قسمت قبل خاطرات مرگهای من روزهای خوشی1 زندگی برای من رنگ و بوی تازه ای پیدا کرده بود سکس جانشین عشق شده بود دیگر تنهایی اذیتم نمیکرد خبری از اقدام به خودکشی نبود از همانها که گفتم و خیلیها که نگفتم مثلا باز کردن شیر گاز و گذاشتن در دهان یا تیغ زدن در حمام بگذریم از روزهای بد فعلا روزهای خوش ماجراست هفته ای یک بار با ان موتور سوار سکس داشتم همیشه در بیابان یک بار گفت میخوای بریم پیش یکی از دوستام من اولش ترسیدم که نکنه اون بلایی که قبلا سرم اومده بود دوباره سرم بیاد موتو ر سوار که انگار فهمیده بود تو سر من چی میگذره گفت نگران نباش پسر خوبیه منهم گفتم بریم حتما از سکس در بیابان بهتر بود راستش دیگه اون طور سکس داشت حالمو بهم میزد بارها به خودش گفته بودم که یه جایی منو ببره که حداقل تاریک نباشه خانه دوست مرد موتور سوار در همان شهر کاشان و نزدیک خانه دانشجویی خودم بود پسر جوانی بود احتمالا همسن خودم ومثل خودم لاغر به خانه او که رفتیم به دوست موتور سوارم گفت خیلی لاغره منظورش قاعدتا من بودم ولی این لاغری باعث نشده بود که کاملا جلوی شلوارش نزنه بیرون تابلو بود شق کرده از اطاق رفت بیرون و دوست موتور سوارم که بعدا فهمیدم جانباز جنگی است و از بنیاد شهید مستمری میگیرد و اسمش منصوره بهم گفت خجالت نکش لباستو در بیار و دستشو رو کیرم گذوشت من بلیزمو در اوردم و مشغول بازی کردن با کیرش شدم پسر جوان داخل امد و میوه را گذاشت جلویمان و وقتی دید من کمی خجالت میکشم گفت راحت باشیدو بیرون رفت منصور لباسشو در اورد و من هم لباسمو در اوردم خوابید و من جلوی او نشستم برای اولین بار بود که کیرشو میدیدم همیشه در بیابان هیچی نمیدیدم کیرمنصور کیر کوچکی بود حدود دو سوم کیر خودم کیر من سایزش 16 بود و کیر منصور احتمالا13از کیر خودمم سفید تر بود به خوردن کیرش مشغول شدم چند دقیقه ای گذشته بود که پسر جوان وارد شد و شلوار و شورتشو در اورد زیر چشمی که نگاه میکردم مثل خودم بدون مو بود و البته یک کیر شق کرده کلفت تقریبا یک و نیم برابر کیر خودم همونطوری که من مشغول خوردن کیر منصور بودم پشت من اومد و کون منو بالا داد منصور گفت بزار بعد من بهش جواب داد فقط چند دقیقه من دستامو رو زمین قرار دادم و کیر بزرگشو داخل کونم کرد چند دقیقه طول کشید و ابشو خیلی سریع اورد بعد با دستمال کونمو پاک کرد و بیرون رفت من با منصور نیم ساعتی مشغول سکس بودم و پسر جوان وقتی سکس وارد مرحله گذاشتن شد وارد اطاق شد و یک جا نشست و سکس مارو تماشا کرد بعد اتمام کار منصور گفت امید باشه یا ببرمش جواب داد باشه کارش دارم خودم میرسونمش منصور که رفت دوباره لخت شد ایندفعه ولی کامل اول یه کم کیرشو خوردم خوردن که چی بگم اینقدر بزرگ بود که تو دهنم جا نمیشد فقط یه کم بهش زبون زدم بعد منو طاق باز خوابوند و بالشت زیرم گذوشت و شروع کرد به کردن یه ساعتی به همون روش منو کرد و فقط بالشتو بر میذاشت ویا تعداد بالشت زیرمو بیشتر میکرد تو این حالت سکس چشم طرف جلوی چشم ادمه و من همونطوری که از خودم صدای سکسی بیرون می اوردم به چشماش زل زده بودم ولی اون حتی یک بار هم به چشمام نگاه نکرد ابش که اومد دوباره داخل کونم ریخت و یه دستمال داد تا پاک کنم بعد منو سوار موتور کرد و رسوند به خونم راستش هم از پسره خوم اومده بود و هم سکس خیلی بهم مزه داده بود ولی میدونستم نباید عاشق بشم فقط سکس سکس جایگزین من بود برای دوستی و عشق جایگزینی که خیلی خوب جواب داده بود پس نباید با دوستی و عشق خرابش میکردم خوشی ان شب هرچقدر زیاد بود اما باعث نشد که از مسیل رودخانه خبر نباشد اما مسیل رودخانه مثل همیشه نبود پسر جوان داخل مسیل مشغول کردن من است من را بهمان شکل طاق باز خوابانده و به چشمهایم زل زده انگار میگوید عاشقم شده و دوستم دارد ولی نه این همان موش است رییس موشها است که دارد مرا میکند پسر جوان گلویم را گرفته و مشغول خفه کردن من است نوشته
0 views
Date: August 23, 2018