وقتی باهاش سکس می کردم گریه ام گرفت

0 views
0%

سلام من آرتین هستم ۲۴ سالمه از تهران این خاطره مال تیر ماه ۹۲ هست از خودم بگم من حدود ۳ ساله بدنسازی کار می کنم و هیکلم واقعا محشره قدم ۱۸۴ وزنم ۷۸ خب برم سر اصل مطلب من فکر کنم از ۶ سالگی عاشق دختر خالم نیلوفر بودم اون ۱ سال از من بزرگتر بود واقعا جذاب بود قیافش تو مایه های تاتیانا در فیلم همسایه ها اگه دیده باشین و صورت سلینا گومز رو که دیدید مثل بچه هاس این دو نوع رو روی هم بزارین ببینین چی میشه خب ادامه بدیم من هروقت اون رو میدیدم وقتی میرفتم خونه دو سه شب گریه می کردم خیلی دوسش داشتم ولی اون هیچ علاقه ای نشون نمی داد هر سال شاید ۴_۵ بار میدیدمش و همین کمی باعث میشد بیشتر دیوونش بشم سال ها گذشت و من مثل همیشه به خاطرش گریه می کردم هر روز به فکرش بودم ولی نمی تونستم بهش بگم دوست دارم پدرم فهمیده بود که عاشقشم می خواست با اون سن کم اون رو برام نشون کنه ولی من گفتم زشته که با این سن کم همچین کاری کنم از حرف دیگران می ترسیدم اون موقع ۱۵ سالم بود از بابام قول گرفتم این رو هیچ وقت به کسی نگه اونم گفت باشه و گذشت و گذشت که رسید به تیر ماه ۹۲ که من شده بودم ۲۱ ساله یک روز داشتم توی اینترنت دنبال داستان های عاشقانه می گشتم چون دیوونش شده بودم داشتم می گشتم که ی داستانی رو خوندم که واقعا تغییرم داد همون داستانی که شاید خیلی هاتون خوندیدش همونی که پسره هی می خواسته به دختره بگه ولی روش نمیشده تا روزی که دختره میمیره و دفتر خاطرات دختر رو می خونه و میفهمه که دختره هم عاشقش بوده و اون هم خجالت میکشیده و خب من فوق دیپلم رو که گرفتم دانشگاه رو ول کردم و رفتم سر کار کارم کلید سازی و پرآمدم خدا رو شکر عالیه ماشین خردیم یک روز قرار شد خونواده خودمون و خونواده خالم بریم بیرون وقتی که راه افتادیم مثل همیشه یک ساعت اول خجالت می کشیدم ولی بعدش راحت بودم با نیلوفر وقتی که بعد از ۴ ساعت رسیدیم محل مورد نظر بعد از خوردن ناهار من و نیلوفر تصمیم گرفتیم باهم بریم کوه وقتی که به راه افتادیم و بهش گفتم نیلوفر میشه یه چی بگم گفت بگو منم دلم رو زدم به دریا و بدون هیچ حرف اضافه ای گفتم دوست دارم و داستان رو از وقتی ۶ سالم بود براش تعریف کردم همون هایی که بهتون گفتم گریه ها و اونم اشک تو چشم هاش جمع شده بود و گفت منم دوست دارم و داشتم ولی نمی تونستم بگم آخه تو باید میومدی جلو همین رو که گفت زندگیم شد گلستان خیلی خوش حال شدم ی چیزی رو بگم من هیچ وقت با یک دختر غریبه حتی چت هم نکرده بودم و اونم از پاکیش مطمعن بودم چون تا حالا حتی نرفته بوده سر کوچه مغازه خرید کنه همیشه با خاله بوده و هروقت هم تنها میرفته بیرون با آژانس میرفته خب بالای کوه بودیم که گفتم بهش آماده ای برای ازدواجمون اونم گفت آره وای نمی دونید انگار تمام زندگیم رو بهم داده بودن باهم رفتیم پیش جمع و موضوع رو مطرح کردیم هردو خونواده راضی بودن و وقتی رفتیم شهر همه چیز برای ازدواجمون فراهم کردن قرار شد تا ۶ ماه نامزد باشیم تا ببینیم چی میشه خب بعد از ۴ ماه بود که رفته بودیم شیراز برای تفریح یک هفته ای خودمو خودش رفتیم هتل گرفتیم هتل شیراز شیرازی ها می دونن کدوم هتل رو میگم ساعت ۹ شب بود که برای اولین بار پیشنهاد سکس بهش دادم اونم گفت هنوز آدماده نیستم منم گفتم روی چشم هروقت هردو آماده بودیم بهتره بعد از یک ساعت گفت قبوله منم آمادم منم خوشحال شدم و بغلش کردم بردمش روی تخت شروع کردیم لب گرفتن ی وقفه ای کردیم و لباسامون رو درآوردیم با ابن که سکس نداشته بودم تا اون موقع ولی فیلم های پورن زیاد میدیدم و استاد شده بودم لباساش رو درآورده بودم فقط شرتش مونده بود بهش گفتم آماده ای گفت آره و از پاش درآپردم و ی لحظه بی حس شدم یک کس خوشگل و قرمز خیلی خوشحال شدم چون مجبور نبودم یک کس سیاه رو تحمل کنم شروع کردم به خوردنش آه و ناله هاش شروع شده چون بار اولش بود بعد از ۴ دقیقه ارضا شد و تمام آبش رو با جون و دل خوردم خیلی لذت بورد و گفت نوبت من به عشقم حال بدم شرتم رو کشید پایین می ترسیدم که عکس العملش چی می تونه باشه وقتی کیرم رو میبینه آخه کیرم ۱۶ سانته نمی دونستم کافیه یا نه وقتی درآورد از پام ی لبخند خیلی نازی زد و گفتم چیه گفت خیلی خوشگله و اندازش عالیه خیالم راحت شد و شروع کرد ساک زدن من خیلی دیر انزالم با این که تو نوجوانی جلق میزدم بعد از ۱۰ دقیقه آبم اومد و اونم با تمام وجود همش رو خورد بعد شروع کردیم لب گرفتن تا من دوباره آماده شم بعد از ۵ دقیقه عشق بازی رفتم برای کار اصلی رفتم طرف کسش پرده داشت گفتم اولش درد داره آماده ای گفت به خاطر تو آره منم خوشحال شدم و آروم کردم تو کسش خیلی آروم بعد از یک دقیقه کامل کیرم رفت داخل وقتی درآوردمش سر کیرم خونی بود سریع رفتم دست شویی و سر کیرم رو شستم اونم می خواست بره خودش رو تمیز کنه اما از شدت سوزش نمی تونست کمکش کردم رفتیم دستشویی و خودم کسش رو شستم وقتی تمیز شد برگشتیم روی تخت و من آروم سر کیرم رو فرو کردم کم کم شدت تلمبه زدن رو افزایش میدادم اونقدر تند شد که نیلوفر می گفت عاشقتم ادامه بده خیلی دوست دارم و لرزید و گفتم ارضا شدی با تکون دادن سر گفت آره منم بعد از ۱۰ دقه بهش گفتم آبم داره میاد گفتم چیکارش کنم گفت خالیش کن تو کسم گفتم نه شاید بچه دار شیم الان زوده گفت پس چیکارش می خوای بکنی گفتم بریزمش رو سینه هات گفت آره و در آوردمش و گزاشتمش لای سینه هاش و تلمه زدم تا آبم اومد باشدت ریختم روی صورتش و افتادم کنارش و مثل دوتا آهن روبا رفتیم تو بغل هم بعد از چند لحظه نمی دونم چم شد شروع مردم گریه کردن گفت چته عشقم گفتم فکر نمی کردم بعد از ۱۵ سال به تو برسم اونم بوسم کردم و اشکام رو پاک کرد و گفت من دیگه اینجام پس آروم باش به خاطر من گریه نکن آروم شدم و خوابیدیم کنار هم ماه بعد باهم ازدواج کردیم و الان زندگی شادی داریم و قصد داریم چند وقته دیگه بچه دار شیم دوستان از کسی که صادقانه دوستش دارین دست نکشید حتی اگه دیدید محلتون نمیزاره حرف دلتون رو بزنین من ۱۲ ۱۳ سال همیشه از فکرش نابود میشدم ولی از خدا می خواستم اون رو به من برسونه و همین طور هم شده وقتی عشق پاک باشه خدا جورش میکنه فقط به خدای بزرگ و مهربان ایمان داشته باشید خدانگهدار نوشته شده در خرداد ۹۵ نوشته آرتین

Date: February 28, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *