سلام دوست دارم داستان کونی شدنم را براتون بنویسم پس لطفا فحش ندید 14 سالم بود که با پسر همسایمون گه 6 یا 7 سال از خودم بزرگتر بود دوست شدماز نظر جثه از من درشت تر و ورزشکار بوداسمش امیر بود بهم گفت که یک کلت از کرمانشاه خریدم اگه دوست داشته باشی میتونی بیای خونه ببینی من ساده هم حرفش رو باور کردم غافل از اینکه نقشه شومی در سر داره با هم رفتیم خونه خونشون کسی نبود یک خونه ویلای و قدیمی من رو برد زیر زمین وقتی که داخل شدیم در رو قفل کرد منم رفتم نشستم روی یک صندلی بعد دیدم امد پیشم یهوی پرید توی بغلم و با دو دستاش محکم گرفت و گفت میلاد جونم دوست دارم شروع کرد به زور بوس کردن من که بد جور شکه شده بودم بهش گفتم معلومه چه مرگت ده گفت خیلی وقته تو کف کردنت هستم شروع کرد به پاین آوردن شلوار من من به سختی مقاومت میکردم شروع به داد و فریاد که بهم گفت بی فایده است هر چه داد بزنی به جای نمیرسه به زور شلوار و شورتم رو از پاهام دراورد با دیدن کون سفید و تپلم حسابی به خودش می بالید که عجب شکاری رو صید کردهواقعا هم همین بو د از یک طف گریه میکردم و التماس و خجالت میکشیدم بهش گفتم به خانواده میگم ازت شکایت میکنم که اون اصلا حالییش نبود یهو شروع کرد به لخت شدن شلوار و شورت رو از پاهاش درآورد که بادیدن کیر دراز و کلفت او حسابی وحشت زده شدم مانده بودم چکار کنم باید تسلیم میشدم یا مقاومت میکردم بهم گفت اگه پسر خوبی باشی قول میدم اذیت نشی فقط میخواهم لای پاهات بزارم اگه که نه این کیر کلفت رو توی کونت میکنم و من رو برگردون یک صابون آورد یکم آب زد مالید به کونم و کیرش بعد کیرش رو گذاشت سر سوراخم و با سوراخم شروع به بازی کردن و یکم یواش یواش فشار میداد و میگفت درد که نداره من فقط گریه میکردم یک یک ربع بیست دقیقه ای بود که یهو پشتم خیس شد تا اون موقع نمیدونستم که اب منی چی گفتم این چی بود گفت اب منی بعد دستمال بهم داد و گفت خودت پاک کن داشتم خودم رو پاک میکرم که دیدم یک دوربن آورد و شروع به عکس گرفتن کرد و گفت اگه بری به پدرت بگی عکست رو پخش میکنم و به همه نشون میدم پشتم حسابی درد میکرد بهش گفتم خیلی نامردی عوضی چیزی نگفت امدم رفتم خونه میخواستم به خانواده بگم خجالت میکشیدم چیزی نگفتم یح چند هفته گذشت هروقت میدیدمش نگاهش نمیکردم تا یک روز یکی از دوستای امیر به اسم افشین صدام کرد گفت یک کلت خریدم میای خونمون نشونت بدم من که همون جا خشکم زد گفتم کلت میخواهم چکار گفت عکس چی نمیخواهی که فهمیدم امیر بهش گفته گفت من از موضوع تو وامیر خبر دارم اگه بهم ندی به همه میگم من قبول نکردم گفتم هر غلطی میخواهی بکن گفت باشه شب که رفتم خونه دوباره تو مسیر دیدمش گفت بیا یک دست به من بده ابروت رو میبرم دیگه مجبورم کرد گفتم کجا باید بیام گفت فردا ساعت 1 خونه گفتم باشه فردا ساعت 1 زنگ خونشون رو زدم که در رو باز کرد رفتم خونشون گفت زود باش شلوارت رو درار شلوارم رو دراوردم اما دیگه گریه نمیکردم شلوارش رو دراورد یک کیر 16 سانت از کیر امیر کوچک تر بود یکم آب دهن زد گذاشت سر سوراخم یک فشار داد کیرش رفت تو داد زدم درش بیار اما اصلا گوشش بدهکار نبود و محکم من بغل کرده بود بعد از یک چنذ دقیقه شروع به تلمبه زدن کرد که یهو آبش رو خالی کرد توی کونم کیرش رو دراورد امدم شورتم رو پام کنم که گفت کجا گفتم برم خونه گفت صبر کن یهو دیدم امیر وارد خونه شد داره میخنده شروع کردم بهش فحش دادن که یک سیلی محکم بهم زد و سریع شلوارش رو دراورد و شروع به خیس کردن کرد وگفت باز کن کونی من دیگه کاملا تسلیم شده بودم شروع کرد اون کیر 20 سانتی رو کرد تو کونم بعد از اینکه ابش امد گفت هر وقت زنگ زدم باید بیای یعنی هرچه یدی از چشم خودت دیدی بعد از اون 4 مرتبه دیگه بهشون کون دادم دیگه حسابی کونی شده بودم و روز به روز کونم گنده تر میشد این هم خاطره کونی شدن من امیدوارم که هیچکس اینطور نشه نوشته
0 views
Date: April 28, 2022