چند داستان كوتاه گى ٢

0 views
0%

با عرض سلام پارسال ٣ تا خاطره كوتاه نوشته بودم با همين عنوان 86 9 86 8 8 8 7 8 3 8 8 7 9 86 9 83 9 88 8 8 7 9 87 9 89 چند داستان كوتاه گى من واقعيت و خاطره رو مينويسم و خيال پردازى دوست ندارم اگه علاقه ندارين نخونيد الان ٣٢ سالمه و يك ساله متاهل شدم و ديگه گى نميكنم تا قبل از اين پوزيشنم سافت بود يا تاپ كه بيشتر با سافت 69 لاپايي اينا حال ميكردم هيچ وقت هم مكان نداشتم و توى ياهو و فيس بوك دنبال كيس مناسب ميگشتم از پسر هاى تپل يا توپر خوشم ميومد لاغر دوست نداشتم خودم هم تو پر هستم قد ١٨٠ وزن ٨٥ سرتونو درد نيارم به خاطر بى مكانى دنبال ساكر ميگشتم كه تو ماشين ساك بزنه كه خيلى هارو پيدا كردم و حال كرديم و كيرمو كه ١٥ سانته برام خوردن بعد مدتى ديدم تكرارى شده و پيشنهاد ميدادم كه بريم توى پارك جنگلى يا مشابه اون بريم ساك بزنيم و حال كنيم معمولا قبول نميكردن و ميترسيدن چون استرس هم داشت توى پارك پرديسان زياد حال كردم البته تمام اينا شب بوده توى جنت آلاد شمالى يه درختايي هست نميدونم كاج بهش ميگن يا چيزه ديگه كه زياده و تاريك كه زمينش هم بزرگه شبا لابلاى درختا ميرفتيم چند سال پيش با يكى تو ياهو اشنا شدم به اسم فريد يكى دو سال از من بزرگتر بود قدش كوتاهتر و هم وزن خودم كه تمايل به بات داشت ولى همه كار ميكرد خلاصه عكس داديمو شماره تلفن و رفتيم سر قرار البته اونايي كه اينطورى رفتن سر قرار ميدونن استرسش زياده تا طرف بياد و بشناسنش خلاصه اومد سوارش كردم خيلى باحال بود و حشرى هماهنگ كرده بوديم اگه خوشمون اومد از هم برام تو ماشين ساك بزنه كه جفتمون اوكى بوديم يه كم حرف زديمو دست ميماليديم به پرو پاچه ى هم كيرمونو از رو شلوار ميماليديم كه يه جاى خلوت سمت پيامبر شرقى غرب تهران وايسادمو برام ساك زد واقعا وارد بود كير اون هم اندازه مال من بود ولى كلفت تر جاتون خالى انقدر خوب ساك ميزد منم كونشو ميماليدم كونش هم چاق و گرد بود اون شب ابمو اورد خيلى بهمون چسبيد ديگه با هم اوكى شده بوديم يه شب زنگ زدرفتم خونشون كه هيچ كس نبود خونشون سمت پونك بود داشتن خالى ميكردن كه بكوبن وسيله ها جمع شده بود اون شب مشروب خورده بودم كه زنگ زد كه واقعا به جا بود و سورپرايز شدم ادرس داد رفتم خونه چراغا اكثرش خاموش بود يه پتو انداخت رو زمين اونجا براى بار اول از كون كردمش و اون هم با اون كير كلفتش لاپايي منو كرد يكى از بهترين ساك زدناى جفتمون بود الان يادش ميافتم اون كله كيرشو گرد و گنده بود چه مزه اى ميداد خيلى هم تميز بود در كل بچه با شخصيتو با كلاسى بود اون شب با كلى حال طولانى و خالى شدن آبمون كه انصافا زياد هم اومد تموم شد از اون به بعد ميرفتيم لاى اون درختايي كه گفتم البته جاهاى مختلف اولش ميترسيد ولى چون از من خوشش ميومد قبول كردو ديگه براش عادى شد ميرفتيم ماشينو پارك ميكرديم از قبل هم هماهنگ بوديم لباس رنگ روشن نميپوشيديم كه يه وقت معلوم نشه پياده ميشديم اول من ميرفتم وارد درختا ميشدم بعد اونم چند متر اون ورتر ميومد كه احيانا كسى نبينه يه جاى امن پيدا ميكرديم نوبتى واسه هم ساك ميزديم شلوارشو ميكشيد پاييين دوست داشتم صورتمو بمالم به شكمشو كير و خايش بعد ساك لاپايي حال ميكرديم ابمون هم ميريختيم زمين بعد مدتى رفت هلند البته قبلش ميگفت اونجا تو ياهو در ارتباط بوديم و بعد مدتى روابط كم شد اونجا ميگفت با كسى حال نميكنه از ترس مريضى فكر كنم يك سال شد كه ديگه خبر نداشتيم از هم كه يه روز زنگ زد كه من شمارشو نشناختم اومده بود ايران خيلى هم حشرى بود جاتون خالى رفتيم طبق معمول لاى درختا انقد كير منو ليس زد و خورد كه به زور ازش ميگرفتم ابم نياد منم دلم واسه كيرو كونش تنگ شده بود هم كيرش تپل بود هم كونش همونجا سرپايي گفت بكن توش كردم معلوم بود نداده اونجا چون تنگ بود اون شب هم بعد كلى كير مالى و كير خوردنو اينا ابمو ريختم تو كونش البته با كاندوم اونم لاپايي منو كرد و ريخت رو زمين ببخشيد اگه خوشتون نيومد من خاطرات اين مدلى زياد دارم كه جاهاى خاص حال كرديم اگه دوست داشتين بگيد بنويسم 86 9 86 8 8 8 7 8 3 8 8 7 9 86 9 83 9 88 8 8 7 9 87 9 89 9 3 ادامه نوشته

Date: August 26, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *