سکس و خالی کردن آب کیر تو کس خواهر
وسط تاریکی و پشت چشمهای بسته سعی کردم صداها رو دنبال کنم …با حس نزدیک شدنش نفسهام تندتر شد.
صداش رو شنیدم: بشمار!
لرزش و ترس از صدام مشخص بود. لب زدم : چشم ارباب …
اولین ضربه درست وسط پا و روی کلیتوریسم فرود اومد و نفسم حبس شد … درد اونقدر زیاد بود که صدام در نمیومد بشمارم.
ضربه دوم محکم تر بود و عصبانی داد زد : قرار بود چیکار کنی؟
_یک…ببخشید ارباب.
ضربه دوم و سوم و چهارم و هربار درد از بین پاهام شروع و در تمام تنم پخش میشد …
چشم هام خیس از اشک شد از درد ضربه، پاهام میلرزید … دردی که کمکم با لذت ترکیب شد و درنهایت حس شهوت فوقالعاده ای از این تنبیه دردناک نصیبم شد …
۰۹۱۱۸۱۰۱۹۲۳