سلام امیر هستم الان 26 سالمه اولین سکس من با دختر خاله بر میگرده به چند سال پیش همیشه نگاش تنمو به لرزه در می اورد ولی هر 2مون خجالت میکشیدیم چیزی در مورد سکس بهم بگیم تا اینکه یه روز که عروسی دختر عمه من بود از اونجایی که دختر خالم تنبل بود مجبور بود تابستون واسه امتحانات درسهای افتادش بره مدرسه نمیدونم چی شد که بهم گفت داری میری منو تا مدرسم برسون منم که از خدا خواسته همه سرشون گرم عروسی بود که منم با ماشین خواستم برسونمش گفتم دلو بزنم به دریا بهش بگم که ولی تو ذهنم نبود که چطوری شروع کنم فقط مطمئن بودم که اونم دلش با منه با اینکه میترسیدم سر صحبتو وا کردم اول در مورد دختر همسایمون که کلی امار داره صحبت کردم همه از رابطه اون با پسرهای همسایه با خبر بودن داشتم در موردش صحبت میکردم که دختر خاله گفت با اینکه بهتون حال میده پس چرا ابروشو همه جا میبرین و اسمش تو دهن همه هستش منم حقیقتو گفتم تا بتونه بهم اعتماد کنه گفتم اون خودش دهن لقه ودوست داره همه بدونن و واسه همین من دیگه باهاش کاری ندارم گرم صحبت بودیم که بهش گفتم از این به بعد میخوام با تو باشم البته با 1000ترس و دلهره گفتم از تو اینه نگاش کردم دیدم اونم از خجالت سرخ شده یه مکث کردم گفتم نظرت چیه برگشت گفت میخوای میخای منم مثل دختر همسایتون تو دهن همه بیفتم صحبتشو قطع کردم گفتم این چه حرفیه دیوونه شدی ارزشتو واسم بیشتر از این حرفاست در ضمن تو دختر خالم هستی واسه چی باید این کارو بکنم بعدشم اون دختره خودش بی ابرو بود بعد یکمی جدی شدم گفتم بازم هرطور دوست داری بعد با خنده یه جوری بهم فهموند که اونم داده بهش گفتم اگه دوست داری میتونیم از همین حالا شروع کنیم گفت نه من کلاسم دیر شده منم که تو دلم اون سینه هاشو که تقریبا بزرگ بود تصور میکردم اصرار زیاد کردم تا اینکه قبول کرد ولی به شرط اینکه زودتر تموم شه و به کلاس دومش برسه منم کلید خونه ابجیم همیشه دستم بود رفتم اونجا تعجب کردم چرا ازم نپرسید چرا خونه خالی چرا اونجا فهمیدم اونم پایه هر کاری هست رفتیم تو خونه نگاش کردم اینقدر خجالت کشیده بود همرنگ لبو شده بود منم واسه اینکه رو قولم باشم زودی دست بکار شدم از روبرو که خجالت میکشیدم از پشت بغلش کردم با دستم محکم سینهاشو که خیلی دوست داشتم محکم گرفتم کلی از روی مانتوش مالشش دادم دیدم داره شهوتی میشه منم خوشم اومد بکارم ادامه دادم با این شرایط بازم خجالت میکشیدم باهاش چشم تو چشم بشم از پشت اروم اروم دکمه های مانتوشو باز کردم از تنش در اوردم دوباره سینهاشو گرفتم کلی مالش دادم یادم نیست که تی شرتش چه رنگی بود اونم از تنش در اوردم دیگه کیرم شق شق بود داشت شلوارمو پاره میکرد گفتم میشه دراز بکشی اونم دراز کشید ولی با دستش جلوی چشماشو گرفت گفت سرم داره گیج میره فکر کنم واسه اولین بارش بود و از شهوت زیاد اینطوری شده بود سوتینشو در اوردم منم که عاشق سینه و سینه خوردن هستم اینقدر خوردم که نگو نپرس جدی جدی سینه هاشم واقعا خودنی بود سینه هاش نسبت به سنش که 14 سالش بود درشت بود دیگه اخ و واخش در اومده بود محکم سرمو گرفته بود و موهامو میکشید دیدم داره داغ میکنه گفتم برگرد به پشت سریع برگشت منم زودی شلوار و شرتشو دراوردم چون منم کم تجربه بودم اونم که اولین بارش بود بساط ساک زنی در کار نبود منم که از کس لیسی بدم میاد فقط از روی شرط مالش دادم خودم یه تفی به کیره زدمو انداخم لاپاش یکمی لاپایی زدم این دفعه کیرمو انداختم تو کونش یه اخ اخ راه انداختو محکم فرش خونه رو چنگ زده بود ولی از خجالت دیگه نگفت درش بیار منم که پرو شدم تا ته میکردم توش داشتم تلمبه میزدم که متوجه شدم که ابم داره میاد ریختم تو کونش همینطوری چند دقیقه ای روش خوابیدم بلان که شدم تا کیرمو تمیزش کنم خیلی جدی بهم گفت خیلی نامردی عوضی منم شوکه شدم پرسیدم چرا چیزی نگفت فکر کنم از سکس با من عذاب وجدان داشت که چرا این کارو کرده منم دیگه کشش ندادم و چیزی نگفتم بلند شد لباساشو پوشید رفتیم تو ماشین که برسونمش فقط گفت فکر کنم دیرم شده منم گفتم سریعتر میرم که برسونمت خلاصه رسیدیم مدرسش بهم گفت خداحافظ منم ازش تشکر کردم و بای کردم تا بعد از ظهر اون روز تو فکر حرفش بودم که چرا بهم گفت نامرد راستش بخوای ناراحت شده بودم از کلاسش که اومد میخواست بره عروسی تو راه همو دیدیم با خنده اومد جلو گفت چطوری بچه خوشکل من تعجب کردم این چرا هی مدل حرف زدنش عوض میشه خلاصه به هم خیلی خیلی نزدیک شدیم دوباره همون شب عروسی پشت حیاط خلوت خونمون یه دست دیگه کردمش ولی این دفعه دیگه حرف از نامردو نامردی نداشت این سکسامون اینقدر ادمه داشت تا6ماه پیش که نامزد کرد تو این مدت که تقریبا 5سال طول کشید تو خونه ما خونه اونا تو ماشین تو جنگل و هر جایی که موقعیتش بود سکس کردیم ولی حرفه ای تر دوران خوبی بود ولی حیف که تموم شد درسته داستانم زیاد شهوت انگیز نبود ولی راست راست بود من عاشق دوستیهای بلند مدتم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018