وکیل داغ من (۱) دنباله دار
نگاهش میکردم و با هر سکس جملهاش سرم رو تکون میدادم که
نگاهش میکردم و با هر سکس جملهاش سرم رو تکون میدادم که
یعنی متوجهم.. ولی خیرگی نگاهم لبهای خوشترکیبش رو شکار سکس میکرد…
طول مدتی که داشت حرف میزد
یاد حرفهای سمیرا میافتادم که گفته سکس بود
” وقتی با اون لباش از
سکس بود
” وقتی با اون لباش از لالهی گوشم تا سمت کصم رو میمکه دلم
لالهی گوشم تا سمت کصم رو میمکه دلم هُری میریزه پایین ”
و
نگاهم لبهای خوشترکیبش رو شکار میکرد…
طول مدتی که داشت حرف میزد یاد حرفهای سمیرا میافتادم که گفته بود
” وقتی با سکس اون لباش از لالهی گوشم تا سمت کصم رو میمکه دلم هُری میریزه پایین ”
و به این فکر
وکیل داغ من (۱) جملهاش سرم رو تکون میدادم فیلم سکسی که یعنی متوجهم.. ولی خیرگی نگاهم
میزد یاد حرفهای سمیرا میافتادم که گفته بود
” سکس داستان وقتی با اون لباش از لالهی گوشم تا سمت
وکیل داغ من (۱) اون لباش از لالهی گوشم تا سمت کصم رو میمکه دلم هُری میریزه
اون لباش از لالهی گوشم تا سمت کصم رو میمکه دلم هُری میریزه پایین ”
و به این فکر میکردم که اگه لباش روی تنِ من بلغزه و چوچولمو بمکه صدای نالهام تا کجا میتونه بره؟
دیگه نمیتونستم روی حرفاش تمرکز کنم و فقط نگاهم روی شلوارش و اون کلفتی که داخل شورتش قایم کرده بود میچرخید..
همون کیر کلفتی که سمیرا گفته بود خوب جِـر میده…
خوب سوراخِ کصتو پر میکنه و بلده چطور کمر بزنه تا اون آخرِ کصت حال بیاد و از لذت زیاد حتی نتونی جیغ بزنی!
فقط دوست داشته باشی پاهاتو بدی بالا و لای کصتو با دستت باز کنی و ازش خواهش کنی با اون کیـر کلفت و درازش جوری بزاره توی سوراخِ تنگ کصت که نفست بالا نیاد !
جوری که متوجه نشه دستم رو بردم زیر میز و کردم توی شورتم…
چوچولمو بین انگشتهام گرفتم و فکر کردم که زبونش داره با لبههای کصم بازی میکنه و غرق شدم توی صداش که قطعا وقتی بغل گوشم از لذت نفس نفس میزد میتونست دیوونه کننده باشه..
عجیب این مرد سکسی بود…
هیکل مردونهای داشت .. با قد بلند و تیپی که حرف نداشت..
دلم میخواست همینجا بکشم پایین و براش قمبل کنمو بگم بیا بکن توش.. بیا با اون کیـر خوشگلت جوری منو بگـا که نتونم تا چند روز راه برم..
بیا گشادم کن لعنتی !
بزار با تموم وجودم اون کیـر خوشگلت حس کنم که داره جرم میده.
بزار صدای نفس نفس زدنات آرومم کنه!
بین پام از حرکت انگشتام خیس و لزج شده بود و اون نمیفهمید که چطور داره با تن صداش دیونهام میکنه و تو آتیشش دارم میسوزم وگرنه نمیپرسید که؛
_حواستون به منه؟
گوشهی لبم به دندون گرفتمو آروم ول کردم و گفتم: بله ادامه بدید
گرمم شده، با دم و بازدمهای عمیق دور از چشمش سعی داشتم خودم آروم کنم قبل اینکه دستم پیشش رو بشه!
ولی مگه میشد؟!
چشمم به برآمدگی بین پاش افتاد که از زیر شلوار داشت خودنمایی میکرد.
باز یاد حرف سمیرا افتادم که گفته بود
“یه وقتایی دوست داره تو گلوم ارضا بشه… ته حلقم میذارتش و تا وقتی که ارضا نشه بیرونش نمیاره”
فکر کردم اگه کیرش بزار تو دهنم و بفرسته تا ته حلقم اونقدر نگهش داره تا ارضا بشه چه حسی داره؟
فکر کنم بعد از اینکه از دهنم دربیاد لبم بخاطر کش اومدن زیاد چروک بشه!
خودمو به جلو خم کردم تظاهر کردم که دارم به حرفهاش گوش میدم ولی در واقع خم شدم تا بیشتر دستم باز باشه.
انگشتمو آروم بردم سمت سوراخ کصم و رو دهنش چند بار ضربه زدم و چوچولمو به بازی گرفتم.
تصور کردم که دستامو پشتم بسته و با زبون و لبهای کصمو میبوسه و مک میزنه و قبل اینکه ارضا بشم عقب میکشه.
کیرش با دهنه کصم تنظیم میکنه با فشارای آروم کیرش سوراخ کصمو پر میکنه.
گوشه چشم راستم مثل هر وقت دیگه که حشری میشم میپره، پرید برای ثانیهای پلکام از لذت روهم افتاد.
مطمئناً اگه تو چهرهم دقیق بشه میتونه بفهمه که توی سرم چی میگذره و چطور تو کف کیر خوشگلشم.
با حس تشنگی دستمو از شورتم بیرون در آوردم و برای خودم آب ریختم لیوان که بالا آوردم از بوی گس رو دستم دلم پیچ خورد، سریع آب خوردم و لیوان رو میز برگردونم.
یادم بمونه که بعداً بشورمش…!
موقع حرف زدن برعکس خیلیهای دیگه از دستاش استفاده نمیکنه نشون میده که خوب رو جملاتش تسلط داره میدونه که چی میخواد بگه.
به انگشتاش که توهم قلاب شده بود نگاه کردم.
کشیده و مردونه!
لعنتی… فکر اینکه وقتی داره ازم لب میگیره انگشتاش با چوچولم ور میره و تند تند تو سوراخ کصم عقب و جلو میشه آتیشم میزنه…
تا به این سن از هیچ مردی خوشم نیومده بود چه برسه به اینکه پشت میزم بشینمو خیره تو چشماش فانتزی سکس باهاش بسازم!
اگه کسی بهم میگفت که قرار تو همچین موقعیتی قرار بگیرم میخندیدمو میگفتم که امکان نداره، ولی حالا با دیدن این مرد جذاب سکسی نمیتونم اینو بگم.
سمیرا چطور میتونه ازش بگذره وقتی به گفته خودش این مرد میتونه به راحتی آب خوردن با دستاش ارضاش کنه؟!
تکیهم به صندلی دادم و بهش نگاه کردم. بیش از حد جذاب بود، باعث میشد به سرم بزنه خودم تمام و کمال در اختیارش بزارم تا جون دارم بزارم بکنتم و بگام بده.
_خوب نظرتون چیه؟
نظرم؟ اگه میفهمید که یک ساعت حرف زده و من هیچکدوم از حرفهاش نشنیدم حتما یه بلایی سرم میاورد.
و چه خوب بود که درازم کنه رو میزو خشن اون ک*ر کلفتش بکنه تو کصم و بخاطر اینکه حرفهاش یادم نمونده محکم کیر خوشتراشش تو کصم عقب و جلو کنه و تخماش بخوره به بدنم و من با صدای بلند بخوام تند تندتر کنه ضرباتش.
نفسم بیرون دادم و چشمام بستم و فکر کردم که چی بگم تا این حواس پرتیم جمع و جور کنم، که یاد ضبط صوت رو میز افتادم که وقتی شروع به صحبت کرد طبق عادت همیشهام روشنش کرده بودم تا بعدا دقیقتر گوش کنم.
فقط باید الان یک جوری دست به سرش میکردم تا بعد که به حرفهاش گوش دادم نظرم بگم.
_من باید به حرفهاتون خوب فکر کنم تا بتونم راهنماییتون کنم، اگه امکانش هست من و شما یه قرار دیگه باهم بزاریم.
_باشه، یادتون نره که نتیجه این دادگاه برام مهمه میخوام همه چیز خوب پیش بره.
با اطمینان لبخند زدمو گفتم: به من اعتماد کنید.
و تو دلم نیشخند زدم و گفتم خبر نداری که زنت چه آشی برات پخته.
_بهتون اعتماد کردم که الان اینجام.
بلند شد و گفت: با اجازهتون…
_با منشی ملاقات بعدیمون هماهنگ کنید. خدانگهدار
با رفتنش از اتاق سریع تلفن برداشتمو شماره اتصال به تلفن منشی رو گرفتم. به محض برداشتنش گفتم: با خانم نیکپور تماس بگیر بگو که تا قبل ساعت 8 منتظرشم. ده دقیقه دیگه نفر بعدی بفرس
منتظر جوابش نشدم و گوشی گذاشتم. نیاز داشتم تمرکزم بدست بیارم تا صحبتای نفر بعدی گوش کنم.
دستمو تو سرویس بهداشتی تو اتاق شستمو برگشتم پشت میز و تقی به در خورد و خانم مسنی وارد اتاق شد.
مشغول جمع کردن وسایلم بودم که در صدای زنگ تلفن شنیدم گوشی برداشتم.
_خانم نیکزاد اومدن.
به ساعت نگاه کردم و گفتم: بفرستشون داخل.
وارد اتاق شد حین بستن در گفت: معذرت…
_اشکال نداره گفتم بیای باهم حرف بزنیم..
نفسش بیرون داد و گفت: فکر کردم که پشیمون شدی.
_نه تا وقتی که سر حرفت باشی… بشین دیروز حرفهامون نصفه موند.
از اینکه خواسته بودم بیاد قصدم این بود که بیشتر در مورد این مرد جذاب سکسی بدونم و بشناسمش.
سمیرا که شروع به تعریف کردن کرد همه تن گوش شدمو شنیدمش
_اولین شب رابطه زناشویی برای همه بهترین شب ولی برای من تبدیل به بدترین شب زندگیم شده…
با مهربونی خوابوندمو گفت که باهام کاری نداره اما وقتی بیدار شدم دیدم که دستام و پاهام تخت بسته شده و نمیتونم تکون بخورم جیغ کشیدم و صداش زدم. تو چهار چوب در دیدمش که میخنده با ترس نگاهش کردم یه دستگاه دستش بود دکمهش زد و اون دستگاه روشن شد.
با وحشت نگاهش کردم. دستگاهی که بعد فهمیدم اسمش ویبراتوره رو گذاشت بین پام روی کصم اما داخل نبرد