این متنی که برایتان می نویسم بر می گردد به سال چهل و چهار سال پیش این موضوع برای مدتی طولانی از ذهن من پریده بود بعد از سالها یک شب این خاطره مثل یک فیلم سینمایی جلو چشم من آمد علت این فراموشی را نمی دانم ولی یک صبح پائیزی که کل اقوام برای جمع کردن انگور به باغ رفته بودند من با صدای دختر یک از اقوام بیدار شدم و با صحنه عجیبی روبرو شدم دخترک لخت شده بود شلوار من را پایین کشیده بود و کیر من را لیس می زد من من با دست کیرم را پوشاندم ولی او من را رازی کرد اجازه بدم لیس بزند با اینکه خیلی بچه بودم ولی خیلی خوشم می آمد او روی زمین خوابید و به من گفت با کس من بازی کن من با دست چوچله کسشو مالوندم او خیلی دوست داشت به من گفت کس من لیس بزن من خیلی خجالتی بودم و بددل گفتم نه اون گفت من کلی چل تو رو لیسیدم حالا نوبت توست به اکراه قبول کردم و کسش لیسیدم کار ما تا مدت زیادی ادا مه داشت من حدس می زنم او این صحنه را دیده بود دختر 7 ساله عین فیلمهای سکسی امروزه کار بلد بود من اصلا این چیزها را ندیده بودم بم می گفت روم بخواب و خودت به من بمال اینکارها اینقدر تکرار شد که من خسته شدم در همین حال صدای زن دایم که می گفت بچه ها بیدارید یا نه من و م با سرعت رفتیم زیر لحاف انگار که خوابیم در باز کرد نگاه کرد و در وبست و رفت ما دوباره شروع کردیم انواع اقسام مدلها رو بلد بود الان که فکر می کنم می بینم من در برابر او خیلی ناشی بودم من بعد سالها م دیدم تمام اون خاطرات برام زنده شد ولی نمی دونم اون هم این موضوع یادش هست یا نه نوشته ر ر س
0 views
Date: June 5, 2019