با سلام خدمت همه دوستان شهوانی فدای شهوت همتون بشم من شیوام 20 سالمه ماجرا از وقتی شروع شد که ما با خونواده می رفتیم تو یه باغی توی روستا نزدیک شهرمون که باغهای زیادی داشت خیلی آب و هوای تمیزی داشت مثل جنگل میموند ما اکثرا جمعه ها می رفتیم اونجا و چادر میزدیم و خوش میگذروندیم اکثرا یا با عموم اینا میرفتیم یا با خاله اینا یه روز طبق روال جمعه ها بساطمون رو جمع کردیم و راه افتادیم و رسیدیم و تو یکی از باغا چادر زدیم بابام و شوهر خالم بساط جوجه کباب رو آماده کردن و خوردیم و مشغول استراحت شدیم یه دختر خاله داشتم به اسم سارا که دو سال از من کوچیکتر بود و خیلی ترسو بود تا حدی که اگه یه گربه میدید خودشو خراب میکرد بابام و شوهر خالم تو چادر خوابیدن خالم با مامانم نزدیک چادر بودن و داشتن صحبت میکردن دوتا بچه که داداش من و دختر خاله کوچیکم بود که 4 5 سالشون بود داشتن بازی می کردن یه دونه هم پسر خاله داشتم که سرباز بود من و سارا هم یه کم با فاصله نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم سارا یه دختر خاصی بود ترسو دهن لق مغرور شایدم حسود یادمه وقتی خواهر کوچیکش به دنیا اومده بود یه هفته مریض شده بود و توی بیمارستان بستری شده بود دکتر هم گفته بود یه شوک عصبی وارد شده طوری شد که از اون موقع به بعد همه با ساز اون میرقصیدن و اگه عصبانی میشد از حال میرفت وبیهوش میشد وحالا حالاها بیدار نمیشد به خاطر همین رفتارش ازش متنفر بودم اگر چه در ظاهر دوستش داشتم از اندامش بگم یه دختر سفید باقدی متوسط نسبتا تپل با چشمایی سبز و درشت منم سبزه با چشم سیاه و درشت قد متوسط و باریک اندام و ترکه ای بعضی میگفتن سارا از من خوشگلتره ولی بعضی ها هم از من تعریف میکردن بگذریم داشتیم حرف میزدیم که سارا بهم گفت شیوا من جیش دارم اتفاقا منم داشتم رفتیم به مامانامون گفتیم میخوایم هم دسشویی بریم هم این دور و ور یه چرخی بزنیم بیایم اونا هم گفتن اشکالی نداره فقط زیاد دور نشین ما هم گفتیم چشم رفتیم ولی یه کم زیاد دور شدیم من خیلی حشری بودم طوری که چند تا فیلم و عکس سکسی تو گوشیم داشتم و خیلی مواقع خودمو با اونا ارضا میکردم اونارو دوست و همکلاسیم مریم تو گوشیم ریخته بود حتی یه چند تا عکس از بدن لخت کردن خودش گرفته بود یه چند تا هم از ساک زدن و آب کیر خوردنش و کوسش داشت که تو گوشی من ریخته بود فیلم و عکس زیاد بودن تو گوشیم بعضی هاشون دو تا مرد یا سه تا مرد یه زنو میکردن منم تصور میکردم چجوری میشه دو تا کیر بره تو آدم با اونا و مخصوصا با عکسای مریم خودمو ارضا میکردم مریم دایم از سکساش میگفت با پسر عموش پسر داییش و دوست پسرش به منم پیشنهاد میکرد که با یکی دوست بشم منم خیلی دلم می خواست ولی به خودم جرات این کارو نمیدادم به خاطر همین از خودش عکس گرفته بود و همراه اون عکس و فیلما ریخته بود تو گوشیم تا منو حشری کنه تا باهاش راه بیام بهم گفته بود یه بار موقع سکس از خودش فیلمبرداری میکنه تا نشون من بده ازم خواسته بود عکسای خودشو به کسی نشون ندم ولی بقیه رو چرا چندین بار خواستم اونا رو نشون سارا بدم ولی جرات نکردم چون میدونستم اگه نشون بدم ده دیقه دیگه کل فامیل خبردار میشدن وقتی از اونجا دور شدیم یه جای خلوتی پیدا کردیم که درختچه ها و علفها به هم گره خورده بود و یه فضایی ایجاد شده بود که اگه یه اسبی میرفت اونجا دیده نمیشد خلاصه سارا رفت اونجا و جیش کرد منم اطرافو میپاییدم که کسی نیاد اونجا بعد این که سارا اومد من رفتم تا بشاشم تا نشستم احساس کردم کسی داره از لای درختا منو نگاه میکنه زهر ترک شدم جیغ زدم که سارا هم جیغ زد بعد ساکت شد زود شلوارمو کشیدم بالا و کارمو نیمه تمام گذاشتم خواستم دربرم که دیدم یکی بادست جلو دهن سارا گرفته و با اون یکی دستش محکم بغلش کرده و نمیذاره تکون بخوره تو یه لحظه جیغ و داد کردم که کثافت چیکارمون داری حمله کردم بهش یکی خوابوندم زیر گوشش خواستم دومی رو بزنم که با یه لقد منو کف زمین خوابوند خواستم بلند شم که یکی خودشو انداخت رومن و دستشو گذاشت جلو دهنم نذاشت سرو صدام در بیاد یه لحظه دیدم سارای بیچاره انقدر دست و پا زد که از دست اون یکی در بره ولی نتونست که از ترس بیهوش شد منم که دیدم سارا اونطوری شد یکی دو تا زدم به سر و صورت اونی که رو من بود و دستشم گاز گرفتم که باعث شد دهنمو ول کنه گفتم وحشیا چی میخواین اون مریضه یه لحظه با خودم فکر کردم که دو تا جوون تو این شرایط با دو تا دختر چی کار میتونن داشته باشن که یه کم شهوتی شدم گفتن میخوایم بکنیمتون بازم شهوتی تر شدم اگه مثل بچه آدم ساکت باشین و ما کارمونو بکنیم که هیچ وگرنه هم میکنیمتون هم میکشیمتون کسی هم نمیتونه جنازتونو پیدا کنه دیدم اینا تا مارو نکنن دست بردار نیستن با خودم گفتم بذار منم لذتمو ببرم اینا هم کارشونو با خیال راحت انجام بدن منم که از خدا همچنین فرصتی رو میخواستم سارا هم که بیهوش افتاده بود واگه جلو اون بله رو میگفتم همه چی رو لو میداد یه کم ترسم ریخته بود ولی بازهم جرات نداشتم خودمو در اختیارشون بذارم میترسیدم بابامینا بیان دنبالمون دلمو زدم به دریا و گفتم اگه میخواین پرنده ای شکار کنین باید رامش کنین نه اینکه مثل وحشیا باهاش رفتار کنین گفتن خیلی خوب حالا شکار ما میشی یا خودمون شکارت کنیم یه شلوار جین پام بود بدون شورت که هنوز کمربندمو نبسته بودم با یه مانتوی آبی کوتاه که نصف باسنم بیرون بود بدون بلوز و سوتین که زیپی بود و باعث میشد بدنم دیده نشه روسریم هم انداخته بودم رو شونم گفتم صبر کنین ببینم چه بلایی سر این آوردین رفتم سراغ سارا و تکونش دادم و چند بار صداش کردم میخواستم مطمئن بشم که بیهوشه تا راحت بتونم بدم گفتن اون چشه گفتم کاری با این نداشته باشین من در اختیارتونم اوناهم با خوشحالی حمله ور شدن به سمت من و مثل پر بلندم کردن رو دستاشون گذاشتنم اون طرفتر و شروع کردن به در آوردن لباسام گفتم صبر کنین ایجوری که نمیشه باید لباسامو پاره کنین باید طوری وانمود کنم که بهم تجاوز شده اونا هم لباسامو پاره کردن ومنو لخت کردن شروع کردن به خوردن بدنم گفتم زود باشین الان یکی میاد دنبالمون یکی که اسمشو میذارم فیروز کیرشو آورد جلو دهنم گفت خیسش کن منم سرکیرشو کردم دهنم و شروع کردم به ساک زدن یه لحظه با خودم گفتم چرا نباید سارا روبکنن گفتم لباسای اونم پاره کنین اونام این کارو کردن حتی شورت وسوتینشو هم پاره کردن میخواستم تلافی اون همه لوس بازی رو سرش دربیارم یکی هم این که همه شک میکردن میگفتن چرا فقط به تو تجاوز شده خلاصه رفتم پیش سارا پاهاشو از هم باز کردم گفتم زود باشین باید زودتر کارتونو تموم کنین دربرین اون یکی که اسمشو میذارم مجتبی گفت چشم الان گفت به به چه کوس کوچیکی فقط یه کم کیرمو خیسش کن منم کیرشو کردم دهنم یه کم واسش ساک زدم چه کیری داشت لامصب کلفت و بزرگ بلد نبودم ولی خوب باهاش حال میکردم یه کم که خوردم کشید بیرون و جلو کوس سارا نشست و شروع کرد به خوردن کوسش کمی خیسش کرد تا راحت کارشو بکنه سر کیرشو گذاشت جلو کوسش که فیروز بهم گفت بلند شو بیا اینورتر منم تو رو بکنم گفتم یه کم صبر کن ایننو ببینم چجوری میکنه بعد گفت خیلی خوب کیرمو بکن دهنت نگاه کن منم این کارو کردم دیدم که مجتبی کیرشو فرستاد تو کوس سارای بیچاره از همه جا بی خبر که یکمی خون از کوسش اومد و شروع کرد به تلمبه زدن فیروز دیگه بهم فرصت نداد وگفت دیگه بسه بعد منو خوابوند رو زمین و کیرشو با کوسم تنظیم کرد و فرستادش تو کم کم اینکارو ادامه داد تا اینکه تا ته کردش تو کوسم منم از درد به خودم میپیچدم با خودم می گفتم الان خون همه جا رو ورداشته ولی با صدای فیروز به خودم اومدم که میگفت مجتبی اینجا رو نگاه کن دختره جندس پرده مرده نداره مجتبی گفت میگم آخه چه زود پا داد پس بگو جندس دیگه بکن این پدر سگو سرمو بلند کردم و دیدم کیر فیروز تو کوسم جلو عقب میره ولی از خون خبری نیست خیلی تعجب کردم آخه من از خودم مطمئن بودم تا حالا با هیچکی تماس نداشتم چه برسه به اینکه پرده نداشته باشم گفتن تا حالا به چند نفر دادی گفتم به جون مادرم حتی دست کسی هم بهم نخورده گفتن آره جون عمت مجتبی گفت بلند شو بیا اینجا جامونو عوض تا منم این جنده رو بکنم فیروز هم رفت و کیرشو کرد تو کوس سارا مجتبی هم با کیر خونی اومد سراغ من و شروع کرد به تلمبه زدن با خودم گفتم حتما نتونستن پردمو بزنن داشتم زیر کیر لذت میبردم خیلی حال میداد از اینکه تو وجودم یه قسمتی از بدن یه فرد دیگه بود احساس شادی همه وجودمو گرفته بود تواوج آسمون بودم که دیدم فیروز از روی سارا بلند شده بود اومده بود بالا سر ما گفت بلند شین ببینم مجتبی کیرشو از کوسم کشید بیرون و بلند شد فیروز به پشت خوابید رو زمین و بهم گفت بیا ببینم خوشگل خانوم منم رفتم نشستم رو کیرشو فرستادم تو کوسم محکم منو محکم بغل کرد و به مجتبی گفت بیا بکن تو کونش اونم اومد و انگشتشو خیس کرد و کردش تو کونم یه کم عقب جلو کرد احساس خاصی نداشتم تا اینکه انگشت دومشو کرد تو که یه کم درد احساس کردم دلم نمیخواستم کون بدم چون میدونستم خیلی درد داره ولی مجبور بودم میخواستم هم لذت ببرم هم وانمود کنم بهم تجاوز شده گفتم زود باشین دیگه چقدر طولش میدین همینو گفتم دیدم سر کیر مجتبی رفت تو کونم یه کم جلو عقب کرد و تا نصف کیرشو کرد تو داشتم از درد میمردم خیلی سخت بود تحملش گفتم در بیار درد داره سختمه گفت صبر کن الان خوب میشه یواش یواش تلمبه می زد و بیشتر فرو می برد تو تا اینکه تا ته کیرش رفت تو کونم دردم زیاد شده بود تحملش سخت بود بعد دوتایی شروع کردن به تلمبه زدن کم کم دردم کم شد و داشتم لذت میبردم دو تا کیرو تو خودم جا داده بودم و حال میکردم یه لحظه یاد مریم افتادم که دائم از سکساش میگفت ولی یه چیزی هست که اون فقط کون می داد و فقط با یه نفر سکس داشت اما من یه قدم که سهله دو قدم از اون جلوتر بودم هم کوس میدادم هم با دو نفر همزمان سکس میکردم و به خاطر همین داشتم به خودم افتخار میکردم تو این فکر بودم که تو کوس و کونم کیر می کردن و من تو اوج آسمون بودم داشتم از خوشی از حال میرفتم که احساس کردم دارم ارضا میشم یخ لحظه به خودم لرزیدم انگار کل دنیا رو بهم دادن و ولو شدم رو فیروز گفتم خیلی خوب تمومش کنین اونام گفتن الان تموم میشه آبمونو کجات بریزیم یاد فیلمای تو گوشیم افتادم که زنها آب کیر رو میریختن دهنشون بعضی هاشون قورتش میدادن بعضی هاشون هم پس میدادن با خودم گفتم حتما یه لذتی تو این کار هست گفتم بریزین دهنم اول مجتبی کیرشو از کونم کشید بیرون و کردش دهنم آبشو با فشار ریخت تو دهنم منم همشو خوردم حالم به هم خورد هم بوی تعفن میداد هم بد مزه بود بعد فیروز از زیرم بلند شد و خواست بکنه دهنم که گفتم نه نمی خوام گفت خفه شو دهنتو باز کن بعد به زور کیرشو کرد دهنم و آبشو ریخت دهنم و کشید بیرون منم همشو تف کردم زمین بعد شلوارشونو پاشون کردن میخواستن برن که گفتم کجا میخواین مارو اینجوری ول کنین برین گفتن چطور گفتم بیاین دهنمو ببندین دستمو هم از پشت ببندین زود شلوارمو پام کردم و فقط دگمه شو بستم یه چیزی زود یادم اومد ازشون شماره هاشونو خواستم ولی اونا ترسیدن که لوشون میدم گفتم نترسین لازم میشه شاید بعدا یه باردیگه بهتون حال بدم اونا هم شماره هاشونو بهم دادن و دهنمو با روسری سارا و دستامو از پشت با روسری خودم بستن دررفتن اونا که یه کم دور شدن منم با دست و دهن بسته و بدون لباس فقط با یه شلوار گریه کنان خودمو رسوندم به خونواده هنوز بابام و شوهر خالم خواب بودن که با فریاد مامانم و خالم سراسیمه از چادر زدن بیرون ومنو تو اون وضعیت دیدن همشون مبهوت شدن زیر چشمی شوهر خالمو میدیدم که چار چشمی به بدنم و سینه هام نگاه میکرد مامانم زود یه پتو پیچید دورم تا بدنم دیده نشه ماوقع رو بهشون تعریف کردم که سرمون چی اومده از سارا پرسیدن گفتم اونجا بیهوش افتاده بابام زود زنگ زد به پلیس رفتیم پیش سارا و ما رو بردن بیمارستان پلیس هرچی دنبال اون پسرا گشت ازشون اثری نیافت ما رو بردن بیمارستان سارا ده روز بستری بود دکتر زنان مارو معاینه کرد بکارت سارا رو جراحی کردن ولی به من گفتن آسیبی به پردت وارد نشده گفتم چطور گفتش پرده شما حلقویه و فقط موقع زایمان پاره میشه با این حرف فکرایی به ذهنم رسید ادامه دارد نوشته
0 views
Date: September 24, 2023