سلام داستانم عین حقیقته فقط اسامی رو به دلایلی عوض کردم من از سال 92 با همسرم ازدواج کردم دوس پسر قبلیش رو میشناختم و نمیخواستم بدونم سکس داشتن یا نه واقعا نادیا رو دوس دارم قبلا با سایتای سکسی آشنا شدم و زیاد میرفتم و همه نوع داستان و عکس و فیلمی دیدم باور کنید فکر میکردم بعد از ازدواج کلا تامین میشم و به کل فیلم و سایت میره کنار ولی تا حدود دو سه ماه خوب بود بعدش دیگه بدن زنم چندان تحریکم نمیکرد حتی خودشم تا حدودی فهمید و یه بار یه جورایی بهم فهموند یه شب فیلم سکس گذاشتم خیلی عصبانی شد البته بعدش فهمیدم به این خاطر بوده که ترسیده رابطمون سرد بشه ولی دیگه چند مدت که گذشت فیلم رو هم به رابطه اضافه کردم ولی هر شب یه فیلم جدیدم میاوردم حال نمیداد یه بار تو رفته بودیم تو مجتمع و داشتیم میگشتیم که گفتم بریم طبقه بالا و من یه لحظه وایسادم ته راهرو رو دیدم و نادیا رفت رو پله که رفت بالا منم با دو سه ثانیه مکث اومدم دوتا پسر جلوم بودن دیدم از زیر زل زدن تو کون نادیا خیلی بدم اومد یکیشون گفت اووووففففف نمیدونستم دعوا کنم یا نه اصلا طرف میگفت منظورم زن تو نبوده و خانه گمانی چیکار میکردم هیچی نگفتم تا بالای پله و بعدش رفتم به نادیا گفتم بریم پایین لازم نکرده بعدا میایم شب وقتی داشتم باهاش سکس میکردم یاد اون پسر افتادم کیرم بدجووووور شق شدو اصلا خیلی تحریک شدم و زودم ارضا شدم همش فکرم رو حرفای اون پسر راجب کون نادیا بود و حتی تو خیالم یه خورده ادامش دادم باورکنید فردا یه خورده دیگه ادامش دادم و اصلا نفهمیدم چی شد که دگعاشق داستان ها ام اف ام شدم و هر روز داستان سکس سه نفره میخوندم ولی جرات نداشتم به نادیا چیزی بگم که یه بار موقع لباس خریدن خیلی دلم میخواس یکی نگاش کنه ولی نمیدونم چرا کسی ندیدم بعد خواست مانتو بگیره ازش خواستم مانتو یه خورده چسبان بگیره خودشم تعجب کرد اخه دو ه نامزدی یه بار به مانتوش گیر دادم بعد یه مانتو اورد قهوه ای بود پوشید دیدم با ساپورت بهتره بهش گفتم بریم ساپورتتم عوض کن مانتو رو گرفتیم بیرون که اومدیم گفت تو امروز چت شده قبلا با ساپورت مخالف بودی الان میگی بریم ساپورت بگیریم منم گفتم خب بابا منم آدمم حق دارم زنم بهم حال بده و خوشکل باشه تو مغازه هایه بوتیک بود صاحبش یه پسر جوون بود گفتم بریم اینجا پسرا با انصاف ترم هستن و ارزون حساب میکنن رفتیم تو ازش ساپورتا رو خواستیم که اورد نادیا رفت تو امتحان کنه که بهش گفتم ساپورت خونه ندارید یه سری اورد اووووف توری بود به نادیا گفتم اینو امتحان کن گفت من نمیخام اینو گفتم تو خونه خودمون اینو میپوشی حالا امتحان کن تو پسره خنده اش گرفته بود بعد یه دقیقه اروم کنار در رو باز کرد گفت ببین چطوره گفتم یه جوریه گفت چجوریه گفتم اقا یه لحظه نگاش کن نمیدونم چرا بد فرمه پسره اومد و یه خورده با خجالت اومد جلو نادیا در رو بست گفتم یه لحظه در رو باز کن گوشه در رو ارووم باز کرد که پسرهنگاش میکرد منم درو باز کردم نادیا یه خورده جا خورد پسره گفت قسمتهای زیر مانتو چطوره من گفتم اتفاقا همون قسمتهای کمرش بد فرمه به نادیا گفتم مانت رو بکش بالا زل زد تو چشام گفتم خب باید ببینه سایز خودت رو بیارع دیگه که پسره گفت هر جور راحتید هر کدوم رو پسندیدید نظر خودتون مهمتره بهش گفتم همین رنگ طوسی خوبه فقط یه لحظه به فرم کمرش نگاه کنید و شاید سایزش مشکل داره حالا من بعدش فهمیدم اصلا ساپورت فری سایزه پسره وایساده بود و نادیا مانتوش رو با یه خجالتی کشید بالا پسره یه خورده به کونش نگاه کرد و گفت نه خوبه سایز باسنتونه اینو گفت قشنگ کیرم شق شد به نادیا گفتم میخای مانتو رو هم بپوش ببینم بهش میاد گفت بزار خونه ببینیم بهتره تو راه برگشت بهم گفت راستشو بگو جریانچیه منم گفتم بابادوس دارم لباسات سکسی باشه مثل بقیه زن ها که گفت پس چرا جلو پسر مردم منو نشون میدی با لبخند گفتم بابا بزار یه حالی ببره که داد زد یعنی چیییییی گفتم بابا زشته مردم نگامون میکننن بزار بعدا حرف بزنیم اون روز گذشت فرداش نادیا رفته بود خونه مادرش و یاد دیروز افتادم بدجور تو کف بودم فک کردم دیدم اون بوتیکه که منو نمیشناسه یه نقشه چیدم و ساپورت روز قبل رو ور داشتم رفتم پیشش سر ظهر بود و خلوت بود رفتم سلام کردم و گفتم دیروز ساپورت رو ازت گرفتم راستش یه خورده زبره و اذیت میکنه نرم تر میخام گف ت کجاش رو اذیت میکنه گفتم خودم اذیت میشم حقیقتش دیشب در حین رابطه وقتی کار میکردیم با دست کیرم رو نشون دادم و گفتم یه خورده خراش ور داشتم و الان خواستم عوضش کنم پسره گفت چشم یه لحظه وایسید و رفت از بین ساپورتا یه سری از همون توریا اورد بهش گفتم زن داری گفت نه والا گفتم زن یعنی بدبختی باورکن از هر لحاظی باید بهش برسی گفت اره دیگه زندگی همینه گفتم پوله واسه اونه دوله واسه اونه بعد خندش گرفت گفتم جدی میگم الان اگه یه شب من زنم رو نکنم اصلا مثل دیونه ها میشه پسره لام تا کام حرف نمیزد و گوش میکرد و بهم نگاه میکرد گفتم دیروز دیدیش که با سر و ا روم گفت بله گفتم به اون ارومی دیروزش نگاه نکن اون تو رخت خواب پدر منو در میاره پسره یه خنده الکی کرد و گفت زنا نیاز دارن دیگه با خنده و حالت شوخی گفتم همینکه واردش میکنی مثل گرگ هار میشه گفت جدی گفتم کاش یه بار موقع سکس زن منو ببینی اینو گفتم نزدیک بود ارضا بشم خودم موقع سکس وایسی دیونت میکنه الکی گفت نه زنتون با شخصیت بود گفتم اره تو رو اگه تو رخت خواب گیر بیاره دیگه نمیگی با شخصیته پسره حشری شده بود بدجورووور میدونستم چون منو نمیشناسه مشکلی پیش نمیاد و خودشم دوس داشت ادامه بدم و الکی گفت نه من تا حالا سکس نداشتم گفتم همون نداشته باشی بهتره بیا نگاه کن ببین این اصلا تحریک میکنه گوشیم رو ورداشتم چند تا عکس قبلی از نادیا داشتم با تاب شلوار و مانتو شلوار بهش نشون دادم پسره یه جوووووری تحریک شده بود که زل زده بود تو گوشی وگفت خوبه که اروم اروم داشت راحت میشد باهام گفتم اوایل خوب بود الان دیگه نه خودمم بدجور حشر بودم میخواستم ادامه بدم بهش گفتم حالا بیزحمت اینو فعلا عوض کن امشب بزارم لای پاهاش حال بده فورا چند تا دیگه اورد منم الکی گفتم نه همین به نظرم از همشون بهتره که گفت میخاید هفته بعد بیاید جنس جدید میارم گفتم تا ببینم چی میشه با خنده گفتم اگه امشب کارم راه افتاد که میام اگه نه معلوم نیس پسره پر رو شده بود و حشری گفت نه خوبه بهش میاد منم دیروز دیدم واقعا ازش لذت بردم وااااااااییییی اینارو میگفت بدجور کفی شدم با یه لبخند الکی گفتم جدی گفت اره دیگه روش نشد ادامه بده ساپورت رو الکی مرتب میکردم و چیزی نمیگفتم که اخرای کار بود و حواسش بهم بود گفت میشه یه لحظه عکسش رو ببینم منم تو کف بودم هرچند بعدها پشیمون شدم گفتم بیا یه نگاش ون کرد و گفت یه خورده عکسای راحتتری ندارید با لبخند گفتم عکس سکسی میخای خندید و فهمیدم میخاد این حرف رو بزنه گفت نه حقیقتش خیلی از اندامشون خوشم اومده با لبخند گوشی رو گذاشتم تو جیبم و نزدیک در که شدم گفتم اگه شد یه کلیپشو میارم با هم ببینیم و یه چشمک زدم و خدا حافظی کردم وایییییییی شبش فورا رفتم دنبال نادیا و اوردمش خونه باورکنید باورکنید با تصور همین حرفا تا نادیا رو کردم ابم اومد ولی بعدش پشیمون شدم همش دو دلم نمیدونم از یه طرف نگرانم کسی بشناسه مارو حتی الان نگران اینم نادیا یه بار بره اون مجتمع و پسره بشناسدش نوشته
0 views
Date: August 23, 2018