سلام به همگی من نیما هستم و دانشجوی پزشکی هستم از وقتی که یادمه دوس داشتم داییم منو بکنه حتی وقتی هم که جلق میزنم به عشق اینکه داییم داره چطوری منو میکنه جلق میزنه چند وقتی میشد که واقعا دیوونه شده بودم و به خودن قول دادم که هرجوری که شده باید داییم منو بکنه داییم تقریبا بیسواده و 2 سال ازم بزرگتره یه روزی یه فکر جالب به دهنم رسید فرداش از دانشگاه برگشتم و رفتم خونه پدربزرگم تا با داییم بحرفم بهش گفتم دایی به شدت به کمکت احتاج دارم و اگه کمکم نکنی زندگیم بر باد میره گفت چی شده دایی گفتم حدود دو سالی میشه که میرم دکتر پرسید واس چی منم گفتم آزمایش دادم و تو آزمایشم معلوم شده که نمیتونم بچه دار بشم و تا دلت بخواد دارو مصرف کردم و به جایی نرسیده دکترم گفته فقط یه راه مونده که با اون راه حتما خوب میشی گفت چیه منم گفتم دایی دکتر گفته باید یکی از فامیلای خیلی نزدیکت که همسن با تو باشه باید بکندت تا آبش بره تو کونت و خوب بشی اینو که گفتم داییم رفت تو فکر و گفت الان از من میخوای که من تورو بکنم منم گفتم دایی میدونم که تو منو واقعا دوس داری واس همین به تو گفتم بشدت مخالفت کرد شروع کردم به گفتن این که اگه کمکم نکنی نمیتونم بچه دار بشم و بدبخت میشم و من به جز تو به کسی اعتماد ندارم و این حرفا که تقریبا خامش کرده بودم بعدش پرسید باید چیکار کنیم منم گفتم تو یه فیلم سوپر چه کارایی میکنن ما هم باید همون کارارو بکنیم اینو واس این گفتم که دوس داشتم اونقد کیرشو بخورم که خسته بشم میخواستم تلافی این مدتو سرش در بیارم بلاخره هرجوری شده دایی رو راضی کردم که منو بکنه قرار شد که شب منو بکنه منم بهش گفتم باید بری حموم و خودتو تمیز کنی خودم قبلا خودمو تمیز کرده بود شب که شد بعد از شام رفتیم که بخوابیم تو کیفم یه قرص درآوردم و دادم به داییم تا بخوره وقتی پرسید این چیه بهش گفتم که اینو دکتر داده که تو همه آبت یه جا وارد کونم بشه و اونم خوردش بعد از حدود نیم ساعت رفتم پیش داییم و گفتم دایی شروع کنیم و گفت آره اینو که گفت انگار همه دنیارو بهم دادن سرمو بردم نزدیک و شروع کردم به لب گرفتن اطش انگار دایی هم بدش نمیومد منو بکنه وقتی به کیرش دست زدم مثل سنگ شده بود وقتی شلوارشو کشیدم پایین یهو یه کیر کلفت و ناز اومد بیرون همین که اومد بیرون گفتم دایی اجازه هست بخورمش و اونم گفت هرجور خودت دوس داری منم بهش گفتم دایی اینطور نمیشه ها باید فک کنی که داری یه دخترو میکنی تا کاملا تحریک بشی پس فک کن اصلا منو نمیشناسی همینو که گفتم یه دفه ای کیرشو کرد تو دهنم وای که چقد کیر باحالی داشت تو دهنم احساس میکردم که کیرش داره میترکه که گفت کونتو بیار جلو منم که هنوز سیر نشده بودم گفتم باید تا زمانی که آبت میاد تو دهنم باشه و بعدش که آت اومد یه دفه دیگه کیرتو بخورم و بعدش منو بکنی تا آبت تازه باشه و وارد کونم بشه اونم که چیزی نمیدونست قبولید داشت آبش میومد که گفت داره میاد منم گفتم بریز رو سینه دوس داشتم ببینم که وقتی آبش میاد چه شکلی میشه وقتی آبشو خالی کرد رو سینم داشتم دیوونه میشدم آبش که اومد بلند شد یه دستمال کاغذی آورد و آبشئ که ریخته بود رو سینم پاک کرد بعد از نین ساعت دوباره رفتم جلو این بارو داییمم دوس داشت زودتر شروع کنه بازم شروع کردم به ساک زدن براش بعد از چند دقیقه گفتم دایی من آمادم بهش گفتم اولاشو آروم بکن تا دردم نگیره همینکه سرشو گذاشت تو کونم چنان دردی داشت که تا بحال چنین دردیو احساس نکرده بودم بعدش نامرد یه دفعه ای کرد تو کونم منم که نمیتنستم داد بزنم فقط داشتم التماسش میکردم اونقد درد داشتم که نگو هرچی التما میکردم داییم گوشش بدهکار نبود بلاخره گشاد شده بودم اونقد زود تلمبه میزد که نگو بلاخره بعد از بیست دقیقه یه دفعه ای کیرشو تا آخر کرد تو کونم که خیلی دردم گرفت گفت تموم شد اون شب بهترین شب عمرم بود به خدا بعد از اون شب چند بار دیگه به بهونه اینکه دکتر گفته باید دوباره تکرارش کنید که بدنم به اسپرم های داییم عادت کنه چند بار دیگه هم سکس داشتیم خلاصه هروقت دلم برا کیر داییم تنگ بشه میگم دایی دوباره باید کمکم کنی نوشته
0 views
Date: August 22, 2018