دور روز قبل رو مرور كرد دست داغ شايان روى رون پاش بود و همين كافى بود تا خيس بشه كه ناخوداگاه لبش رو گاز بگيره و دلش بخواد شايان دستش رو به سمت وسط پاش ببره كه پاهاشو بيشتر به هم فشار بده و عضلات لگنش رو منقبض كنه تو آينه بغل ماشين به خودش نگاهى انداخت و متوجه صورت برافروختش شد حالت چشم هاش هم كه حالش رو فرياد ميزد اگر چند روز قبل تر بود امكان نداشت فقط با قرار گرفتن دست شايان رو پاش به اين نقطه برسه اما اون يكى دو روز باقى مونده تا پريود كوچك ترين اشاره كافى بود تا تحريك بشه شايان اما بعد از گذشت تقريباً دوسال هنوز متوجه نشده بود كه اين وقت از ماه نگين بيشتر از هر وقت ديگه به دست ها و بدنش نياز داره و درحالى كه با آهنگ در حال پخش همخونى ميكرد به سمت كافه ى مورد نظرش رانندگى مى كرد نگين كه داشت كلافه ميشد به تاريك ترين نقطه ى ذهنش پناه برد و از فكر ها و تصوراتى كه تو ذهنش شكل گرفته بود هم خجالت كشيد و هم لبخندى شيطنت آميز زد صحنه هايى برگرفته از فيلم هاى پورن و همگى دور از واقعيت اما به شدت تحريك كنند كيسه ى آب گرم رو روى شكمش گذاشت و پاهاشو تو شكمش جمع كرد دردِ لعنتى طبق معمول هر ماه شروع شده بود و تا يكى دو ساعت بعد خونريزى شروع ميشد طبق معمول انقدر معمولى كه انگار ميتونست تك تك لحظه هاش رو پيش بينى كنه ميدونست كه روز اول بيشتر درد داره و خونريزيش كمتره روز دوم برعكس ميشه و به جاى درد خونريزى شديد منجر به افت فشار و رنگِ پريدگى ميشه روز سوم هم درد كمترى داره و هم خون ريزى كمتر روز چهارم و پنجم از اون هم كمتر تا بالاخره تموم ميشد و ميتونست يه نفس راحت بكشه هر بار هم از خودش پرسيده بود كه نميشد اين بقاى نسل بدون خون و خونريزى اتفاق ميوفتاد يا حداقل بدون اين همه درد وقتى يك بار اين رو به مادرش گفت با نگاه سرزنشگر و ابروهاى گره خورده مواجه شد و اين جمله ى تكرارى كه هر چيزى يه حكمتى داره حكمتش چى بود نفسش رو با صدا بيرون داد به جزوه ى قطور روى ميز نگاهى از سر نااميدى انداخت و به امتحان روز بعد فكر كرد اولين بار كه پريود شد رو خوب به ياد داشت اولين نفر بين دوستاش بود و مادرش هم هيچ وقت توضيحى در اين باره نداده بود به همين خاطر هيچ ايده اى نداشت كه اون چند قطره خونِ تو شرتش از كجا اومده پيش خودش هزار جور فكر و خيال كرد فكر كرد كه حتماً بيمارى عجيب و غريب داره فكر كرد كه شايد اون قسمت زخم شده و خون اومده حتى ياد مادربزرگش افتاده كه همون اواخر مرده بود و فكر كرد شايد داره ميميره آخه فقط ١١ سالش بود و هيچ چيزى در اين مورد نميدونست نميتونست به مامانش بگه از واكنشش ميترسيد و به همين خاطر تنها كارى كه ميتونست انجام بده اين بود كه با ترس چند دقيقه يك بار بره دستشويى كه ببينه بازم خون مياد يا نه كمى بعد وقتى مادرش نگران اون همه دستشويى رفتنش شده بود و پرسيد چرا انقدر دستشويى ميره بخاطر استرس و فشارى كه تو اون مدت تحمل كرده بود بلافاصله بغضش تركيد و گفت از اونجام داره خون مياد و خودش رو تو بغل مادرش انداخت مادرش هم خنديده بود و بعد از يه سيلى محكم ماجراى پريود رو براش تعريف كرده بود اما از هر سه جمله يكى اين بود كه هيچ مردى نبايد بفهمه از همون دفعه ى اول با توجه به هشدار هاى مادرش قوانين رو خوب ياد گرفت پنهان كردن نوار بهداشتى زير لباسش موقع دستشويى رفتن اونقدر براش عادى شده بود كه گاهى تو تنهايى هم اين كارو ميكرد ديگه گذاشتن بسته ى نوار بهداشتى تو پلاستيك سياهى كه فروشنده ى خانم داروخانه بهش ميداد به جاى خود از همون سن كم فهميده بود كه زن بودن جرمه پريود شدن كار بديه كه هيچ كس نبايد بفهمه به بلوغ رسيدن و رشد كردن سينه هاش هم اولين بار كه مكالمه ى دوستش و دوست پسرش در اين مورد رو شنيد رنگ صورتش از شدت خجالت به قرمزى ميزد اين كه يه دختر به يه نفر به يه پسر بگه كه پريود شده چقدر وقيح و زننده اصلاً همين شد كه ارتباطش رو با اون دختر قطع كرد سال ها تو دنياى بسته ى خودش بود تا اين كه وارد دانشگاه شد فيسبوك رو شناخت دوستى دخترها و پسرها رو ديد انجمن هاى دفاع از حقوق زنان رو كشف كرد و با وبلاگ ها و سايت ها و كمپين هايى در اين مورد آشنا شد فهميد كه زن بود جرم نيست لكه ى خون پشت لباس يه زن خجالت آور نيست لازم نيست وقتى ميخواد بره دستشويى نواربهداشتيش رو زير لباسش قايم كنه يا حتى بسته ى نوار بهداشتيش رو تو پلاستيك سياه بذاره فهميد پريود تو ادبيات روزمره واژه ى توهين آميزيه و بدخلقى هاى طبيعى در نتيجه ى تغييرات هورمونى از ديد مردونه ى جامعه نوعى نقص به حساب مياد و مهر تاييديه به ناقص بودن زن اما چرا چرا اين اتفاق طبيعى تبديل شده به يكى از بزرگ ترين تابوهاى جامعه قديمى ها و هنوز بعضى از خانواده هاى سنتى معتقد بودن كه سيلى زدن به دخترى كه براى اولين بار پريود شده باعث ميشه صورتش سرخ بمونه زيبا بشه قدش بلند بشه و نوشته
0 views
Date: August 26, 2018