چوبه 1

0 views
0%

داستانی که ميخوام تعریف کنم تلخه داستانی که خواندش خالی از لطف نیست داستانی که میگم ممکنه بعدها رمان بشه ولی این قصه قصه آدمهایی است که بین ما بودند و فقط اسامی برای حفظ حریم افراد تغییر کرده این داستان داستان شرافت پایمال شده است بازخوانی یک پرونده جنایی جنبه سکسی داستان بعد از معرفی شخصیت و ماجرا شروع میشه اگه دنبال داستان صرفا سکسی هستید نخونید بخش اول زندان امیرعلی جوادی امیر علی جوادی بیا وقتشه باس بری انفرادی ترس تو چشماش لونه کرده بود هم بندیاش ایستاده بودن و با افسوس نگاهش میکردن تو این دوسالی که اینجا بود اخلاق و مرامش طوری بود که حتی زندان بان ها هم از رفتنش ناراحت بودن چه برسه به هم سلولی ها و هم زندانیا با تشر سرباز به خودش اومد پاهاشو به زور رو زمین کشید و به سرباز نزدیک شد طولانی ترین مسیر عمرش بود تا از بند 3 برسه به قسمت انفرادی مغزش قفل کرده بود ذهنش خالی خالی بود نفهید چطوری درو بستن و اتاق تاریک شد یه چهار دیواری تنگ و تاریک که حس خفگانش رو بیشتر میکرد میدونست امشب خواب به چشماش نمیاد کنج دیوار کز کرد و خاطرات جون گرفتن بخش دوم خاطرات امیرعلی بدو گیر بیوفتیم بدبختیم حداقل ده سال رو شاخشه پسر بپر بالا سوار موتور شد و گازشو گرفتم د برو که رفتی یه لحظه برگشتم و پشت سرمو نگاه کردم بیست نفری پشت سرمون میدویدن ولی با گاز موتور سیکلت دورتر میشدن و خیالم راحت تر وقتی موتور اروم وایساد فوری پایین پریدم و نادرو یه پس گردنی محکم زدم د اخه الاغ مگه قرار نبود بی سرو صدا گاوصندوق رو خالی کنی قرار بود بی دردسر باشه طبق نقشه عمل میکردی این دنبال بازی رو هم نداشتیم نادر یه چشم غره رفت کرمتو شکر خدا اخه به این امیرعلی یابوی ما حالی کن که یکی سرش درد میکنه و میخواد اتاق استراحت کنه و از شانس گوهی ما زرتی میاد همون اتاق تقصیر من نیست امیر به خدا فکر کردم الان گرفتار میشم ولی یه لحظه از پنجره پریدم پایین و الفرار صدای خنده نادر مثل سوهان روحم شد و بهش توپیدم بس کن این چه مدل خندیدنه ا امیر گند نزن به حال خوشمون عنق نباش بریم رستورانی جایی صدای موبایل نادر باعث خوشحالیم شد چون اگه بازم چرت و پرت میگفت باس یا خودمو میکشتم یا اونو توجهم جلب مکالمه شد باشه سیاووش خان الان باهمیم میایم اونجا تا یه ساعت اونجاییم نوکرم خداحافظ موضوع چی بود سیاووش خان بود میگه اقا باهامون کار داره د اخه الدنگ مگه من بهت نگفتم دور این کله گنده ها رو خط بکش یکم به اون لاکردار فشار بیار بفهم اینا معامله های بزرگ میکنن و همیشه آدمهایی مثل ما قربونی میشن و میرن زندون امیر بی خیال من مثل تو نیستم من میخوام برم بالا بالا ها هه بپا از اون بالا نخوری زمین امیر بی خیال پاشو بریم اونجا سیاووش خان گفت اقا با تو کار داره بخش سوم خاطرات آقا یا همون جناب مرتضی حیدری مواد مخدر تهران رو پخش و مدیریت میکنه چندین لابراتوار صنعتی تو شهر داره و از بزرگترین سرمایه دارهای تهران که چند تا کارخونه داره واسه شستن پولای کثیفش سیاووش خان دست راست اقاست که برنامه های اقا رو ردیف میکنه و مورد اعتمادترین ادم اقا اقا یه رقیب اصلی داره خانواده حبیبی که شدن گوز بالا گوز از وقتی پسر ارشد خانواده رضا وارد بازی شده ارتباطش با مولتی میلیاردها بازار کار از دست اقا خارج کرده بیشتره فروش قرص ها تو پارتی های بالا شهریه که خانواده حبیبی نبض فروشش رو به دست گرفتن و موقعیت اقا هی داره میاد پایین همیشه یه راه حلی هست و زمین زدن رقیبا مهم اینه که اونقدر کثافت باشی که هر کاری بتونی بکنی بخش چهارم خاطرات رو صندلی نشستیم و منتظریم تا اقا بیاد انگاری کار خیلی مهمی داره چشمای متفکر سیاوش منو بدجور میترسونه یهویی بلند شدن نادر یعنی آقا اومد سیاوشم پاشد و سلام کرد با بی میلی تموم از صندلم پا شدم این کفتار پیر واسم ارزش نداره ولی میدونم اقا از من لجباز تره باس احترامشو نگه دارم وگرنه دردسر میشه واسم نشست رو صندلی اشاره کرد ما هم بشینیم خدمتکار واسه همه مون قهوه اورد به نادر یه چشم غره توپ رفتم که یعنی منو چرا کشوندی اینجا انگار اقا دید چون یه دفعه زد زیر خنده وقتی کامل خندش تموم شد یه سرفه الکی کرد و به سیاووش اشاره کرد شروع کن سیاووش با اون صدای نکره و هیکل گردن کلفتش بیشتر به بادیگارد شبیه بود تا مغز متفکر اقا ولی همه میدونستن کل تشکیلات اقا رو این مردک میگردونه با سرفه مصلحتی شروع کرد فکر کنم در جریان هستید که حبیبی ها دارن برنامه های ما رو به هم میریزن اقا پرید وسط حرفش تازه به دوران رسیده ها واسمون شاخ شدن ولی حالشونو میگیرم ببین امیرعلی من و اقا بررسی کردیم تو بهترین نفر واسه نقشه مایی من اره تو نه سابقه زندان داری نه مثل نادر هستی که بدونن از افراد مایی هیشکی نمیشناستت و اینکه مورد اعتمادی بهترین گزینه واسه پیاده کردن نقشه ای اق سیاووش میشه واضح حرف بزنین ببین امیر علی دیشب تو یه مهمونی که همه کله گنده ها دعوت بودن پسره حبیبی همون رضا به اقا توهین کرد و فروششون رو به رخ آقا کشید که انگار به مذاق خیلی ها خوش اومده دست پشت پرده زیاده که اقا رو کله پا کنن اقا یه دفعه جوشی شد کس کشا فکر کردن منو میتونن دور بزنن خودم همشون رو جر میدم خندم گرفت اقا خیلی لاتی حرف میزد نادر واسه خودشیرینی یکم اب بهش داد اقا اروم باشید نادر واستون بمیره شما امید مایید خودم حالشونو میگرم حالم از بادمجون دورقابچینی نادر به هم خورد سیاووشم انگار حال منو داشت که دوباره شروع کرد ببین امیرعلی بخش پنجم خاطرات نادر باس دوباره نقشه رو چک کنیم داش ول کن حوصله ندارم چند بار بگم بهم نگو داش گم شو بیا اینجا تا اونجا گند نزنی به نقشه رفتم جلوی بولتن و به عکسش نگاه کردم دختر موبور و چشم سبز قیافش خیلی مجذوب کننده بود همه اعضای صورتش با هم متناسب بود یه چهره بی نقص بپا غرق نشی خفه از اول با صدای بلند بخون نام هستی نام خانوادگی حبیبی قد 170 اوففففف خوش قد و بالاست اه نادر چقدر تو الاغی ادامه شو بگو خوب بابا پسره خواجه سن 18 پایه پیش دانشگاهی دبیرستان فردا ساعت 2از مدرسه میاد بیرون تا سر خیابون پیاده میاد که سوار تاکسی بشه ولی ما قبل از اون سر وقتش رسیدیم من ماشین رو نگه میدارم میپری دختره رو میکشی ماشین افرین خوب ادامه بده ماشین باس فوری بره تا اولین قرارگاه تو دختره رو بیهوش میکنی تا رسیدیم اونجا فوری سوار ماشین شاسی بلند میکنی و میری جاده چالوس و میرسی به شمال با خنده اضافه کرد میری خونه خالی که ادرسشو فقط تو میدونی و سیاووش خان یه خونه خالی و دختر هلو د زر اضافی نزن الاغ منم میرم دنبال زری جون تا بریم رو تشک نادر چقدر تو الاغی اخه برو زری و پری رو باهم بکن فقط الان فکرت رو بده به کار به جون همون زری اگه فردا گند بزنی میکشمت با صدای بلند خندید اصلا عشقم تو منو بکش زیرلب بهش گفتم دیوث و بعد اروم اروم به طرف در رفتم کجا میری میرم حموم باشه شام چی میخوری هیچی اذیت نکن دیگه هرچی خودت گرفتی واسه منم بگیر قربون آدم چیز فهم آروم آروم و سلانه سلانه رفتم به سمت اتاق خودم این اتاق واسم پر خاطره است ولی فکر نکنم بعد این ماجرا بتونم برگردم اینجا پام به یه چیز گیر کرد انگار کاندومه خندم میگیره وقتی یادم میاد این نادر گوربه گور رو تخت من چقدر جنده اورده هر دفعه گوششو میپیچونم بازم مرتیکه ادم بشو نیست نشونش همین کاندوم چون پریروز این اتاق رو تمیز کرده بودم باس محکم تر برخورد کنم اخه چقدر رو تختی رو عوض کنم زیرلب غر غر کردم دیوث باعث شد لبخند رو لبم بیاد اخه مرتیکه هر چقدر هم دیوث باشه رفیق خوبی واسه من بوده و جاهایی که کم میاوردم خیلی هوامو داشت رفتم جلوی آیینه شدم عین داعشی ها باس اول اصلاح کنم خودم هم از قیافه نو نوارم خوشم اومد یه پسر خوشتیپ و خوش هیکل به قول دوستا دختر کش جون میده واسه مخ زدن و تیغیدن بچه پولدارا ولی من خوشم نمیاد نمیخوام با دل دخترا بازی کنم همین دزدی از سرم زیادیه بسه هرقدر مثل دیوونه ها از خودم تعریف کردم بهتره برم زیر دوش حالم خوش بشه بخش ششم زندان در اتاق باز شد بگیر وعده شامه وقتی سکوتش رو دید سرشو انداخت پایین و درب رو بست بازم سکوت مرگ اور و تاریکی مطلق و خفقان و خاطراتی که جلوی چشماش رژه میرفت بخش هفتم خاطرات بازی شروع شد نادر با هیجان و اضطراب برگشت سمتم امیرعلی یه مشکل داریم چی ماشین پلیس رو ته خیابون میبینی اه گندش بزنن اروم باش اون ته خیابونه تا به خودش بجنبه ما رسیدیم به دوراهی میریم سمت چپ اگه سریع باشی راحت گمشون میکنیم آخه مگه من جیمزباندم د الاغ متوجه نیستی نمیشه بزاریمش واسه فردا مگه ندیدی سیاووش گفت امروز قبل از مهمونی باس خانواده حبیبی درگیر بشن و نتونن به مهمونی برسن و اقا بتونه سهم بیشتر پیش فروش و معاملات رو مال خودش بکنه آره لامصب ریدم تو این شانس ساعت دقیقا راس ساعت 2 زنگ دبیرستان به صدا دراومد نادر اماده باش زنگ خورد اره آمادم نادر استارت ماشین رو زد تا وقتی دختره رو دیدیم آماده باشیم دختره رو میبینی نه دختره رو بین این همه ادم چجوری پیدا کنیم سق سیاه نزن با چشمت دنبالش بگرد لامصب نبود دیگه داشتم ناامید میشدم چون دیگه تعداد دخترا کمتر شده بود یه دفعه صدای بلند نادر از جا پروندم امیر علی دیدمش اونجاست با دستش گوشه خیابون رو نشون داد کو کجاست ندیدمش کجاست اونجا کنار اون دختر چاقه بابا پالتو قرمز پوشیده اوناهاش اره دیدمش عجله کن با یه تیک اف رسیدیم کنار دختره در ون رو وا کردم و دختره رو کشیدم تو ماشین و د برو رفتیم یه جیغ زد ولی هنوز تو شک بود تا بتونه به خودش تکونی بده دستمال بیهوشی رو گذاشتم جلوی دهنش نادر تند تر برو باشه باشه به پشت سرمون نگاه کردم هیچ ماشینی تعقیبمون نمیکرد به چهره دختره نگاه کردم اسمش چی بود اهان هستی از نزدیک خوشگل تر از عکسشه چه با چشمای بسته چه قیافه معصومی داره لباش رو نگاه فکر کنم پروتز کرده جون میده واسه خوردن نگام اومد پایین تر گردن سفید و یکدست هه یه زنجیر طلا رو گردنش بد وسوسه میکنه بوسیدنش رو بازم نگام رو میکشم پایین تر مانتو کیپ تنشه سینه هاش معلومه انگار زیر مانتو یه تاپ صورتی داره بازم نگاههمو میشکم پایین تر به پاهای کشیده و خوش فرمش اندام فوق العاده ای داره یک موجود کاملا بی نقص با صدای نادر به خودم اومدم امیرعلی رسیدیم بپر پایین باشه از ماشین پریدم پایین و دختره رو بغل کردم گذاشتمش تو سوناتای سفید صندلی رو کمی خم کردم به عقب و گردنشو جوری تنظیم کردم که انگار خوابیده تا موقع ایست بازرسی یا پلیس راه اگه واسه مدارک نگه داشتن کسی شک نکنه فوری اومدم طرف راننده و استارت ماشین رو زدم و با یه تیک اف ماشین رو از زمین کندم و واسه خداحافظی دو تا بوق زدم نادر چشماشو اروم بازوبسته کرد و لب زد مراقب باش ادامه دارد نوشته

Date: September 27, 2023

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *