من امیر هستم بیستو یک سال از ازدواجم با زنم می گذره اسم زنم گلنار ه یه پسر 15ساله داریم وخیلی هم همدیگرو دوست داریم سکسامون نرماله و همدیگرو بخوبی راضی می کنیم و تا حالا مشکلی نداشتیم و در هفته سه بارهم سکس داریم زنم اندام خوب و میزونی داره ویادم رفت بهتون بگم من 48سالمه و گلنار 40سالشه ولی باور کنید هرکی اونو میبینه بهش میگه تو بیست الی بیست وپنج سالته چون خیلی به خودش میرسه و از ورزش بدن سازی بگیر وتا دو و شنا وحتی مدتی مربی نجات غریق کار میکرد خلاصه از اندامش براتون بگم سینه هاش نه بزرگه و نه کوچیک و با وجود سنش اصلا اویزون نشده و من راستش تو سکسام خیلی هوای پستوناشو دارم چون دوس ندارم شل و ول بشه کمر باریک و بدونه اضافه گوشتو کون خیلی زیبا و چشم نوازی داره از زیبایشم که براتون بگم دراون حدی هستش که تو خیابون و بازار خیلیا رو جذب خودش می کنه من تا حالا نتونستم کونشو فتح کنم چون زنم میگه گناه داره و از این حرفا چون گاها هم نماز می خونه فقط تونستم چند بار انگشتمو تو سوراخش کنم وواقعا هم تنگه چند سال بود از اشنایی با یه زن پرستار امپول زن برا م می گفت ازش تعریف می کرد که خیلی هوامو داره و بدونه نوبت و کارمو انجام میده اخه زنم هر یه ماه امپول تقویتی می زنه و گاها هم که مریض میشه با اون پرستار هماهنگ می کنه که اون کارشو انجام بده پرستاره اولین بار که زنمو دید ازش برای برادرش خواستگاری کرده بود و اصرار می کرد که ادرس بده که بیایم خونه تون اون با خنده بهش گفته بود من شوهر دارم و پسرم الان 15سالشه ولی باور کنید هر دفعه که میرفت باز همون پیشنهادشو تکرار می کرد این قضیه ادامه داشت تا اینکه همین چند روز پیش زنم ازش می پرسه چرا تو مرتب از م خواستگاری می کنی من بارها بهتون گفتم که شوهر دارم اخه گلنار جون میخام وسوست کنم تا طلاق بگیری و با برادرم ازدواج کنی خیلی خنده ام گرفته بود در حالیکه رو تشک اتاق درمانگاه به شکم ولو شده بودم بهش گفتم تو جای من باشی با وجود یه پسر 15ساله و شوهری که دوسش دارم این کار احمقانه رو انجام میدی و ازش جدا میشی اره گلنار اخه برادرم عاشقت شده و چند ساله پات وایساده و هی بهم میگه مجبورش کن طلاق بگیره ضمن حرفاش متوجه شدم داره شلوارمو که تا نیمه رونام پایین کشیده بودم داره پایین تر می کشه و لای شورتمو به طرف هم جمع کرده و ارووم ارووم انگشتاشو رو کوس و سوراخ کونم مالش میده راستش از این کارش خوشم اومده بود و کم کم داشت شهوتی می شدم گلنار کون قشنگی داری میزاری یه عکس ازش بگیرم نه نه عکس واسه چی میخای برای خودم جون من اجازه بده اون لحظه حرف تو دهنم سنگین شده بود و نمی تونستم بهش نه بگم شاید شهوت جلومو گرفته بود تا اومدم که به خودم مسلط بشم وبهش نه بگم اون فوری موبایلشو اورد و از باسنم دو تا عکس گرفت و بعدش کونمو ماچ کرد اوخ جون بالاخره عکسمو گرفتم چکار کردی گلنار جون ناراحت نشو عکسارو برای خودم میخام تورو خدا پاکش کن نه عزیزم برای خودمه میخام شبا باهاش حال کنم از حرفش متعجب شده بودم نکنه این پرستاره هم جنس باز باشه اون موبایلشو تو سوتینش پنهون کرد و و فوری اومد سراغ کوس و کونمم و باز اونا رو برام می مالوند خلاصه اون روز از خوش شانسیش درمانگاه خلوت بود و کسی مزاحمش نمی شد اون خیلی خوب منو ارضا کرد و هوارمو بلند کرد از شما چه پنهون من از کارش خیلی لذت برده بودم با این حرفای زنم مات و متحیر شده بودم اره امیر من خواستم اعتراف کنم و توم بدونی که مدتیه باهاش لز می کنم گلنار باهاش که هستی خوشحالی امیر اگه تو راضی باشی منم خوشحالم نمی دونستم اون لحظه بهش چی بگم از اون روز حرکات و رفتار و نحوه لباس پوشیدنای گلنار فرق کرده بود و راحتر توخونه می گشت و لباسای بیرونش هم تنگ تر و هوسناک تر شده بود چند بار بهش تذکر دادم تا بالاخره کمی رعایت می کرد و خوب شد وولی تو قلبش و احساسشو نمی تونستم تغییر بدم ادامه داره اگه خوشتون اومده ادامه میدم و در غیر اینصورت تو هین و فحش وو ببینم ادامه دادن دیگه فایده نداره این داستان واقعا حقیقت داره ادامه نوشته
0 views
Date: August 26, 2018