کیرم و لب گرفتن خندیدن بهش گفتم پریسا نکن کس خل شدی گفت اشکال نداره اون ما نگاه نمیکنه رسیدیم و پیاده شدیم همایش ساعت 11 شروع میشد تا 1 30 تو همایش خودش خیلی سنگین گرفت و حتی حرفم نمیزدیم همایش پارت اولش تموم شد پارت دوم 4 تا 6 30 بود اومدیم بیرون که گفت ایمان تا 4 چیکار کنیم کجا بریم گفت بریم رستوران ناهار بخوریم که من یه لحظه یادم افتاد خونمون خالی گفتم بهش پیشنهادش میدم یا قبول میکنه یا قبول نمیکنه بهش گفتن پریسا عزیزم من میخوام استراحت کنم میخوای بریم خونه ما اولش یه کم چسی اومد که نه بریم رستوران و بریم پارک بعد گفت باشه بریم خونه شما تاکسی گرفتیم رسیدیم به خونه میدونستم همسایه روبرمون میدونه مامانم نیست تا کلید بندازم تو در برام ناهار میاره پریسا طبقه پایین نگه داشتم گفتم هر موقع بهت گفتم بیا بالا تا کلید انداختم تو در همسایه فوضول در باز کرد و ناهار آورد برام منم سریع گرفتم ازش تشکر کردم به پریسا گفتم بیا برو تو من رفتم تو اتاقم شلوارک و تیشرتم پوشیدم پریسا هم مانتوش در اورد با شلوار و جین تاپ نارنجی اومد تو اتاقم گفت ایمان من ناهار میل ندارم منم چندتا قاشق خوردم گذاشتم کنار غذا که یهو بهم گفت ایمان سی دی که بهت دادم که عکسام توش بود بیار تا خانوادم تو عکسا بهت معرفی کنم سی دی گذاشتم اونم نشست صندلیش تقربا چسبیده به صندلی من با انگشتش رو عکسا اشاره میکرد و معرفی میکرد منم دستم رو موس بود عکسا رد میکردم یا زوم میکردم که دیدم رونش چسبونده به من که موقع اشاره کردن به عکسا دستش که آورده بالا عکسا نشون بده سینش میماله به من دیگه فهمیدم که خودش میخواد بده عکسا دیدیم و بیشتر خودش میمالید به من که عکسا تموم شد بهش گفتم پریسا من میخوام بخوابم تو خوابت نمیاد بهم گفت ایمان من آوردی خونتون که بخوابی گفتم خب تو هم بخواب گفت کم کم باید بریم گفتم عزیزم من یه کم میخوابم بعد میریم من رفتم رو تختم خوابیدم یه کم سر و صدا کرد سرم وقتی دید فایده نداره خودش دست به کار شد من رو شکم خوابیده بودم که یهو پرید روم و گفت بلند شو بریم من تا برگشتم یه کم الکی زدیم تو سر و کله هم که یهو لب تو لب شدیم اصلا نفهمیدم داره چی میشه رفتم سراغ گردن گوشش که دیدم آههه اوهههه بلند شد ازش شروع کردم حرفای عاشقنه زدن دوست دارم و عاشقتم این حرفا از رو تاپ سینه هاش مالیدم سینه هاش بزرگ نبود و سینه های سفتی داشت تاپش دادن بالا بالا سینش از بالای سوتینش میخوردم که دیدم داره لباش گاز میگیره یه دستم رسوندم به وسط پاش اول نزاشت بعد که روناش و باسنش و مالیدم شل شد دستم رفتم لای پاش که دیدم انقدر آب از کسش بیرون اومده که شلوار جینشم خیس شده لب و گردن و سینه هاش میخوردم با یه دستم سینه هاش میمالیدم و یه دستم کسش از رو شلوار انقدر خوردم و مالیدمش که ارضا شد سوتینش در اوردم وای چه سینه هایی سفید نوک کوچیک و صورتی و سفت سایزش 70 یا 75 بود رفتم سمت شلوارش که گفت نه ایمان خواهش میکنم ولی نمیتونست شهوت خودش کنترل کن تی شرتم در آورد دوباره شرو ع کردیم مالیدن و خوردن که دستش رفت سمت یرم شروع کرد مالیدن دستش گرفتم کردم تو شورتم دستش خوب میمالید کیرم شلوارکم میخواستم در بیارم که کمکم کرد در آوردم شلوارکم کیرم از تو شورتم میمالیدم به کسش از رو شرتش دیوونه شده بود دستم کردم بودم تو شورتش و چوچولش میمالیدم دیگه دیوونه شده بود چشماش بسته بود و همش آخ اوف جون میگفت تا اینکه شورتم در اوردم و کیرم گذاشتم لای پاش تمام شورتش خیس شده بود از کنار شورتش کیرم میمالیدم به کسش خیلی حشری وشده بود میگفت بکن توش ایمان ارتجاعی شورتش در اوردم رو به بغل خوابیده بودیم یه پاش گرفتم بالا تازه کسش میدیم انگار گلبرگای گل رز بود صورتی و نرم کیرم گذاشتم جلو کسش شروع کردم کسش مالیدن با کله کیرم انقدر حشری شده بود بدنش میلرزید یواش سرش کردم که هنوز تو نرفته بود گفت کیرت خیلی کلفته پاره شدم در بیار پاش جفت کردم کیرم گذشتم لای پاش شروع کردم عقب جلو کردن انقدر کسش خیس و نرم بود انگار کیرم تو کسش بود دوباره ارضا شد منم بعد از 10 دقیقه تند تند لاپایی زدن آبم اومد کیرم از لای پاش درآوردم ریختم رو کمرش دیگه بعد از اون روز پریسا ندیدم کلاسمون تموم شده بود و گوشیش خاموش کرده بود نوشته
0 views
Date: November 11, 2019