روزی که وارد کلاس هشتم شدم با همه غریبه بودم انگار همه یک دیگر را میشناختند و فقط من تنها بودم به ردیف آخر کلاس رفتم جایی که یک پسر نسبتا ریزه میزه نشسته بود و با اضطراب هی به این طرف و اون طرف نگاه میکرد نشستم بغلش و کیف و کتابم را روی میز گذاشتم یهو یه چیزی محکم به گوش خورد و صدای خنده ای نسبتا دخترانه بلند شد با تعجب به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بغل دستی ام میخنده و از شدت خنده به سرفه افتاده است محکم به پشتش زدم دو سه بار بعد آروم پشتشو نوازش کردم چه حس خوبی داشتم برگشت و نگاه کرد و گفت شرمنده نتونستم جلوی خودمو بگیرم گوشات خیلی تابلو بودش راست میگفت وقتی موهام رو کوتاه میکردم گوش هام عین دو دیش ماهواره میزدن بیرون گفتم اشکالی نداره بعد بهش گفتم اصل بشوت ببینم اون موقع فکر میکردم خیلی باحالم گفت سینا گفتم من هم علی هستم بعد باهم دست دادیم بعدا فهمیدم اونم مثل من تازه اومده اینجا خیلی با هم رفیق شده بودیم راستش رو بخواهید روز های اول ما دو تا فکر میکردیم تنها بی تربیت های کلاسیم بخاطر همین خیلی مواظب زبونمون بودیم که به غیر از خودمون به کسی چیزی نگیم مثل همه ی رفاقت های پسرونه کم کم حرف هامون میرفت سمت بحث های سکسی من بعد از مدتی تو همون موقع ها با گی آشنا شدم میدونم زود بود و از این حرفا چند تا فیلم گی براش فرستادم اونم حال کرد کم کم تو مدرسه به شوخی هم دیگر رو انگشت میکردیم و از پشت بهم دیگه میچسبوندیم خیلی نرم بود یاد عروسک های خرسی ولنتاین دختر عمم که دوس پسرش بهش میداد افتادم اووووف نرمی نرمی و بازم نرمی تصمیم گرفتم سر بحث رو باهاش باز کنم و یکم آزادانه کار کنیم هی بهش تو کلاس میگفتم بیا یه معامله بکنیم من میذارم تو منو انگشت کنی اما به شرتی که بذاری منم به کونت دست بزنم اول قبول نمیکرد و بمرور شهوتش زده بود بالا سر کلاس اصلا حواس به درس نبود و فقط هم رو انگشت میکردیم تا اینکه من خسته شده بودم از این که هی بزارم به کونم دست بزنه و از این حرف ها بهش گفتم بیا رو کیر تمرکز کنیم گفت یعنی چی گفتم یعنی من ماله تو رو میمالم تو هم مال منو بمال اولش قبول نمیکرد هی شرایط رو عوض کردیم تا قرار شد اون منو بیش تر انگشت کنه خیلی ناراحت شدم چون هدف این بود که نکنه ولی بزاره من رونشو بمالم اونم کیرم رو بماله خیلی حال میداد بجز بخشی که اون انگشت میکرد تا این که یه زنگی از روز سه شنبه که یادم نمیاد و من داشتم رونشو میمالیدم اون دست منو گرفت و گذاشت بین پاش و گفت فشار بده بخاطر شلوارش که ای بود نمیتونستم پس دستم رو کردم تو شرتش و کیرم رو مالیدم خیلی از مال خودم کوچیک تر بود مال اون هشت نه سانت بود و مال من سیزده سانت خیلی تعجب کرد و منم برای این که لو نره که خیلی وقت بود دوست داشتم کیرشو بمالم گفتم بعدا جبران میکنی ما همیشه از رو همدیگر رو انگشت میکردیم و من بدم میومد چون شلوار من مدرسه ای نرم بود و مال اون لی سفت تا اینکه بهش گفتم پس این همه دست کردم تو شرتت یه چی نمیدی به ما گفت زیپ شلوارم بازه بخاطر همین راحت میتونی دستت رو از پشت بکنی تو شرتم منم از خدا خواسته قبول کردم ولی بازم نمیچسبید و من همش میترسیدم چون اینکار تابلو تر هستش لو بریم چون بچه ها یه بو هایی برده بودند ولی خوشبختانه به سود من بود چون وقتی که من اون رو انگشت میکردم منو دیدن یه روز گفتم بهش بیا بریم دستشویی فکر نمیکردم همون روز بیاد میخواستم کم کم برم جلو گفت سرویس دارم گفتم فقط پنج دقیقه بعد از سه چهار ثانیه گفت اوکی با اضطراب و استرس نوبتی رفتیم دستشویی داشتم شورتمو در میاوردم که دیدم اون در نمیاره گفتم چرا در نمیاری گفت نمیخوام من کیرتو میمالم بعد انگشتش میکنم فقط همین منم که دیدم ای بابا نمیشه چرا اینو لخت کرد سعی کردم رو نخش راه برم ولی نشد که نشد گفتم باشه ولی از رو کیرم رو یه دستی شروع به بالا پایین کردن کرد و گفت خوبه گفتم عالی بعد دست انداختم به کونش که دستم رو پس زد کرد تو شورتش کیر کوچبکش راست شده بود و من میمالیدمش بعد از سی ثانیه گفتم بسه بیا از رو بهم بچسبونیم اینجا تونستم بالاخره اون شلوار لی کوفتی رو از پاهاش بکشم پایین ولی کاشکی نمیکردم این صحنه ی کونش هیچ وقت از ذهنم نرفته بیرون یه شورت قرمز تنش بود که رفته بود لای کونش و خیلی صحنه ی شهوت انگیزش بود بعد بالاخره تونستم اون روون های سفید رو ببینم و بهونه این دفعه از نزدیک دست بزنم ولی بی خیال شدم چون فرصت چسبوندن به کونش خیلی رویایی بود و من اینکار رو بالاخره کردم ولی بعد که نوبت اون شد نامردی کرد و شورت من رو کشید پایین و از همون رو شرتش گذاشت لای کونم منم از این که سرم کلاه رفته بود ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم سی ثانیه بعد من از دستشویی اومدم بیرون و بعد اون اومد خداحافظی کردیم و حالا میریم سراغ بحث مربوط به اسم داستان من توی تلگرام با اصطلاحا بچه های باحال کلاس رفیق بودم ولی رفیق فاب نه از من یه روز جریان رو با شوخی پرسیدند و منم فرصت رو برای انتقام خوب دیدم گفتم من اونو مخش رو زدم و کردم بخاطر همین دیگه با هم نیستیم بچه ها نسبتا باور کردن نسبتا ولی چیز هایی که روز بعد از سینا دیدن نظرشون رو به شدت به سمت اطمینان تغییر داد ماجرا این بود که یکی از باحال های کلاس سینا رو به شوخی به خاطر دادنش به من مسخره کرده بود ولی طرز برخوردش سینا باعث شد که فکر کنن اون واقعا به من داده سینا بخاطر این موضوع بشدت مسخره میشد و جز دار و دسته کونیا به حساب میومد و خیلی از این موضوع ناراحت بود ولی من بخاطر این کار بین بچه ها اسم در کرده بودمو جز شاخ ها محسوب میشدم گذشت گذشت تا رسید به سال بعد سینا فکر کرده بود همه جی دیگه تموم شده بود ولی انگار تو تابستون بدتر یک کلاغ چهل کلاغ شده بود و حسابی ابروش رفته بود یه روز خیلی دمر اومد پیش من فکر کردم اومده دعوا بخاطر همین اخم کردم ولی گفت خیلی بی معرفتی کردی و من واقعا دیگه نمیدونم با این حرف هایی که تو زدی چیکار کنم ولی اومدم ازت خواهش کنم به بچه ها راستشو بگو و منو ول کن ولی من به همین راحتی ول کن نبودم با چند تا خواهش ول کنم بخاطر همین گفتم شرط داره گفت چه شرطی و منم گفتم همون حرفی که پشتت زدم رو میخام واقعا روت انجام بدم ولی مثل سال گذشته معامله ای کار میکنیم گفت هه دلت خوشه ها چه با آب و تاب تعریف میکنی کونی ولی من فقط میتونم بهت بگم سیکتیر گفتم باشه ولی بزار حرفم تموم بشه بعد گفتم ببین چند روز دیگه که اربعین هستش خانواده ما به جز من میرن حسنیه بعد منو تو میریم اونجا بعد دو راه داری یا معامله پولی باشه یا جنسی حله به جان مادرم کسی هم نمیفهمه این یکیو بعدش هم میگم واقعا جریان چی بوده گفت باید بزاری فکر کنم فردا بهت میگم فعلا سیک فردا نیومد روز بعد هم همین طور ولی عصر روز بعدش توی تلگرام به من گفت اوکیه میخام جنسی معامله کنم شرایطت چیه منم ازخوشحالی توی کونم عروسی بود ولی ناراحت بودم از این که معامله ی جنسی گفته بود دو هفته بعد اربعین رسید و من با سینا ساعت پنج قرار گذاشتم وقتی اومد خیلی خوشحال شدم که دیدم بخاطر من تیپ زده بودش پوست سفید و مو های بورش برق میزدند سریع بردمش تو اتاق و گفتم لخت شو دو تایی لخت بودیم که گفتم بیا ساک بزن بعد من مال تو رو میزنم گفت اوکی بعد زد چه پر تف میزد کم کم داشتم باور میکردم که شایدیک کلاغ چهل کلاغ های تابستون درست بوده باشه بعد که نوبت من شد با این که اصلا بلد نبودم چون کیرش خیلی کوچیک بود راحت بود برام و کیرش به دندونم نمیخورد بعد گفتم بیا از کون بکنیم گفت باشه بلدی گفتم نمیدونم بزار غریزی کار کنیم گفت خاک تو سرت معلومه تو زندگیت سوپر ندیدی گفتم گه نخور باشه تو که دیدی بیا ببینم من میدونستم چطوری باید بکنم ولی گفتم بزار اون اول بکنه که من با توجه به تایم کردن اون بیش تر بکنم کیرش رو که تقریبا کلفتیش اندازه دو انگشت اشاره رو هم بود وارد کونم شد یه ذره درد داشت ولی خوب بود بعد شروع به تلمبه زدن کرد و بعد از چهار پنج دقیقه آبش در حد شیش هفت قطره اومد گفتم نوبت منه من همیشه فرغونی دوست داشتم کیرم رو آروم خواستم مثل خودش بکنم دیدم نمیره معلومه خیلی تنگ بودش پس با یک انگشتم آروم گشادش کردم بعد دو انگشت و بعدش سه تا وقتی اندازه کافی بازش کردم آروم کیرمو کردم توش خیلی داغ بود انگار کیرت تو تنور بود چون من جقی نبودم ده دقیقه بعد در حد سه چهار قطره برای اولین بار تو زندگیم از کیرم آب اومد بیرون بعد از این رابطه ما بخاطر دستشویی که قبلا رفته بودیم توسط یه سری از بچه ها لو رفتیم ولی چون کسی دستشویی رو ندیده بود و کاری های تو کلاس رو فقط رفیقام دیده بودن من تونستم ماست مالیش کنم و بگم اینا شایعس که من ساختم پس مجبور شدم جلوی بچه ها هم بگم پس الوعده وفا ولی چون بچه فکر کردن که بخاطر این که اخراج نشم دارم دروغ میگم کسی از بچه ها حرفم رو باور نکرد نوشته
0 views
Date: January 9, 2019