بزار از خودم بگم سامی هستم ساله یه کیر معمولی دارم یه نمه خوشتیپم و اما یه دختر عمه دارم که خیلی ناز و خوش استیله منم دوسش دارم حالا بزارید داستان یه شب توپو با دختر عمه ام تعریف کنم یلدا دختر عمه من ماه از من کوچیک تره ما از بچگی با هم بزرگ شدیم از دبستان که یادم میاد معنی کردنو بهش یاد دادم گاهی بهش میچسبوندمو گاهی اوقاتم دور از چشم خانواده ها لبی میدادیمو دستی میزدیم البت این موضوع یه چند سالی طول کشید تا یلدا دختر عمه ام بفهمه درست حسابی کس چیه این قضیه ما سالگی منه من همیشه یلدا رو تو راه پله ها و هر جایی که جلو دید نبود انگشت میکردم اخه ما تو یه ساختمون زندگی میکنیم طبقه بالای ما خونه یلدا ایناست اونم میخندید و میگفت یکی میبینه نکن همیشه جفتمون دنبال این بودیم که یا مکانی گیر بیارم تا از خجالت هم در بیایم یه روز از شهرستان زنگ زدن که یکی از اقوام مرده پدر مادر من و یلدا مجبور شدن که برن شهرستان اما نزاشتن ما پیش هم باشیم من پایین خوابیدم و یلدا خونه خودشون بالا ولی بابام به من سفارش کرد که حواست به یلدا باشه که نترس و اینا گفتم باشه ساعت شب بود که بابا اینا وسایل و جمع کردن و رفتن ساعت بود که من لم داده بودم جلو تلوزیون و داشتم پفک میخوردم که دیدم یلدا اس داد بیا بالا کارت دارم با یه شکلک چشمک دو هزاریم افتاد که قضیه چیه سری پریدم بالا یلدا گفت بیا تو گفتم بابا اینا نیان یه وقت گفت نه زنگ زدم نزدیکای قزوینن نترس بیا رفتم تو عوضی یه شلوار صورتی با یه تی شرت صورتی تنش بود یه شالم انداخته بود رو سرش که بعد این که رفتم تو درش اورد نشستم یلدا اومد نشست کنارمو بعدش گفت تو بودی سوت زدی این قضیه سوت از یه جک میاد که من به یلدا اس داده بودم جکه اینه که به یه حاج خانومه میگن مکه حاجی چطوری پیشنهاد سکس بهت میده میگه که سوت میزنه میگه تو چطوری میده میگه میگم حاجی شما بودی سوت زدی حالا بگذریم گفتم اره بعدش دستمو گذاشتم رو رون پاشو فشار دادم اولش خجالت میکشیدو یکم خنده های لوسی میکرد بعدش دستشو انداخت دور گردنمو لباشو گذاشت رو لبام وای که چه لبای توپی داشت اولش من فقط لباشو مکیدم بعد زبونمو کردم تو دهنش دیدم که یکم بدش میاد دیگه ادامه ندادم همونجوری تی شرتشو دادم بالا و دستمو کردم زیر تی شرتش و کمرشو مالیدم اخه من مطالب سکس خیلی میخونم و میدونم که کمر دخترا حشرشون میکنه وقتی مالیدم یلدا سست شد و بهم گفت بیا بریم رو تخت بابا اینا رفتیم تو اتاق ولو شد رو تخت و منم افتادم روش تی شرتشو دادم بالا یه سوتین سفید با گلای صورتی تنش بود بازش کردم سینه های خیلی بزرگی نداشت ولی سینه هاش واقعا خوردنی بود مثل ندید بدیدا حسابی سینه هاشو خوردم اونم حشر شده بود همش دستش رو کیرم بود وقتی دیدم خیلی حشره شلوارشو دادم پایین شوروع کردم مالیدن کسش خیلی حشر شده بود گفتم برگرد میخوام از کون بکنمت اول مخالفت کرد و گفت کردن نه من اصرار کردم و قول دادم که اگه دردش گرفت دیگه دست بردارم داگی استایل نشست رو تخت منم وایستادم پشتش یکم کرم مالیدم رو کیرم و یکمم در سوراخش اول با انگشتام با سوراخش بازی کردم و یکمم لپ کونشو مالیدم خیلی حال کرده بود بعد نوک کیرم گذاشتم رو سوراخش وخیلی اروم فشار دادم تو اولش یکم ای و اوی کرد گفتم صبر کن یلدا الان درست میشه بعد دستمو گذاشتم رو کسش و شروع کردم تلنبه زدن یه چند دقیقه ای کردمش وحشت ناک حشر بود کسش میمالیدم و میگفت سامی بیشتر بکن تو بعد چند دیقه ابم اومد سری در اوردم و ریختم رو کون یلدا یلدا گفت وای ابت داغه رو کونم حسش میکنم منم گفتم قابلتو نداره عشق من البته بگم بین من یلدا ر رابطه عشقی هم هست بعدش یلدا گفت سامی باید برم حموم گفتم میشه منم باهات بیام اولش نه و نو کرد ولی اخرش من باهاش رفتم حموم تو حمومم کلی لب بازی کردیم و هم دیگرو شستیم بعدش اومدیم بیرون با حوله یلدا خودمونو خشک کردیم یلدا گفت سامی دوست ندارم تنهام بزاری منم بهش گفتم که باشه ساعت گوشیمو میزارم برای صبح اخه میترسیدم بابا اینا زود تر بیام مطمین بودم که نمیان چون ختم ساعت صبح بود ولی بازم میترسیدم یکی بیاد خونمون تا اون وقت میتونیم پیش هم بخوابیم گوشیمو کوک کردم و کنار یلدا خوابیدم تا صبح صبح وقتی گوشیم زنگ خورد با یلدا پاشدیم خونرو جمع کردیم و من رفتم پایین موقع رفتن یلدا گفت بهت اس میدم بعد از لبام یه بوس کوچیک کرد اونروز بابا اینا ساعت غروب برگشتند و منو یلدا تمام روز رو عشق بازی کردیم خیلی خوب بود الان توی این یه سال هیچ فرصت دیگه ای مثل اونروز پیش نیومده تا منو یلدا پیش هم باشیم ولی هنوز که هنوزه وقتی حشریم و با هم میحرفیم یاد اونروزو میکنیم امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه غلط املایی داشتم ببخشید نوشته
0 views
Date: July 14, 2018