سلام دوستان اسم من یوسف هستش ۱۶ سالمه قدم ۱۶۰ قیافمم متوسطه داستان مالش دختر خاله و لاپایی هم من نوشتم این داستان بر میگیرده به تابستون پارسال روستای ما باغ زیاد داره و خیلی بزرگه و همینطور تو بعضی باغاش استخر داره که بعضی هاشون میتونی بری شنا کنی داستان از اونجایی شروع میشه که ما تو روستامون یک کون داریم اسمش امیر حسینه پدرش چند ساله فوت شده کون گرد و بزرگی داره که از روی شلوار کردی معلوم میشه ما یک روز تصمیم گرفتیم بریم یکی از این استخر ها این امیر حسینو من هزار بار کردم اینی داستانی که میگم ۵ نفری کونش گزاشتیم منو دو تا از پسر خاله هام و پسر داییم و رفیق شیشم داشتیم میرفتیم که اینو تو راه دیدیم گفتیم بیا اونم قبول کرد رفتیم اونجا چون استخر کشاورزی بود ابش هم سرد بود اول کسی جرات نکرد بپره تو استخر من چون شنا از بقیه یکم بهتر بود اول پریدم و بعد بقیه همه امدن تو استخر داشتیم شنا میکردیم و همه مون اینو هی انگل میکردیم منم از زیر اب رفتم و طی یک حرکت که خودم نفهمیدم چجوری ولی شورتش کامل از پاش در امد و دست من بود من بهش گفتم یه به همه ما بده وگرنه بدون شورت باید بری خانتا و چون از ما کوچک تر بود قبول کرد از استخر امدیم بیرون رفتیم خودمونو خشک کردیم بعد پسر داییم تا موقع یک جا زیر درخت درست کرد که بریم اونجا بکنیمش رفتیم زیر درخت و اول این رفیقم پرید و از لاپایی کردش منم رفتم به بهانه دستشویی اونور و گوشیمو یواشکی ورداشتم و ازش فیلم گرفتم خودشم اخر فهمید ولی چیزی نمیتونست بگه رفیقم که ابش امد رفت کنار و پسر داییم رفت اونم کرد و ابش امد نوبت من که شد اوا یکم لاپایی کردم یک دفعه کیرم و اوردم بالا و با یک فشار تا نصفه کردم تو کونش که دیدم داره گریه میکنه مث این مار ها هی خودشو کشو تاب میده جیغ میزد که دیگه نمیدم و ا ز این حرفا یکمم از کونش خون امد برا همین ما ترسیدیم و ولش کردیم دوباره گفتیم بریم تو استخر یکم دیگه شنا کنیم و برگردیم بریم خانه ای که تو روستا داشتیم همه ما ها از شهریم بجز این امیرحسین و فقط بیشتر تتابستون رو تو ردستا هستیم وقتی رفتیم تو استخر کسی کارش نگرفت وقتی خواستیم بیایم بیرون کفشش تو استخر جا موند استخرش گفتم که کشاورزی هستش و یکم سنگ و داره تهش با شن باید با کفش بری وگرنه پات زخم میشه چون هوا سرد بود و خوشونو خشک کرده بودند و منم شنام بهتر بود گفت که من برم بیارم گفتم یک شرط داره گفت بگو گفتن باید فقط به من بدی اول گفت نه گفتم خاب خودت برو بیار که قبول کرد رفتم براش اوردم امد دوباره زیر درخته دراز کشید و گفت زود بکن و منم چون دوباره پریده بودم تو استخر و کیرم یخ زده بود حتی تخمام هم کوچک و جمل شده بودنه و اصلا حرکت نمیکردند یکم که روش بودم گفتم نمیشه حتی کیرم شق نشده بهش گفتم تا موقع دو تا پسر خالم بکننت بعد تا اینو گفتم این دو تا پسر خالم مث این کون ندیده ها رفتن روش و لاپایی کردن موقع من که شد منم کردم و ابمو هم لای پاش ریختم چون نفر اخر بودم موقع برگشت گفتم نگا ازت فیلم دارم و عکس بهش نشون دادم دقیق یادم نیس چند تا بود ولی قرار شد برا همه ما ساک بزنه تا به کسی نشون ندم قبول کردیم موقع ساک زدن هم از فیلم گرفتم و عکس که بعدا نتونه چیزی بگه و هر وقت گفتم بیاد بده بعد که ساک زد رفیتم یه سمت خانه ولی ساک که زد ابمون نیامد با همین فیلما تو تابستون هزار بار دیگه کردمش ممنون که خوندین این داستان واقعی است و ساخته یک جقی نیس که تو بیشتر نظراتون مینویسین لطفا فحش ندید نوشته
0 views
Date: August 23, 2018