وقتی مامانمو تو اون حالت دیدم

0 views
0%

نمیدونم از کجا شروع کنم.نمیدونم اصلا درسته رازمو با کسی مطرح کنم یا نه.وقتی تو این سایت اومدم و داستانها رو خوندم تصمیم گرفتم رازمو بر ملا کنم .من اسمم سهرابه . 15 سالمه.من با مامانم زندگی میکنم.بابام اعتیاد داشت و از مادرم سالها بود که جدا شده بود.ما وضع خوبی نداشتیم.مامانم 6 ماه بود که سرپرست باشگاه ورزشی پرورش اندام زنان شده بود.یعنی از همون روز اول که برا کار رفته بود اونجا شد سرپرست.برای من خیلی عجیب بود که روز اول استخدام شد و همون روز شد سرپرست.ناگفته نمونه کسی که مامانمو استخدام کرد (اسمش بهرام بود)و اونو گذاشت سرپرسته قسمت زنان دنبال یه خانومه خوش اندام و خوش چهره میگشت تا مشتریاش زیاد شن.خیلی ها میومدن و میرفتن و اونجا زیاد دووم نمی اووردن.یادم رفت بگم مامانم چهره زیبا و جذابی داشت.اندامه خیلی تراشیده و شیکی داشت فکر کنم همین باعث استخدامه مامانم شد.به چهرش بین 22 تا 24 میخورد در حالی که 34 سال سن داشت زود ازدواج کرده بود که به مشگل بر خورد.

خلاصه از وقتی که تو اون باشگاه کار کرد وضع ما خوب شد.دیگه دغدغه مالی نداشتیم.مامانم چند بار تو کنفرانسها و جلساتی که در مورد بدنسازی بود که تو کیش و رامسر برگزار شده بود رفته بود.داستان از اینجا شروع میشه که من امتحان داشتم و شب تادیر وقت بیدار بودم صبح که امتحان دادم اومدو خونه.انقدر خسته بودم که خوابیدم حول وحوشه عصر بیدار شدم خورشید داشت یواش یواش غروب میکرد من دیگه خوابم تموم شده بود .مامانم از باشگاه اومدو رفت یه دوش گرفت و به من گفت امتحانتو خوب دادی.منم گفتم اره بد نبود.شام و درست کرد و خوردیم.بعد تلویزیون نگاه کردم .مامانم هم داشت تو اتاقش با تلفن حرف میزد.چند وقتی میشد که تو این خونه اومده بودیم.از وقتی که مامانم تو اون باشگاه کار کرد ما تونستیم این خونه رو اجاره کنیم .خونه دوبلکس بود.پله داشت که دوتا اتاق طبقه بالا داشت.من هم تو یکی از این اتاقای پایین میخوابیدم.مامانم اومد و گفت سهراب دیر وقته برو بخواب.بعد رفت طبقه بالا تو اتاق خودش.چیزی که توجه منو جلب کرد لباسش بود.یه لباس مجلسی قشنگ که چسبیده بود به بدنش برجستگیه کونش وقتی از پله ها بالا میرفت با اون خط شورتش معلوم بود کمر باریک کون عقب ران هاش هم توپر. وقتی از پله ها بالا میرفت قمبلهای کونش اروم بالا پایین میرفت.من فکر کردم یادم قدیما کرده .رفتم تو اتاقمو خوابیدم.

به هزار مکافات خوابیدم ولی یه ساعت بعد بیدار شدم.دیگه خوابم نیومد.اومدم بیرون تا اب بخورم.خونه تقریبا تاریک بود و صدای مامانمو آروم شنیدم .اروم رفتم بالا تا ببینم خوابه یا داره با تلفن حرف میزنه.در اتاق بسته بود ولی فقط یه بار صدای خنده مامانمو اروم شنیدم.نور کمی از زیر در معلوم بود فهمیدم احتمالا رفته حموم.داشتم برمیگشتم که کنجکاو شدم مامانمو دید بزنم.تصمیم گرفتم از اتاق بغلی که بالکن یا تراسش با اتاق مامانم مشترک بود برم و دید بزنم.رفتم در بالکن اتاق بغلی رو باز کردم و پشت شیشه پنجره اتاق مامانم رسیدم.چند تا رخت اویزون بود که باعث میشد کسی منو نبینه.شانسی که اووردم یه کم از پرده اتاق کنار رفته بود که باعث میشد دقیق داخل اتاقو ببینم.یهو چشمم به در باز حموم داخل اتاق افتاد.باورم نمیشد مامانم با شرت و سوتین داخل حموم ایستاده بود وای اب دهنم خشک شده بود.کیرم راست راست شده بود تا حالا زنی و اینجوری لخت ندیده بودم.شکم مامانم داخل بود سینه ها به اندازه سیب کونش عقب هر کدوم از قمبلاش به اندازه توپه هندبال.باورم نمیشد عجب اندامی خیلی قشنگ بود تقریبا قدش به 180 س م میرسد و ران های توپری هم داشت.منم ایستاده بودم با کیره راست.لحظه حساسی بود همینطور که داشتم نگاه میکردم چیزی رو دیدم که باورم نمیشد یهو یه دست تیره رنگی از پشت در که من دید نداشتم اومدو مامانمو از پشت بغل کردو از جلو سینه های مامانمو گرفت قلبم داشت تند تند میزد سینه های نقلی مامانمو گرفت و فشار داد مامانمم جیغ زد و گفت آی یواش البته با خنده.مامانم تا زیر گردنش میشد.یه کم که زیر نور اومد دیدم آقا بهرامه صاحب باشگاه شوکه شده بودم هیکل آقا بهرام درشت بازو هاش به اندازه ران مامانم میشو تمامه بدنش عضله بود. یعنی اگه مامانمو بغل میکرد مثل این بود که یه بچه 7 سال رو من بغل کنم.دو تا دستشو انداخت بغل سوتین مامانم وقتی کشید سوتین مامانم 4 یا 5 تیکه شدسینه های مامانم افتاد بیرون با دو تا دستش که از پشت انداخته بود سینه های مامانمو چنان فشار میدادو میکشید که درد و توچهره مامانم میدیدم.خیلی حشری بود بهرام.یه کم که جلوتر اومد کیر بهرام و دیدم باورم نمیشد 18 سانتی میشد کلفتیشم به اندازه مچ دست مامانم.یه لحظه وحشت کردم اب دهنم و نمیتونستم قورت بدم. خم کرد کون مامانم رو قمبل قمبل شد بعد نشستو از روی شورت سفید مامانم شروع کرد به لیسیدن که یهو شورت مامانمو پاره کرد زبونشو دیدم که برد لای کون مامانم صدای ملچ ملوچ کل اتاقو گرفته بود مامانم داشت یواش یواش جیغ میزد صورت تیره بهرام لای کون سفید مامانم خیلی شهوت برانگیز بودمامانم دستاش رو سکوی کنار حموم بود. داشتم نگاه میکردم که یهو چیزی رو دیدم که داشتم دیوونه میشدم یه نفر دیگه تو حموم بود.هم هیکل بهرام.وقتی رو سکو روبروی مامانم نشست دیدم پدرام دوست اقا بهرام.25 سالش بود 9 سال از مامانم کوچیکتر بود ولی هیکلش مثل بهرام بود.بچه پول دار محل بود.یه بی ام و گرون قیمت زیره پاشه.حالا فهمیدم که مامانم یه بار که تلویزیون نگاه میکردیم گفت که این بی ام و ها میگن فرمونه نرمی داره ضد سرقته و رانندگی باهاش میگن خیلی راحته.حالا فهمیدم که سوار ماشین پدرام شده ای داد بیداد.نشست جلوی مامانم کیرشو گذاشت تو دهنه مامانم.مامانم هم خیلی قشنگ براش ساک میزد باورم نمیشد انگار این بهرام و خیلی قبول داشت گه گداری میگفت اقا پدرام اینجوری خوبه حال میکنی اگه حال نمیکنی طوره دیگه ای بخورم.اعصابم داشت خورد میشددستاشو تو موهای مامانم کرده بودو محکم به طرف کیرش فشار میداد مامانم انگار که مجبور بود این کار و بکنه.یه دفعه بهرامو دیدم که بلند شد پاهای مامانمو از پایین جمع کرد و بلندش کرد مپل مامانی که بچشو میگیره که جیش بکنه ران های مامانمو از پشت گرفت و بلند کرد و از هم بازشون کرو مامانم رو هوا بود اقا بهرام مثل این بود که داره یه وزنه سبک رو بلند میکنهاومد که جاشو درست کنه برگشت و من کسه مامانمو دیدم وای چقدر کوچولو بود از بالای چوچولاش تا سوراخه کونش فقط 6 سانت بود خیلی خیلی تنگ بود الان میفهمم چرا پدرام بچه پولدار محل چرا داره با مامانه من حال میکنه کسه تنگ و اندامه منحصر به فرده مامانم.بهرام کس مامانمو اروم رو کیره پدرام تنظیم کرد پدرام هم کیرشو اروم تو دستش سیخ نگه داشت تا کس مامانم رو کیرش بیادسره کیرش که به کس مامانم رسید تقریبا کس مامانم دیده نمیشد کیره کلفتی داشت بهرام داشت مامانمو به سمت پایین فشار میداد تا کیره پدرام بره تو کس مامانم ولی چون خیلی تنگ بود به چپ و راست سر میخورد و تو نمیرففت. دو سه بار که اینجوری شد پدرام شهوتیه شهوتی شده بود عصبانی هم شده بود از چهرش معلوم بود نشست پایین دو تا از انگشتاشو خیس کرد با دهنش بعد کرد تو کس مامانم. مامانم یه دفعه جیغ کشید ولی پدرام توجهی نکرد و با عصبانیت تمام انگشتشو میکرد تو و در میاوورد مامانم هم لباشو گاز میگرفت.بعد از چند دقیقه پدرام بلند شد به بهرام گفت بیار تا دمه کیرم تنظیم کنمامانم همینجوری رو هوا بود پاهاشم که بهرام باز باز کرده بود تا کس تنگش باز شه.پدرام کیرشو گرفت تو دستش کوبوند دمه کس مامانم بعد اروم سرشو داد تو که دوباره سر خورد به بالا و پایینبعد از یکی دوبار تلاش بالاخره تونست سر کیره کلفتشو جاکنه تو کس مامانم .مامانم داشت داد میزد میگفت اقا پدرام اقا پدرام.ولی پدرام کیرش شق شق بودو توجهی نمیکرد منم راست راست کردم نمیتونستم برم جلو زورم به اونها نمیرسید.پدرام اروم کیرشو داد جلو به سختی تا نصفه کیرش رفت تو مامانم صدای نفسش تا بیرون میومد بعد از چند دقیقه فشار بالاخره کیر کلفته پدرام تا ته تو کسه مامانم رفت شروع کرد به عقب وجلو کردن که مامانم دستاشو گذاشت دمه سینه های بهرام و گفت اروم تر پدرام اروم تر دردم میاد.پدرام شهوتی تر شد و گفت جووون شروع کرد به تلمبه زدن صدای شالاپ شولوپ تا بیرون میومد کس مامانم شده بو یه سوراخ به قطر کیره پدرام همینطور که کیره پدرام تو کس مامانم بود رو سکوی حموم نشستو بهرام مامانمو گذاشت رو پدرامو بعد پدرام دستاشو حاقه کرد دوره کمره مامانم تا بلند نشه.یهو پدرام به مامانم گفت کیشو که یادت میاد .مامانم انگار برق سه فاز گرفتش.گفت نه نه اقا پدرام خواهش میکنم بزار بلند شم.هر چی تقلا کرد بلند شه نتونست پدرام در حالی که کیرش تو کس مامانم بود محکم گرفته بودش.مامانم دقیقا رو ران پدرام نشسته بود پدرام هم که کیرش پیدا نبود معلوم بود تا ته تو کس مامانمه.نمیدونم چرا مامانم التماس پدرام و میکرد یا به بهرام میگفت اقا بهرام تورو خدا.تو همین میان بود که پدرام دستشو روی گمر مامانم فشار داد این باعث شد کون مامانم از هم باز شه اقا بهرام هم یه تف بزرگ در کون مامانم انداخت وای وای میخواد کیرشو تو کونه مامانم کنه.الان میفهمم که مامانم که کیش میرفته برا کنفرانس برا دادن و تفریح میبردنش.میبردنش باهاش حال کنن تا بهشون تمامو کمال خوش بگذره.در واقع مامانمو میبردن اونجا با یه ارایشگر تا مامانمو براشون ارایش کنه تا بعد از دریا و عشق و حال بیان مامانمو بکنن تا تفریحشون کامل بشه.و دونفری میکردنش چیزی که مامانم ازش وحشت داره اینه بهرام سر کیره کلفتشو در کونه مامانم سر میداد سوراخه کونه مامانم اندازه یه نخود بود چه جوری میخواد کیرشو تو اون سوراخ کنه.وای انگشتشو خیس کرد اقابهرام اروم تو کون مامانم فشار داد رفت تو ولی مامانم گفت اووووف یواش ااایییی.دوباره اینبار با دو انگشت فشار داد تو مامانم داشتبه سینه پدرام فشار میاوورد تا بلند شه ولی نمیتونست وقتی انگشتشو در اوورد سوراخه کونه مامانم به اندازه انگشته بهرام شده بود بلافاصله سرکیرشو گذاشت دمه سوراخو فشار داد تو نمیرفت یه قوطی شبیه شامپو رو سکو بود گرفت و رو ی کونه مامانم ریخت روی سر کیره خودشم مالوند یه جور روغن بود دوباره که فشار داد یهو رفت ت ومامانم داشت تند تند اینورو اونور میکرد تا از دستشون فرار کنه ولی نمیتونست بهرام کیرشو اروم اروم تو کون مامانم میکرد و میگفت جوووون چه کونه تنگی جون .بعد به پدرام گفت من اماده ام.تا این و گفت مامانم دوباره گفت نه نه نه توروخدا نه.دونفری شروع کردن مامانمو به سمته بالا بردنو بعد ولش میکردن مامانمو تا سر کیرشو بالا میاووردنو بعد ولش میکردن تا اینکه تا ته کیرشو بره تو کسو کون مامانم.مامانم که زورش بهشون نمیرسید فقط داد میزد ای وای یواش ااییی بعد از 2 دقیقه پدرام مامانمو گرفت بهرامشروع کرد به تلمبه زد تو کونه مامانم اوووف اووووف مامانم در اومده دوباره دونفری چنان مامانمو میکردن که مثل این میموند که یه بچه اهو زیره چنگاله دوتا شیره قدرتمنده.بعد از یک دقیقه دونفری ارضا شدن و ابشونو تو کس کون مامانم ریختن.مامانم از حال رفته بود تقریبا .بعدش اروم مامانمو گذاشتن رو تخت و لباساشونو پوشیدن و اروم پایین و نگاه کردن یواش یواش در پایین و باز کردن و رفتن مامانم رو تخت بودو داشت خوابش میبرد.دیدم کنارش 4 یا 5 تا تراوله نمیدونم صدی بود یا پنجاهی.

Date: March 13, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *