من ۱۹ سالمه و همیشه دوست داشتم پاهای عممو بو کنم و لمسش کنم عمه گلی منو خیلی دوس داره و همیشه منو برا شام یا ناهار دعوت میکرد ولی هیچ وقت بهش نگفتم که پاهاشو دوس دارم پاهای کشیده و زیبایی داشت همیشه بهش نگاه میکردم و بعضی وقتا نزدیکش مینشستم تا دستم به پاهاش بخوره داستان از اینجا شروع شد که یه روز گرم عمه گلی منو تو خیابون میبینه و منو سوار ماشینش میکنه یه پاترول خوشگل داشت و تازه از مدرسه داشت میرفت سمت خونش اخه معلم بود و اخرین روزای مدرسه خلاصه سوار ماشینش شدم وقتی سوار شدم دیدم کفش پاش نیس و پا برهنه رانندگی میکرد ازش پرسیدم عمه جون شما همیشه پا برهنه رانندگی میکنی گفت اره عمه اخه همیشه کفش پاشنه بلند میپوشم نمیتونم راحت رانندگی کنم مجبورم درش بیارم بوی بد پاش انگار تو ماشین پیچیده بود و من کیف میکردم که پابرهنه رانندگی میکرد خلاصه دیدم موقعیت خوبییه بهش گفتم عمه میتونم به پاهات دست بزنم با تعجب پرسید به پاهام چرا به پاهام دست بزنی پاهام عرق کرده و چند ساعت تو کفش بود و بو گرفته چرا بهش دست بزنی گفتم اشکال نذاره عمه من دوست دارم با تعجب گفت باشه هر طور دوست داری من مشکل ندارم دست بزن اخخخخخخ چه صحنه ای بود همینطور که رانندگی میکرد و پدال هارو فشار میداد منم به پاهای نرم و گوشتیش دست میزدم و لمسش میکردم اصلا براش مهم نبود انگار خودشم دوس داشت خلاصه رسیدیم به خونش با اصرار منو برد تا ناهار پیشش باشم اخه تنها زندگی میکرد رفتیم بالا من دل تو دلم نبود پیش خودم میگفتم امروز هر طور شده باید پاهاشو لیس بزنم یه ناهار حاضری با هم خوردیم و یکم با هم صحبت کردیم بعد ناهار روی مبل نشست و پاهاشو رو میز دراز کرد واااااای داشتم دیوونه میشدم یهو منو صدا کرد و ازم خواست که سیگارشو براش بیارم اخه روزی چند نخ سیگار میکشید سیگار براش اوردم و روشن کرد همینطور ک سیگار میکشید پاهاشو تکون میداد یهو بهش گفتم عمه میتونم پاهاتو بمالم گفت امروز گیر دادی به پاهام اگه سختت نیس بمال گفتم با کمال میل پاهاش بوی بدی میداد خلاصه شروع کردم به ماساژ انگشتاش واقعا نرم بود سرمو اروم بردم جلو پاهاش همینطور ک پاهاشو تکون میداد خورد به صورتم زیاد براش مهم نبود سیگار میکشید و فیلم میدید پاهاش بوی بدی داشت اخه عرق کرده بود یهو بهم گفت چیکار میکنی پاهامو بو میکنی گفتم اره عمه اشکالی داره گفت نه ولی پاهامو نشستم فک کنم بو گرفته گفتم اشکالی نداره اروم زبونمو در آوردم و زدم به کف پاش واقعا حس خوبی بود عمم اصلا براش مهم نبود خلاصه اروم اروم شروع کردم به لیس زدن واقعا پاهای گوشتی و زیبایی بود لای انگشتاشو لیس میزدم و میخوردم سیگارش که تموم شد بهم گفت از این به بعد هر وقت اومدی پیشم این کارو بکن بعد این قضییه هر وقت که میرم پیشش خودش بهم دستور میده که براش اینکارو بکنم نوشته
0 views
Date: August 26, 2018