وقتی که عاشقت شدم

0 views
0%

سلام دوستان عزیزم من هاتف هستم قبلا خاطرای براتون نوشتم تحت عنوان 9 88 9 82 8 8 9 9 87 9 85 8 8 3 9 86 8 2 9 86 9 85 8 4 8 وقتی محسن زنم شد الان می خوام یکی دیگه از خاطرات جنسی خودم رو براتون به صورت داستان وار بنویسم امیدوارم که خوشتون بیاد آنچه که دراین داستان هست جنبه واقعیت داره اما خب برای ایجاد جذابیت بیشتر دخل و تصرفی هم در اون کردم مدتی بود که بین من و محسن مشاجره پیش اومده بود و بین ما حسابی شکر آب شده بود تنهایی دیگه داشت بهم فشار می آورد و خیلی دوست داشتم کسی رو پیدا می کردم که جای اون رو بگیره اون موقع ها هنوز اینترنت و شبکه های اجتماعی وجود نداشت و من باید شریک جنسی خودتو مستقیم پیدا می کردی توی عالم خیال داشتم به سکس فکر می کردم که زنگ تلفن رشته افکار مو پاره کرد و گوشی تلفن خونه رو برداشتم دوستم رضا بود و ازم خواست دعوت شده به دیدن یک تمرین یه تئاتر و ازمن که علاقه زیادی به تئاتر داشتم خواست که باهم بریم منم که حسابی تنها بودم قبول کردم و با هم رفتیم خیلی دوست داشتم تمرین تئاتر رو ببینم وقتی وارد شدیم بعد از سلام و ا حوالپرسی نشستیم و تمرین بچه ها رو تماشا کردیم درهمون چند لحظه اول پسری که بعدا فهمیدم اسم امیر است توجه منو به خودش جلب کرد صورت سفید و بدون موی اون و چشمان سیاه و درشت اون عجیب منو به خودش جذب می کرد به نظر میرسید 16 سال رو داره من اصلا حواسم به نمایش نبود بلکه تمام توجه من به امیر بود و یک لحظه هم چشم از اون بر نمی داشتم حسابی تحریک شده بود طوری که کیرم بلند شده بود و به خوبی میشد اونو از زیر شلوار تشخیص داد دو دستم رو روی اون گذاشته بودم تا کسی متوجه نشه اینقدر نگاه امیر کردم که خود اون هم متوجه نگاه های من شده بود و مرتب نگاهم میکرد و من ووقتی نگاهمون به هم گره میخورد بهش لبخند میزدم و اونم با یک لبخند جوابم رو میداد این ارتباط باعث شده بود که امیر تمرکز خودشو ازدست بده و مرتب اشتباه کنه کارگردان هم بالاخره خسته شده کار رو قطع کرد و گفت نیم ساعتی استراحت کنیم بازیگرا پایین اومدن و هرکسی با کسی مشغول صحبت شد منم رفتم سراغ امیر بهش دست دادم ولی دستش رو رها نکردم واونم تلاشی برای رها کردن دستش نکرد چشم تو چشم هم صحبت می کردیم اولین جمله ای که بهش گفتم این بود خیلی عالی بازی میکردی من واقعا از بازی شما لذت بردم اونم هم تشکر کرد و گفت اما فکر کنم بیشتر از این چیزا به من توجه داشتید گفتم آره شما خیلی چهره جذابی دارید لبخندی زد و گفت لطف دارید گفتم خیلی دوست دارم باهم دوست بشیم و در ارتباط باشیم اون ابراز علاقه کرد قبل ازاینکه زمان استراحت تمام بشه من زرنگی کردم باهاش قرار گذاشتم فردای اون روز سرساعت سرقرار حاضر شد یک تک پوش نارنجی و یک شلوار جین تنگ پوشیده بود و باعث شده بود برای من خیلی جذاب باشه امیر واقعا پسر زیبای نبود اما توی چشم من خیلی زیبا به نظر می رسید کنارهم روی نیمکت پارک نشستیم و شروع به حرف زدن کردیم و از هردری صحبت کردیم درحین حرف زدن من یا دست روی پاش میگذاشتم یا دستش رو می گرفتم و ازاین کار لذت می بردم دوست داشتم بگیرمش بغل و یه لب ازش بگیرم اما خب صبوری کردم یک هفته ای از دوستی ما گذشت تا اینکه یه روز ازش خواستم ناهار بیاد خونمون اول گفت که روم نمیشه اما خب من راضیش کردم که بیاد من معمولا دوستام رو زیاد خونه می برم و معمولا خانواده هم مخالفتی نداشتن روز موعود رسید امیر اومد و من اونو بردم تو اتاقم اول ازهمه عکس ها رو وباهم نگاه کردیم و درعین نگاه کردن عکس ها برای اینکه براش توضیح بدم درباره عکسها حسابی بهش نزدیک شدم و دستم رو انداختم دور گردنش همیجوری که عکس ها رو نگاه می کردیم و من توضیح میدادم آهسته آهسته دستم رو بردم داخل پیراهنش و گردن و بالای کمرش رو نوازش می کردم این کار رو خیلی خوب بلد بودم و می دونستم وقتی کسی رو نوازش میکنم حسابی باعث شهوتی شدنش میشم و دقیقا حس میکردم امیر به شدت تحریک شده روی هرصفحه آلبوم کلا مکث می کرد و انگار دوست داشت آلبوم تمام نشه اما آلبوم به صفحه آخررسید و دستان من همچنان داشت گردن و کمر امیر رو نوازش میکرد به خوبی می شد فهمید که کیر امیر هم بلند شده و کیر من که مدت ها قبل برای اون بلند شده بود وقتی آلبوم تمام بشد با یک دست آلبوم رو کنار گذاشتم و بعد با همون دست روی امیر رو به طرف خودم کردم و تو چشماش نگاه کردم و گفتم امیر من خیلی دوستت دارم راستش رو بخوای من عاشقت شدم امیر چشماش برقی زد و گفت واقعا من درحالی که اون یکی دستم رو هم وارد پیراهن امیر کرده بودم و نوازشش می کردم گفتم آره واقعا اونم سرش رو پایین انداخت رو گفت من همون روز تو سالن خیلی ازت خوشم اومد الان هم خوشحالم که پیشت هستم منم تا این رو گفت از فرصت استفاده کردم و لبش رو خیلی سریع بوسیدم امیر قرمزشد گفتم خجالت کشیدی گفت آره منم ازخدا خواسته گفتم الان کاری میکنم که خجالت بریزه بعد لب رو گذاشتم روی لباش و دیگه بلند نکردم اون کاملا اومد توی بغلم و خودشو توی آغوشم جا داد و خیلی عاشقانه شروع به لب گرفتن کردیم لحظاتی بعد دراز کشیدیم و بازهم لب گرفتیم هیچ صدایی از ما بلند نمیشد و فقط آرام و بی صدا در آغوش هم غرق بودیم توی اوج لذت بردن بودیم که صدای در اتاق هردوی ما رو ترسوند و با وحشت از هم جدا شدیم مادرم پشت در بود و گفت ناهار آماده است من رفتم و ناهار رو آوردم توی اتاق و نشستیم با لذت تمام خوردیم من غذا دهن اون می کردم و اون دهن من تااینکه امیر گفت دوست دارم غذار و جوردیگه دهنم کنی گفتم چه جوری گفت برام بجوی و بعد بدی من من احساس کردم ازاین کار لذت می برم برای همین این کار رو کردم و لقمه و جویدم و لب به لبش گذاشتم و بازبونم لقمه جویده شده رو دادم توی دهنش اونم خورد و گفت بهترین لقمه ای بود که توی عمرم خوردم بعد ناهار وقتی احساس کردم همگی خانواده استراحت می کنن دوباره اومدیم سراغ هم باز شروع کردیم به لب گرفتن برای احتیاط رفتم و در اتاق رو آروم قفل کردم بعد اومدم کنار امیر و اونو تو آغوش گرفتم کم کم لباس های هم رو درآوردیم و حالا ذیگه من و امیر لخت لخت در آغوش هم بودیم بعد از کلی لب گرفتم نشستم و سر امیر رو به سمت کیرم خم کردم امیر هم خم شد و شروع کرد به خوردن کیرم زیاد بلد نبود که چکار باید کنه و من آروم و بدون سروصدا راهنماییش می کردم بعد من اونو خوابوندم و کیرش رو خوردم هی می گفت نخوز الان آبم میاد بعدت که حسابی تحریکش کردم و خودم هم تحریک شدم اونو رو شکم خوابوندم ازتوی کمدم قوطی وازلین رو بیرون آوردم و شروع کردم سوراخ کونش رو وازلین زدن این کار رو با دقت انجام دادم و حسابی با انگشتم که آغشته به وازلین بود دخل سوراخ کونش رو هم چرب کردم بعد کیرخودمو رو هم چرب کردم ترس رو میشد توی چهره امیر دید گفتم نترش دردش خیلی کمه اون گفت جدی میگی من تاحالا تجربه نداشتم گفتم نترس آروم خوابیدم روش و یواش یواش کیرم رو فرو کردم وقتی صداش کمی بلند می شد فشار رو کم می کردم 5 د قیقه ای طول کشید تا تمام کیرم رفت توش و امیرمرتب با صدای آروم اما دردناک می گفت بیارش بیرون دارم پاره میشم اما من بهش می گفتم کمی صبر کنی آروم می شی چند دقیقه ای بعد امیر آروم شد و من شروع به تلمبه زدن کردن کم کم امیر داشت لذت می برد دقایقی بعد امیر گفت داره آبم میاد داره میاد من گفتم بریزش راحت باش بعد شروع کردم به خوردن گردنش وقتی آب امیر اومد تصمیم گرفتم منم آبم رو توی سوراخ کونش خالی کنم برای همین دستم رو گذاشتم جلوی دهن امیر تا اگر دردش اومد صداش درنیاد بعد با چند تا تلمبه آبم سرازیر شدمن باتمام وجود و قدرت کیرم رو توی سوراخ امیر فشار دادم درحالی که در گوش اون میگفتم عاشقتم امیر عاشقتم قصه من و امیر هنوز ادامه داره نوشته

Date: May 1, 2022

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *