پرده زنی عشقم رستا

0 views
0%

مرسی از دوستانی که تو داستان 8 9 87 8 3 9 8 3 8 3 8 7 8 9 87 8 8 8 7 8 8 8 8 1 8 8 7 9 84 9 87 یه سکس ساده با دختر خاله که اولین قلمم تو این سایت بود نظراتشونو گفتن با اینکه غالبا بی احترامی بود ولی خب اشکال نداره اشتباه تایپی پیش میاد من خودم سره دوتا کون خندم گرفت چون حواسم نبود شما به بزرگواری خودتون ببخشید و منظورمو بگیرید اگه یه موقع اشتباهی در نوشتارم شد بریم سره داستان بعد از عقد با رستا فرصت آنچنانی برای سکس پیش نیومد ولی خب یکم شاید مسخره باشه تو دوران نامزدی کی پرده زنشو میزنه ولی من دوست داشتم این موضوع رو با رستا درمیون بذارم قرار بود برم خونشون برای شام بعد صرف شام منو رستا رفتیم تو اتاق و شروع کردیم ب صحبت کردن صورتامون نزدیک به هم بود و صحبت میکردیم گفتم رستا میخوام یه چیزی بگم امیدوارم قبول کنی گفت جانم بگو گفتم نظرت راجب پرده زنی تو دوران نامزدی چیه اولش یکم جا خورد بعد ذوول زد تو چشام گف تو اینجوری دوست داری گفتم اگه بشه آره خیلی میخوام گفت اگه عشقم اینجوری دوست داره منم حرفی ندارم من خوشحال شدمو حسابی لبای همو خوردیم وای که چقد خوشحال بودم موقع خواب شد هیجان سکس از جلو داشت منو دیوونت میکرد خخ اولین بارم بود که میخواستم از کص با یکی سکس داشته باشم اونم کی عشقم رستا در اتاق باز شد وای چه عالی بود این نامزدم میدیدمش انگار آبم میخواست بیاد اندام ساخته شده بود دستگاااه توووپ اومد کنارم رو تخت دراز کشید گفت چرا اینجوری شدی باخنده گف گفتم چجوری گفت رنگت زرد شده خیلی استرس داری انگار گفتم آره خب هیجان سکس از جلو با عشقم این بلارو سرم آورده اونم معطل نکردو اومد جلو یه بوسم کرد لباشو گذاشت رو لبام منم دیگه بی خیال استرس شدمو شروع کردم چند دقیقه ای از لب گرفتنمون گذشت که من رفتم روش شروع کردم به خوردن گردنش رستا کاملا از خود بی خود شده بود و صدای آخ و اوخش یواش یواش داشت بلند میشد ولی خب زیاد ولوم صدامونو بالا نمیبردیم ک کسی بشنوه تاپشو در آوردم و از رو سوتین سینه هاشو میخوردم اونم دستاشو میذاشت رو سرمو نوازشم میکرد خیلی شهوتی شده بو د سوتینارو دادم بالا و شروع کردم خوردن سینه های بزرگش سایز سینش ۸۰ رفتم پایین تر و از نافش شروع کردم به بوسیدن اونم میگفت اذیتم نکن برو سراغش منظورش به کسش بود منم آروم شلوارو شرتو دادم پایین کسش خیس شده بود داشتم میمردم هیییچی مو نداشت سفید آروم با زبون ب چوچولش میزدم اونم یه آه بلند کشید و من گفتم یکم آروم تر عشقم صدات میره پایین شروع کردم به خوردن کسش عالی بود اونم همزمان با خورن من میگفت آرتینم نفسم تروخدا بذار توش دارم میمیرم آرتییین منم با این حرفاش شهوتم صدبرابر میشد سریع شلوارو شرتمو دادم پایین کیرمو گذاشتم دم کسش همون اولش ندادم داخل یکم با کیرم با چوچولش ور رفتم اونم داشت اشکش در میومد میگفت آرتین نکن اینکارو دارم نابود میشم آآه آرتین منم آروم فشار دادم تو یه آآه بلند کشید من دستمو سریع گذاشتم رو دهنش که صداش بلند ترازین نشه شروع کردم آروم تلمبه زدن ی نگاه انداختم دیدم کم کم خون داره میاد به تلمبه زدن ادامه دادم دستمو از رو دهنش برداشتمو گذاشتم رو سینش نوکشو میگرفتم اونم حسابی حال میکرد یکی دو دقیقه ای تلمبه زدم آبم داشت میومد که سریع در آوردم ریختم رو شکم رستا جونم یکم سینه هاشو خوردم و بعد که یکم کنتر ل کردیم شهوتمونو گفتم رستا جونم برو حموم تمیز کن خودتو اونم ی چشمی گفتو رفت حموم حموم دوتا بود یکی پایین یکی بالا که رستا از حموم بالا استفاده کرد بعد اینکه از حموم اومد بیرون من رفتم سریع خودمو شستم اومدم و تا صبح باهم عشق بازی کردیمو لاس زدیم دیگه ازون تاریخ به بعد با رستا از جلو سکس میکنم اگه راضی بودیداز این داستان سکسای دیگمونو واستون مینوسم مرسی که خوندید امیدوارم خوشتون اومده باشه سعی کردم بی نقص بنویسم تا راضی باشید حتما نظراتتون رو ارسال کنید پایان نوشته

Date: May 28, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *