پشت کنکور ۲

0 views
0%

9 8 4 8 9 9 86 9 9 88 8 1 1 قسمت قبل آرمین خبریه بدجور به دختره خیره شدی اولین باریه که میبینم رو یکی کلید کردی گفتی آمارشونو داری دیگه آره چطور خب چندمن هر سه تاشونم پیش دانشگاهی میخونن فک کنم همکلاسم هستن نگفتی چطور سمت راستیه بدجور منو یاد شیوا میندازه عه عه عه میگما چرا زل زدی بهش تو نمیخوای بیخیال شیوا شی اصا بیا با همین دوست شو کم کم شیوا رو فراموش میکنی از این حال دپرس درمیای بخدا منم افسرده کردی با این حالت حالا من یه چیز گفتم انقد جدیش نکن ابوالفضل راست میگفت بیچاره تو این یه سال خیلی سعی کرده بود تا نزاره کم بیارم حاضر بود هر کاری کنه تا بتونه منو از ته دل خوشحال کنه وقتی پا شدن که برن تو کتابخونه نگاهش یه لحظه به من افتادو از دور با هم چشم تو چشم شدیم نمیدونم چرا از این لحظه لذت میبردم دوست داشتم تموم نشه ما هم با فاصله ازشون رفتیم تو و دوباره شروع به درس کردیم شب که سرمو گذاشتم رو بالش توقع داشتم مثل هر شب گریه ام بگیره توقع داشتم مثل هر شب همون خاطره های تلخو مرور کنم ولی نمیتونستم به چیزی جز اون چند لحظه که با اون دختر که حتی اسمشم نمیدونستم چشم تو چشم شدم فکر کنم درسته آدم تو یه نگاه عاشق میشه ولی من چرا من که بعد از جریان شیوا قسم خوردم عاشق نشم کلافه بودمو بدون اینکه گریه کنم خوابم گرفت فردا صبحو مثل هر روز بیدار شدم بعد کلی روزای تکراری انگار یه جرقه ای تو بیوگرافی زندگیم زده شده بود ولی هنوزم به خاطر تجربه تلخ شیوا میترسیدم که عاشق شم کتاب شیمیارو ریختم تو کیف و به راه شدم رگ خواب این دل تو دست تو بوده ترک های قلبم شکست تو بوده نانای نای ناناااای نای سلام حاجی حال امروزت چطوره به به سلام جوون الحمدلله کیفت کوکه هاا امروز دیگه دیگه حاجی بفرما نون تازه دیرم شده فعلا عاقبت به خیر خداحافظ بالاخره رسیدم کتابخونه و شروع کردم به درس به جاهای حفظی شیمی که رسیدم از کتابخونه زدم بیرون که با صدای بلند حفظ کنم عناصر شبه فلز بور سیلیسیم کربن ای خااک تو سرت آرمین کربن نافلزه همینطور داشتم با خودم دعوا میکردم که یه صدا شنیدم سودا تو یه چیزی میگی ولی من مطمنم که فرمولش اینه ها نعخیرم خنگه این کلا یه فرمول دیگس انگار غیر از منم چند نفر دیگه ام داشتن با صدای بلند دعوا میکردن سرمو برگردوندم تا ببینم کین تا چرخیدم شوکه شدم کتاب از دستم افتاد زمین از صدای افتادن کتاب به خودشون اومدنو فهمیدن که غیر از خودشون منم اونجا هستم چون پشت درخت بودم اولش نفهمیده بودن همونطور که داشتم کتابو برمیداشتم نگاشون میکردم تازه فهمیدم همون دختر دیروزیس قلبم داشت از جاش بیرون میومد تازه فهمیدم اسمش سوداس بهش خیره شده بودم که یهو کناریش گفت ببخشید متوجه نشدیم اینجایین اشکالی نداره میتونم کمکتون کنم من رشتم تجربیه و یه سالم پشت کنکور موندم فک کنم در حدی بلد باشم که بتونم جلوی دعواتونو بگیرم البته تا به کتک کاری نکشیده جفتشون خندیدن بالاخره سودا باهام حرف زد دلم میخواست فقط به حرف زدنش گوش کنم مام تجربی هستیم ولی پشت نه حالا که اسرار میکنی باشه شما میدونین که کدوم فرمول از این دو تا درسته فک کنم فیزیک سال سومو ناپلونی پاس کردینا هیچکدوم از اینا درست نیس درستش اینه اولش فکر میکردن که دارم چرت وپلا تحویل میدم ولی بعد کلی استلال واستنتاج به حرفم رسیدن سودا گفت عه راست میگه دیگه مریم راستی اسم شما چیه آرمینِ خالی آقا آرمین فکر کنم امسالو خوب خوندینا سال پیش رتبتون چند شد 7500 واااااای خوبه که چرا نرفتین رتبم به پزشکی نمیخورد میخواستم دکتر شم به این و اون آمپول بزنم دیدم از حرفم خجالت کشید ولی داشت ریز میخندید وقتی میخندید رو لپش چال میوفتاد یهویی یاد شیوا افتادمو حالم عوض شد برا اولین بار بود بعد اون ماجرا با یه دختر اینطوری حرف میزدم حالت صورتم عوض شده بود که مریم گفت میشه از فردا همین ساعت10 بیایم اینجا برا رفع اشکال فقط برا یه ربع با اون حالم یه لبخند مصنوعی رو صورتم انداختم حتما موفق باشین فعلا تا فردا 9 8 4 8 9 9 86 9 9 88 8 1 3 ادامه نوشته

Date: March 15, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *