سلام دوستان این قضیه یی که براتون میگم مال 2 ماه پیشه و واقعیه اسممو نمیگم نوزده سالمه سایز سینه هام هفتاد و پنج و سر صورتی پوستم سفید و هیکل خوبی دارم دوستام بهم میگن کونم آب دهن هر مردیو راه میندازه ازبس خوش فورمه راستش من دختر مغروریم و وقتی بین پسرا قرار میگیرم اصلا رو نمیدم برای همین خیلیا خواستن با من باشن ولی غرور من مانعشون شده وقتی اولین جلسه ی کلاس زبانم شروع شد دیدم که تو کلاسمون از بین 12 تا دانشجو فقط 5 تا دختریم و خب من از همون اول به خودم گفتم اصلا به پسرا رو نده یکی از اونا امیر حسین بود که خب تیپ و قیافه ی خوبی داشت و همیشه خنده هاش مرموزانه بود و منو تو فکر فرو میبرد خوب کارشو بلد بود و وقتایی که من حواسم نبود زیرچشمی خوب نگاه میکرد اما کافی بود من سرمو بیارم بالا یه جوری خودشو نجیب و آقا نشون میداد که آدم اصا خندش میگرفت اما خب منم زیر نظر داشتمش روزا همینجور میگذشتو بچه های کلاس باهم راحتو صمیمی شده بودند و خب منم دیگه کمی راحت شده بودم باشون یه روز که کلاس تموم شده بود و من تو راه خونه مون داشتم پیاده میرفتم چنتا پسر با موتور دنبالم گذشته بودنو قصد اذیت داشتن وای خدا من داشتم از ترس میمردم چون پسرای خطرناکی بنظر میرسیدن داخل یه کوچه یی که به خونمون میرسید شدم و خب خلوت بود پسرای موتوریم از این فرصت سواستفاده کردنو تندی اومدن بغل من و یکیشون بازوی منو گرفت و منم یه جیغ بلند زدمو فوشش دادم یهو دیدم صدای بوق یه ماشین بلند شد و اومد دقیقا پشت ما وایساد یه سوناتای مشکی بله آقا امیر حسین بودن مثل این که ایشونم منو تعقیب میکردن اما خب خدا اونو تو اون لحظه گذشت سرراهم هیچی اومد پایینو یه فوش آبدار بشون دادو به منم گفت سوار شم منم مونده بودم غرورمو حفظ کنمو سوار نشم یا اینکه بزارم پسر موتوریا همچنان به اذیتاشون ادامه بدن دیگه بدون هیچ فکری رفتم سوار شدمو دیدم امیر حسین بشون یه چیز گفتو اونام رفتن ینی چی بشون گفته خدایا اومد سوار شد و گفت چیزیتون که نشد گفتم نه خدارو شکر ممنون که نجاتم دادین اونم گفت کاری نکردم وظیفه بود منم تازه تو اون لحظه فهمیدم که چه چشمای قشنگی داره این امیرحسین و یه حس خوبی بش پیدا کردم چون قبل از این ماجرا خوشم نمیومد ازش منو تا خونه رسوند و گفت فردا میبینمتون منم تشکر کردمو بعدم خداحافظی بعد از اونروز من تصمیم گرفتم با امیر حسین خوب تا کنمو خلاصه بش پا بدم خود امیر حسینم بعد اون ماجرا دیگه همیشه میومد پیش من میشست تو کلاسو کلا باهم بودیمو اون منو میرسوند خونه و دیگه نتیجش این شد که منو اون باهم دوست شدیم اون چون میدونست من مغرورم یه حرفی نمیزد که من زایش کنم برای همین حد خودشو میدونست بعد از مدتی من خیلی به امیر وابسته شده بودم و با تمام وجود میخواستمش با این که باکره بودم اما خیلی دلم میخواس کیرشو ببینمو براش ساک بزنم هرشب قبل خواب یه دست کسمو با سینه هام به یادش میمالوندم و آبم میومد همش خلاصه اصلا حال خوشی نداشتم اخه خیلی خوشتیپ بود و همیشه بوی عطر سیگارش منو مست میکرد اونم همین حسو به من داشتو دیگه چون باهم صمیمی بودیم بهم میگفت بهترین دختری هستی که تا حالا دیدم نه به پسرا رو میدی نه سبک بازی در میاری هیکلتم که مشالله حرف نداره یه روز تو تابستون یکی از فامیلامون فوت کرد و چون یه شهر دیگه بودن پدر مادرم مجبور شدن برای 2 روز برن شهر اونا و منم چون تک فرزندم تو کونم عروسی بود که تو این 2 روز میتونم با امیرجون حسااابی حال کنم مامان بابام که رفتن تصمیم گرفتم برم اپیلاسیون و یه مو رو بدنم نزارم و بعدش به امیر بگم بیاد دنبالم بریم بیرون و اونموقه نقشمو عملی کنم وقتی بش گفتم انگار فنر بندازن تو جونش گفت ای جااان چشم میام دنبالت میریم کل تهرونو میگردیم باهم منم که از شهوت آبم اومده بود خودمو آماده کردمو یه ست شرت و سوتین مشکی پوشیدمو موهامو افشون کردمو عطر سکسی 212 رو زدمو خلاصه کلیییی خودمو سکسی کردم امیر تا رسید دم خونه زنگ زد و منم به بهونه ی این که هنوز حاظر نشدم بش گفتم بیا بالا یه شربت بخور تا بعدش باهم بریم درو براش باز گذشتمو رفتم تو اتاقم صدای در اوردن کفشاش که اومد فهمیدم رسیده بالا بش گفتم بشین رو مبل الان میام یه تاپ سرخ با یه جوراب شلواریه مشکی که شرتم از زیرش کاملا معلوم بود پوشیدمو رفتم بیرون تا منو دید یه لحظه موند بش گفتم شربت چی بیارم برات با مِنو مِن گفت چچچه طعمایی دارین منم با عشوه گفتم تو چی دوس داری گفت آلبالویی برا هردوتامون درست کردمو بردم بیرون پهلوش که نشستم گفت بلا شدی امروز گفتم وا بلا ینی چه به شلوارش که نگاه کردم دیدم داره منفجر میشه کیرش وای جووون ملوم بود کیر گنده و کلفتیم داره خیس شده بودم به زور یه قلوپ شربت خورد و همونطور که من نگاهم پایین بود لباشو چسبوند به لبام چه لبای داغی داشت انقد سفت بوسم کرد انقدلبمو مکید که گفتم الان لبم خون مرده میشه فک کنم یه 10 دقیقه فقط داشتیم لب بازی میکردیم حشر هردومون زده بود بالا یهو در اومد گفت توروخدا فقط مال من باش گفتم من مال توام همه چیم مال توئه الان هرکاری میخوای بکن با من دیگه طاقت نیورد بلندم کردو برد منو تو اتاق پرتم کرد رو تخت اوووووفففف خدا داشتم میمردم از شهوت اومد رومو دوباره لبامون مال هم شد وسط لب بازیمون هی میگفت جووون تو مال منی فقط لبات کُست کونت همه چیت مال منه منم آهو اوهم بالا رفته بود تاپمو از شدت شهوت پاره کرد و تا پستونامو دید گفت وااای خداای من بند سوتینمو باز کرد و با تموم وجود سینه ی راستمو میمکید و سینه ی چپمو فشار میداد منم که تو آسمونا بودم با انگشتای پام کیرشو از رو شلوار میمالوندم وای خدا همون چیزی بود که میخواستم کم کم تموم بدنمو لیس زدو خورد تا رسید به کوسم جوراب شلواریمو با شورتم هردوتارو باهم در اورد پاهامو باز کردو تا کوسمو دید چشماش میخواست از حدقه در بیاد گفت کی اینو میخواد برات بلیسه کی میخواد کیرشو بکنه توش هیشکی به جز امیر حسین نمیتونه این کارو کنه شیفهم شد منم خندم گرفته بود رفت پایین وای خدا اولین باری بود که یکی کوسمو میلیسید و میخورد انقد با جسارت کارشو انجام میداد که میخواستم بیهوش شم از شهوت آبم شُرشُر راه افتاده بود تموم آب کسمو خورد و اومد بالا دوباره پستونامو خورد و لبامو مکیدو گردنمو بوسید و لاله ی گوشمو گازگازی میکرد اوووفففف همین الان که دارم براتون میگم آبم راه افتاده دیگه فک کنین اونموقه چه حسی داشتم یهو در اومد گفت حالا نوبت توئه منم که از خدا خواسته پاشدم اول پیرهنشو در اوردمو تموم بدنشو لیس زدم و بوسیدم رفتم سراغ کیرش وای داشت پاره میشد شلوارش اول یه ذره کیرشو از رو شلوار بوس کردم بعد با خشونت کمربندشو باز کردمو شورتو شلوارشو باهم دراوردم الهی من قربون اون کیر کبیرش برم خدا فک کنم یه 20 سانتی میشد تا حالا کیر ندیده بودم از نزدیک برای همین یه ذره غیر حرفه یی بودم اما شهوتم منو راه انداخت چنان ساکی براش زدم داااادش رفته بود هوا خایه هاشو میمکیدم کیرشو از پایین به بالا لیس میزدم اوووفففف داغو سفت بود آماده بود برای کردن من اون کیر خوشگلش منو بلند کردو گفت نمیخوای که پردتو بزنم خیلی دلم میخواس کوسم اون گرمای کیرشو حس کنه اما خب بحث آبروم وسط بود برا همین گفتم نه هر چقد دوس داری از کون جِرم بده گفت جوووون قربون کون خوشگلت برم بش گفتم فقط اروم چون دردم میاد منو به حالت پشت انداخت رو تختو یه بالش گذشت زیر شکمم کِرِمو از رو میز برداشتو زد سر کیرش و یه ذرشم زد دم سوراخ کون من اول یه ذره کونشو لای قمبلام بالا پایین کرد یهو با تمام قدرت کرد تو کونم جیغم رفت هوا نفسم بند اومد از درد اشک تو چشمام جمع شد همینجوری کیرشو نگه داشت تو کونم تا باز شه یه ذره گفتم تو رو خدا درش بیار گفت نه حالا عادت میکنی کم کم شروع کرد تلمبه زدن آقا چه حس خوبی داشتم دیگه درد جاشو داد به لذت با عشوه و ناز گفتم امیرجونم جرم بده تندتر جرم بده کیرتو مال کونم کن امیرم که تو اسمونا بود سرعتشو برد بالا صدای شالاپ شولوپ بدنامون رفته بود بالا وای خدا عجب لذتی داشت از روم بلند شد و خوابید رو تخت گفت حالا تو بیا رو من منم که فهمیدم چه پوزیشنیو میگه سریع رفتم روشو کیرشو گذشتم دم سوراخ کونم اووووففف دوباره درد داشتم اما لذتم بیشتر بود بالا پایین میرفتم و پستونامم تو دستای امیر بودن وااای داشتم ارضا میشدم یه لحظه ثابت شدمو گذشتم کیرش تا ته بمونه تو کونم آاااه بلاخره ارضا شدم دوباره شروع کردم بالا پایین رفتن دیگه داشتم دیوونه میشدم امیر گفت پاشو آبم داره میاد سریع پاشدم گفتم بریز تو کونم اومد رومو کیرشو کرد تو کونمو آبشو با شدت خالی کرد توش واااای تن خودم داغ بود با آب امیر داغ ترم شد دیگه هیچ کدوممون نا نداشتیم امیر امود کنار من خوابیدو منو کشید تو بغلش لبامو سفت بو کردو زبونشو کرد تو دهنم منم زبونشو مک میزدم و تو همین حال خوابمون برد 1 ساعت بعد کی بیدار شدیم یه دور دیگه سکس کردیمو کلی عشقبازی کردیمو بعدش دوتایی رفتیم حموم از اونروز تاحالا منو امیرحسین عاشق تر از روز قبل میشیم و من از خدا میخوام که ما دوتا رو از هم جدا نکنه دوستان ببخشید سرتونو درد اوردم میخواستم قضیه رو کامل براتون بگم مرسی بابت خوندنتون بای بای نوشته
0 views
Date: February 10, 2020