وقتی محمد تپل رو کردم

0 views
0%

وقتی محمد تپل رو کردم داستان از اونجایی شروع شد که من از سن 15سالگی احساس میکردم به پسرها احساس بیشتری نسبت به دخترها دارم طوری که دوست داشتم بیشتر با پسرها حال کنم تا دخترها جدا از اون بیشتر برای حال دنبال تپل های گوشتی بودم چون باسنشون هم درشت بود هم اینکه واسه کیره 20سانتی من مناسب بود بریم سرداستان اسم من معین مستعار هستش قدم 195وزنم هم98کیلو هستش واز بچگی عاشق حال با پسر های تپل مپل بودم تااینکه وارد راهنمایی که شدم مدرسمون وسطای شهرمون بود وبه خونمون نه زیاد دور ونه نزدیک بود توی مدرسه همه ی بچه ها ازمن بخاطر قد بلند وهیکل درشتم حساب میبردن البته ناگفته نماند من هم هواشون رو داشتم تا ایکه یک روز تویه کلاس موقعی که سال سوم بودم بنا به دلایلی من من بخاطر شیطنت یک سال جامانده ام ویکسال هم دیر درس خوندم بگذریم از داستان دور نشویم با بچه بحس کم آوردن بود اینکه کیر کدوم از همه بزرگتره 4تا از بچه ها که خیلی مثبت بودن این کارو نکردن یکی از همون 4نفر که موضوع داستان به اون ختم میشه نقش مثبت بودن بازی میکرد برعکس ازهمه شیطونتر اون بود واستون توصیفش میکنم اسمش محمد بودش قدش 170 وزنشم78کیلو بود خیلی بیش از حد زیبا وپوست سفید سنش هم 13 تپل ترین بچه کلاس بود همینم باعث شدش که من همیشه پیشش باشم وهواشو داشته باشم ویه جورایی تو نخش بودم آخه کونش ازاونایی نبود که افتاده وبیریخت باشه بلعکس خیلی گردو تاغچه ای وخوش فرم بود داشتم میگفتم توکلاس همه کیراشون رو درآوردن البته یکی هم نگهبان بود تااینکه نوبت من شد من اول قبول نکردم بعدش راضی شدم و بهشون هشدار دادم که نترسن همین که زیپم رو پایین کشیدم بخاطر اینکه قبلش حسابی سیخ شده بود تادادم پایین یهواومد برون چون شرت سایز بزرگ میپوشم مارکش پوما بود جلوش ازاوناس که بازه دیگه لزومی نبود شرتم روپایین کشم تمام بچه ها گفتن واووووووو عجب کیر خری هستی مخصوصا محمد که کنارم بودهمون لحظه برق شهوت رو تو چشاش دیدم شاید هم اگه بچه ها نبودن یه کارایی با کیرم میکرد گذشت تا اینکه بعد ها احساسش نسبت به من بهتر شذه بود گهگدایی بوس از لپهام میکرد و اندازه دوست داشتنشو بهم الهام میداد تا اینکه خیلی صمیمی تر شد وکسی جرات نداشت بهش کمتر از گل بگن بطوریکه اون همه رو اذییت میکردو میومد پشت من فورا خلاصه انقدر باهم بودیم بعد خونه همدیگه میومدیم و میرفتیم سینما واستخروپارک وغیره اون منوبه خونوادش تعریف کرده بودو این هم بگم که پدرش راننده کامیون بود بیشتر مواقع نبود خونوادش حسابی بهم اعتماد داشتن تا این که یک روز رفتم خونشون یک خواهر دانشجو داشت که من رفتم اون دانشگاه بود منو محمد رفتیم اتاقش نشستیم پایه کامپیوترش گفت چی بذارم گفتم چون دانی پرسش خطاس یک فیلم گذاشت مشغول نگاه کردن بودیم که من یک بوس 5ثانیه از لپش کردم اونم جوابش رو داد من سریع یه فکر به ذهنم خطور کرد چون قبلا با چنتا از بچه های فامیل تجربه تاحد لاپایی داشتم میدونستم باید چکار کنم گفتم محمد بیا یه مسابقه اون هم انگار منتظر این حرف بود گفت چطور مسابقه ای گفتم بیبینم کی میتونه زودتر بوس محکم بگیره تا اینو گفتم قبول کرد شروع کردیم اون اول بوسم کرد من دوومی رو از زیر گردنش کردم بعد از چندتا بوس به همین شکل احساس کردم دارم سیخ میکنم یکدفعه دستامو رویه گونه هاش گذاشتم ولبمو رولباش چسباندم حدودا20ثانیه به همین شکل طول کشید بعد جدا شدیم اون گفت باشه من باختم وانمود کرد دلخورشده ولی از چشاش معلوم بود لذت برده بود میخواست یه حرفی بزنه که امانش ندادم شروع کردم زیر گردنشو خوردن وای که چقدر خوردنی ومثل عسل شیرین بود تا اینکه در زده شد سریع جدا شدیم گفت کیه مادرش بود زحمت کشیده بودو چای ومیوه وتنغلات برامون آورد آمد تو گفت خوبین معین جان محمد ما خیلی از شما تعریف کرده واسمون واسه همین پدرش خیلی مشتاق دیدارتونه من هم گفتم محمد لطف دارن وبعد معدبانه ج دادمو گفت خیلی خب تاشما چیزا رو بخورین من حاضر میشم منو تا خیاطی ببرین بعد تا اینکه کارم تمام میشه شما یک سر تو بازار بچرخین اخه خیاطی تو بازار بود مارفیم مادرشو بردیم خیاطی توی بازار چرخیدیم تا محمد یک موزیک پلیر رو دید و پسندید خداییش خشگلم بود اما از این پولش رو نداش بیخیال شد من خداحافظی کردم ازش دل جویی کردم اونم رفت عقب مادرش رفتم خونه پول برداشتم وموزیک پلیر رو براش خریدم صبح تومدرسه بهش دادمش خیلی تشکر کردو گفت این که خیلی گرون بودو از این حرفا منم در جوابش گفتم رفاقت ارزشش بیشتر از این حرفاسیه بوس ازم کرد و منگفتم از کار دیروزم ناراحتی یه پوزخند زدو گفت احمق مدتی گذشت تا خبر دادن از روستا یکی از اقواممون فوت کرده از الان یاد آور باشم که من 2تاخواهر دارم که شوهر دارن بایک برادر که اون موقع سرباز کردستون بود خلاص وقتی اینو شنیدم تو کونم عروسی بود تااینکه پدر ومادرم صبح زود رفتن از انکه روستا از شهرمون 3ساعت راهه قرارشد که تاشب نیان من هم صبح رفتم مدرسه تو کلاس به محمد قضیه رو گفتم ودعوتش کردم اول قبول نکرد بعد از این همه که اومده بود خونمون این نازش واسه چی بود اولاش بخاطر اون روز انتظار نداشتم به این زودی ها قبول کنه از من اصرار ازاون انکار تااینکه باشرط اینکه من بیام مادرشو راضی کنم قبول کرد تااینکه مدرسه تعطیل شد باهم راهی خونشون شدیم وقتی رسیدیم دیدم باباشم هست گفتم بابات میذاره لبخند زد گفت بابام غروب میره بعدشم بیشتره صلاح من دست مادرمه خلاصه واسه مادرشم قضیه هم گفتم بعد گفتم فردا امتحان ریاضی داریم این حرفا واقعا هم داشتیم امتحان رو گفت باشه مثل اینکه با باباهه قرار برنامه داشتن و الا بعید بود زود قبول کنن ولی گفت باید ناهار رو ایجا بخورین برین منم قبول کردم به حساب اینکه خوب غذایی که مادرم واسم تویه یخچال گذاشته بود گفتم اونو شب برا شام گرم میکنم خلاصه ناهاروزدیم رفتیم خونه همین که رفیتیم بالا شلوار جینش رو درآورد یه شلوار گرم کلفت پاش بود گفتم اما چسب فکر کنم عمدا پوشیده بود منم یه شلوارک به قول داداشم شلوار آستین کوتاه تا بالای زانو پوشیده بودم طوری که کیرم حسابی باد کرده بودزیرش شب قبل هم کلی اصلاح موهام رو زده بودم حصابی مثل ترب سفید شده بودبعد مخفیانه اسپری لیدوکایین رو کیرم خالی کردم رفتم شروع کردیم به درس خوندن 2ساعتی حسابی درس خوندیم بعدش محمد گفت خیلی گرمم بیچاره راست میگفت خیس عرق بود گفتم این شلوار که تو پوشیدی معلومه گرمت میشه منم رفتم یک شلوارک چسب واسش آوردم چندتا عکس سوپر گذاشتم تو جیبش دادم بهش همونجا که شلوار گرمو کند وایییییییییییییییی چی میدیدم یک شرت هفتی مشکی پوشیده بود که رویه پوستش فوق سفیدش آنقدر حشری شده بودم که میخواستم 2لوپی اون کپلاش رو بخورمش این موضوع رو فهمیده بود اما به روی خودش نمیاورد من رفتم فکری بسرم زد رفتم 2لیوان شربت انبه آوردم مال اونو قرص تئخیری ریختم وتا اخرشربت روخورد وتشکر کردو نشستیم بازی پاسور کردن بعد از20دقیقه فهمیدم که قرص اثرکرده بازی که تمام شد من رفتم دستشویی گلاب به روتون کمی کارم به طول انجامید آخه خودم رو تمیز کردم وقتی که برگشتم چشم به محمد خیره شد که عکس هارو پیدا کرده بود و درحال جلق زدن بود حواسش هم این نبود که من داشتم نگاش میکردم منم از دیدن باسن ومسانه سفیدو تپل حشری کنندش چشمام 4تاشد آهسته رفتم پشتش لبمو گذاشتم لب رویه گردنش یه بوس فوری از غپ غپش کردم جاخورد برگشت گفت کی آمدی بیرون میخواست جمع جور کنه خودشو نذاشتم گفتم راحت باش داداشی ازاین حرف خوشش آمد گفتم چند دقیقس مشغولی گفت5یا6دقس اما نمیدونم چرا هرچه میزنم حال نمیاد منم گفتم چون زیاد حشری نیستی گغت خب چیکار کنم الان گفتم توقرار نیست کاری کنی گفت یعنی چی گفتم یعنی اینکه من اگه ناراحت نمیشی میخوادم باهم حال دو طرفه کنیم نگذاشتم چیزی بگه درازش کردم رفتم از یخچال عسل رو آوردم کمی ریختم روی لباش بعد شروع کردم ازش لب گرفتن شیرنیش هنوز روی لبامه کم کم شروع کردم از زیر گردنش روبه پایین عسل ریختن ومک زدنش به سینه هاش که رسیدم یخورده زیادتر عسل ریختم شروع کردم مک زدن چه سینه هایی بود خدای من پر توی مشتهام بعد روبه پایین رفتم اون هم آهو اوم میکرد معلوم بود حسابی لذت میبرد روبه پایین رفتم به مسانش رسیدم بعد شلوارک باشورتش باهم کشیدم پایین وای کیر نازی داشت نه زیاد کوچیک بود نه زیاد بزرگ بدون حتی یک دونه مو واقعا خوردنی بود مقداری عسل ریختم روش شروع کردم لیس زدن تا اونجایی که تونستم خوردمش اونم همش تشکر میکرد احساس کردم کیرش حسابی داغ شد بعد آب داغ کیرش روخالی کرد تودهنم وای که چه مزه ای داشت همونطوری به همون روند لیس میزدم میرفتم سراغ کیرش وقتی کیرش رو میخوردم انگار چوچول دختر 14ساله رومیخوردم فکر کنم 10سانتی بود ولی خدایی کلفت بود وقتی شل میشد خوردنش صفای بیشتری میداد انگار که گفتم کس میلیسیدم بعد از خوردن برش گردوندم به شکم خابی رفتم لیدوکائین تزریقی روآوردم باسرنگ 2و5اول بگم که چه سوراخ سفیدوصورتی نازی داشت هیچ وقت یادم نمیره رنگش ومزشوحسابی لیسش زدم بدون مو تنگ تنگ وای وای وای دنیایی بود واسه خودش بعد انشتمو خیس کردم بعد کردم توسوراخش کمی دردش گرفت ولی بعد خودش رو جمع کرد یکم براش فوتش کردم یکم ساکت شد دردش بعد باسرنگ 2 2سی سی سر کننده باسرنگ وارد کونش کردم هرسانت که وارد میشد نیم سی سی تزریق میکردم بعد با سرنگ 5شروع کردم تاقسمت پایینی هم برسه برای سر شدن کامل کار لیدو تمام شد البته قبل از این که لیدوکائین بزنم اون تو رو حسابی تمیز کرده بودم رفتم شروع کردم به لیسیدن دوباره وای که چه حالی به حولی میشدم بعد کیرم رو دادم دستش کمی که بازی بازی کرد بهش گفتم بخورش تعجب کردو گفت بلد نیستم کمی براش خوردم که یادبگیره بعد کیرتپلش باز هم راست شد اما نگذاشتم آبش بیاد البته اثر قرص هم بیشتر شده بود گفتم بهش یاد گرفتی باسر علامت اره بهم فهموند وای نمیدونی که چه حالی شدم وقتی کیرم رو خورد اولش قشنگ بلد نبود ولی بعد ها یا گرفت و منم واسش عسل میریختم تا حالش بهم نخوره آخه کیر من به اندازه کیر اون خشمزه وشیرین نبود حدودا 10دقیقه برام خوردش اونموقع سر کننده اثر کرده بود گفتم بهش که یکم کیرم رو با آب دهن خیس کنه اونم این کار رو کرد من هم یه بالشت گذاشتم زیرش ومحمد به پشت خوابید روی بالشت طوری که شکم و کیر وسینه هاش روبه روم بود منم اون رونهای تپلش رو دادم بالا وانداختم روشونه هام برای امتحان کمی با انگشت بازی با سوراخش کردم وکردم تو تا ته رفت تو دیدم هیچی نگفت گفتم محمدم دردت نگرفت گفت مگه چیکار کردی گفتم هیچی مطمئن شده بودم که کامل سر کننده عمل کرده خیالم راحت بود که دیگه درد نمیکشه آخه خیلی بیش از حد دوستش داشتم ودوست نداشتم دردی بکشه کیرمم بخاطر راست کننده ای که خورده بودم سفت سفت شده بود حسابی کمی تف زدم روکیرم وکم هم روی سوراخش بعد سرش رو گذاشتم رو سوراخش کمی فشار دادم سرکیرم رفت توکونش واووووووو خیلی داغ بود واسه اینکه مطمئن شم ازش پرسیدم گفتم درد که نداری فکر نمی کردم چنین جوابی بشنوم باصدای شهوانی گفت بیشتر بکن دارم لذت میبرم منم باشنید ن این حرفش حشرم بالا زد یکدفعه ای همه ی کیرم رو کردم تو تاآنجایی که جاشد رفت تو یه آهی از سر لذت کشید من هم شروع کردم تلنبه زدن5 دقیقه کردم جا زدن حالت خودمون عوض کردم وحالت سگی گرفتیم کردم توش حدود 20 دقیقه باحالات مختلف واسش جا میزدم که گفتم به شکم بخوابه من هم خوابیدم روش وکیرم رو گذاشتم دم سوراخش وبا فشارزیادی همش رو جاکردم تو کونش وخوابیدم روش باهش حرف میزدم واز پایین تلنبه بهش گفتم میخوام یه چیزی بهت بگم گفت بگو گفتمش مرسی که منو به آرزوم رسوندی خیلی وقته توکفت بودم واز این حرفا اونم در ج گفت منم از وقتی کیرت رو دیدم همش به یه بهانه ای میخواستم باهاش بازی کنم اما روم نمیشد بیان کنم در حین حرف زدن احساس کردم داره آبم میاد تلنبه هامو تند تر کردم وداشت میومد که کشیدم بیرون وباجلق زدن تمام آبم رو با فشار رویه کمرش خالی کردم افتادم بالاش شل شدم بعد از 10 دقیقه شروع کردم به لیسیدن تمام بدنش کیرشو عسلی کردم بعد خوردمش تاراست شد مثل سنگ آخه لامصب خیلی حشری شده بوذ بلندش کردم رفتیم حمام توحمام همه جاشو کفی کردم خودمو همین طور دهنمو گذاشتم در گوشش گفتم میخوای منو بکنی خیلی دوست داشتم منوبگاد اما من کونم سر نبود ولی کونم دست کمی از اون نداشت و درشت بود ولی نه به اندازه ی محمد قبول کرد کونم بذاره کیرش دراز نبود ولی از کلفتیش خوشم اومده بود همینطور که کفی بودیم من حالت سگی واستادم کمی شامپو ریختم دم سوراخم با انگشت کردم تو عقب وجلو کردم یکم که جا باز کرد2انگشتی کردم بعد کشیدم بیرون تا محمد کیرش رو تو کنه کیرش رو گذاشت در کونم بایه فشار همش رفت توازدرد به خودم پیچیدم چند دقیقه ای عقب جلو نکرد تا اینکه دردم خوابید شروع کرد تلنبه زدن منم که تو اوج لذت بودم که کیرکلفته محمدم توکونم بود بعد چند دقیقه عقب جلو کردن حالت رو عوض کردیم اون نشست رویه کون منم رفتم نشستم رو کیرش وپایین بالا میکردم طوری که پایین میومدم کیرش میرفت تومیامدم بالا کیرم میرفت تودهنش چند دقیقه اینطور بودیم که گفت داره میاد چیکار کنم گفتم بریز تو یدفعه احساس داغی توکونم جریان داشت کیرشو که درآورد خیلی حال کردم 1دقیقه زیره دوش از هم لب گرفتیم وخودمون و شستیم وآمدیم بیرون لباس پوشیدیم و رفتیم با کامپیوتر بازی کردیم تا ساعت 7ونیم 8 بود که مادرم زنگ زد گفت مسجدش فرداس امشب نمیام منم توکونم عروسی بود خفن منم به هر بدبختی محمدو راضیش کردم بمونه مامانشم راضی کردم منومحمد تاصبح چندبار دیگه سکس دوطرفه کردیم همش ازهم لب با عسل میگرفتیم سینه هاولب ها ومسانه وکیرمحمدو به عنوان صبحانه باعسل میل کردم چون اثرقرص از بین رفته بود یبارآبش آمد ریخت تودهنم منم خوردمش چون غلیض نبود خوشم اومد از مزه اش بعد راهی مدرسه شدیم وبعداز اون حال ها چند بار باهم حال کردیم گاهی وقتها از بچه های مدرسه روهم باهم میکردیم البته خوشگلاشون حالاچه سال اول یادوم یاسوم فرق نمی کرد امیدوارم لذت برده باشید نظر یادتون نره فوش ندین اگر هم دادین برای خودتون چون واقعی ترین داستان بود تادرود دگر بدرود نوشته معین

Date: October 12, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *