سلام من ژیلا هستم 20 سالمه و یک ساله که در یک شرکت ساختمانی بعنوان منشی مشغول کار شدم در دفتری که من کار میکنم فقط مدیر عامل و یک کار پرداز و یک حسابدار و یکی از اعضای هیئت مدیره هستند و بقیه پرسنل در کارگاه ها مشغول هستند و به ندرت برای کارهای اداری به دفتر میایند و افراد دفتر هم بعلت انجام کار ها ی شرکت اغلب بیرون از شرکت هستند بجز مدیر عامل ومن با مدیر عامل بیشترمواقع درشرکت تنها هستیم و اون حدود 50 سالشه ولی از نظرروحیه خیلی شاداب و پرانرژی است برم سر اصل مطلب که خاطره شرین و بیاد ماندنی یک ما ه پیش منه و من تا اون موقع سکس با جنس مخالف را تجربه نکرده بودم و از طریق عکس و داستان و اینترنت با سکس آشنا شده و با خو د ارضائی نیاز سکس خودم را بر طرف میکردم از روزی که با مدیر عامل آشنا و آنجا مشغول کار شدم حس عجیبی به اون داشتم با اینکه سنش نزدیک سن پدرم بود ولی جذابیت خاصی داشت و خیلی دوست داشتم اولین تجربه سکسم را با اون داشته باشم ولی با تمام ترفندهایی که بلد بودم نتوانسته بودم اونو به خودم جلب کنم و اون همیشه با من مثل یک کارمند معمولی بر خورد میکرد و لباسای تنگ و ارایشها و ناز و غمیش هایم اثری نداشت و شاید منو به چشم دخترش میدید یک ماه پیش روز پنجشنبه که قرار بود شنبه صبح جلسه هیئت مدیره تشکیل بشه از من خواست که گزارش بیست صفحه ای را که دست نویس بود برای جلسه تایپ کنم و مدارک قیدشده در آن را نیزآماده وپیوست نمایم واون روزهیچ کس نیامده بود چون چهارشنبه تعطیل بود وپنجشنبه را همه مرخصی بودند کار تایپ و تهیه مدارک مورد نظر طولانی شد ونزدیک ظهر دو نفر از طرف قرار داد های شرکت برای مذاکره آمدند و مدیر عامل آمد و گفت که سفارش غذا برای سه نفر و خودم بدم ومن گفتم من غذا دارم و برای سه نفر سفارش دادم ولی تا غذا بیاید آنها کارشان تمام شد و بعلت کاری که داشتند برای صرف نهار نماندند و چند دقیقه بعد از رفتن آنها غذا رسید و مدیر اصرار کرد که شما هم بیایید تا سرد نشده غذا بخورید من رفتم تا غذای خودم را بردارم و بیارم رو میز خودم و بخورم که مدیر عامل گفت غذا تنها یی مزه نداره بیا با هم اینجا بخور من کمی من من و تعارف کردم و از خدا خواسته قبول کردم و دستامو شستم و رفتم اطاق مدیر عامل و پشت میز کنفرانس و روبروی او نشستم و مشغول خوردن شدیم و من زیر چشمی مراقب رفتار اون بودم ولی چیزی متوجه نمی شدم و با آرامش کامل مشغول خوردن بود و وسطای غذا بود که سر صحبت را باز کرد و پرسید از کارت راضی هستی گفتم بله ممنونم گفت من هیچ شناختی از شما بجز مطالب پرونده ات ندارم کمی از خانواده و تصمیمات زندگیت بگو آیا قصد ادامه تحصیل را داری یا نه و من کلی پاسخش دادم و گفت پس منم باید کلی برای آشنایی شما خودمو معرفی کنم و شروع کرد از تحصیلات و کارو خانوادش که در خارج زندگی میکنند و صحبت کرد وغذا تمام شد و من مشغول جمع کردن میز شدم و از بابت نهار تشکر کردم و اونم تعارفی کرد و بامن مشغول جمع کردن شد و گفتم شما زحمت نکشید من جمع میکنم ولی قبول نکرد و در حین کار پرسید نامزد و یا دوست پسر داری یا نه منکه انتظار چنین سئوالی را نداستم شکه شدم و با مکسی که کردم پرسید ناراحت شدی بخودم اومدم و گفتم نه نه ناراحت نشدم ولی سئوال غیر منتظره بود شکه شدم خندیدو گفت میبخشی اگر نخواستی میتوانی جواب ندی گفتم نه مانعه ای ندارد من هیچکدام را ندارم پرسید تو این سن چطور نیازهای جنسی خودتو بر طرف میکنی با این سئوال دیگه سرخ شدم و پاسخی ندادم و از اطاق اومدم بیرون و وسایل را در آبدار خانه گذاشتم و رفتم پشت میز خودم حال عجیبی داشتم هم خوشحال بودم وهم میلرزیدم چند دقیقه بعد آمد کنار میزم ایستاد ومنم بلند شدم ایستادم پرسید جدی از سئوالات من ناراحت شدی من قصد بدی نداشتم و میخواستم اگر نیازی داری راهنمایی یا کمکت کنم هر چه باشه من تجربه زیادی تو این مسائل دارم و من باز سکوت کردم و نمیدانستم چه باید بگویم باز بمن نزدیکتر شد و گفت ببین این مسائل خجالت نداره و یه کاره طبیعی برای همه است و همه نیاز شونو یه جوری برطرف میکنن عده ای از راه طبیعی که بهترینشه و یه عده از راههای غیره طبیعی و خود ارضایی که هم ضرر داره هم لذت کمتری نصیب انسان میشه خوب نظره تو چیه باز جوابی نداشتم و سکوت کردم واون خنده ای کرد و گفت حالا ثابت کردی که تا بحال با هیچ جنس مخالف رابطه نداشتی که هیچ حتی در این باره صحبت هم نکردی فهمیدم که خیلی حالیشه و لبخند کوچکی زدم و اون در حالی که به من نزدیک میشد گفت احساس غریب به یقینی بمن میگه که تو دوست داری این مسئله را تجربه کنی مگه نه باز من سکوت کردم گفت سکوت علامت رضاست و فکر میکنم ما بهم نیاز شدیدی داریم و باید کمک کنیم آنرا برآورده کنیم اینو گفت و حالا که کاملا نزدیک من بود منو بغل کرد وتا بخودم بجنبم خودمو تو بغلش و لبامو تو لباش دیدم گرمای لباش وبدنش کاملا منو بی حس کرده بود و نمیتوانستم هیچ عکس العملی از خودم نشان بدم کمی لبامو مکیدو در حال مکیدن از روی لباس تمام بدن و باسنمو لمس میکردو میمالید وقتی دید من کاملا تسلیمش شدم و تلاشی نمی کنم خندیدو گفت پس حق با من بودو خوشت اومد بیا بریم اطاق من تا ادامه بدیم و همانطور که دستش دور کمرم بود منو بطرف اطاقش برد وگفت کمی صبر کن و فورا در شرکت را قفل کرد و کلید را هم گذاشت روش که کسی نتونه از بیرون باز کنه و بر گشت و پرده هارا هم کشید و آمد طرف منو دوبار بغلم کرد و یواش یواش در حالی که لبامو میبوسید مرا برد کنار کاناپه و روسریمو از سرم برداشت و شروع کرد به بوسیدن و لیسیدن گردنم احساس عجیبی داشتم فکر میکردم تمام بدنم از شدت گرما می سوزه ولی در درونم احساس لذتی داشتم همینکه رسید به نرمه گوشم وشروع کرد به بوسیدن و لیسیدن و مکیدن آنها بی اختیار صدای نفسام بلند و تندتر شد و فهمید که دارم حشری میشم وشروع کرد به باز کردن دکمه های مانتو و سریع آنرا از تنم در آورد و تا بفهمم چی داره اتفاق میفته مثل برق تاپمو از تنم در آورد تا چشماش به سینه های سفت من افتاد با دست یکی با میمالید و میگفت عجب سینه های سفید و سفت و لطیفی داری جون میده برای خوردن و در حالی که یکی را میمالید با زبانش هم نوک دیگه را میلسید خیلی ماهرانه داشت تحریکم میکرد و حشری و حشری تر میشدم که سریع پیراهنشو در آورد و سینه پر مو شو مالید به سینه های من که دیگه نتوانستم خودمو کنترل کنم منم دستامو انداختم دور گردنش تا این حرکتو از من دید دکمه و زیپ شلوارم را باز کرد و کشید پایین و با یک حرکت منو خوابوند رو کاناپه و شلوارمو کاملا از پام در آورد و در حالی که از پایین تا بالای پامو نوازش میکرد آنهارا میبوسید و می لیسیدو دیگه آخ و اوخ من بلند شد و بلند شد و شلواره خودشو هم در آورد و با شورت کنارم نشست و کمی از رو شورت کسم را مالید و در حالی که شورتمو در میاورد شروع کرد به بوسیدن و لیسیدن کسم و هی آهسته تکرار میکرد چه سفیده چه تمیزه دستت درد نکنه خوب تمیزش کردی و شورتمو در آورد و پاهامو از هم باز کرد شروع کرد بخوردن کسم و رسید به چوچولم و با زبونش کمی تحریکش کرد که آخ و اوخم بلند تر و بلندتر شد سریع شورتشو در آورد پرید روم و امان نداد کیرشو ببینم فقط احساس کردم یه چیز کلفت و سفت و گرم رو کسمه پاهامو از هم باز کرد و آورد بالا طوری که خودش لای پام قرار گرفت وکیرش هم لای کس از هم باز شده من که بخاطر ترشحات کسم لزج شده بود و کیرشو میمالید لای کسم و چوچولم و کاملا دیوانه شدم و اونم حالتمو فهمید و پاهامو گذاشت رو شونه هام و نوک کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم که داد زدم نه توش نه پرده دارم گفت نمیخوای پرده برداری کنم گفتم نه میترسم من هنوز عروسی نکردم و آبروم میره و اون خودشو عقب کشید و گفت هر طور را حتی پس بذار از عقب تحریکت کنم کفتم از اونم میترسم شنیدم خیلی درد داره گفت اگر تو رضایت بدی طوری میکنم که دردی احساس نکنی پرسیدم مگه میشه گفت مگه نگفتم من تجربم زیاده امتحانش که ضرر نداره اگر دردت اومد نمیکنم باشه کمی من من کردمو رضایت دادم از روم بلند شد گفت برگرد رو زانو هات خم شو تا بلند شد برای اولین بار کیر واقعی را دیدم باورم نمیشد که کیره به اون کلفتی بتونه توسوراخ کس یا کون یراحتی بره حتما پارش میکنه تا دید من بهت زده دارم کیرشو نگاه میکنم گفت نترس سوراخها طوری ساخته شدن که این هرچی کلفت باشه به همان اندازه باز میشن و عادت میکنن و کمک کرد تا من بلند شدم ورو زانو هام خم شدم و اون از کشو میزش چیزی آورد و گفت خوب قنبل کنم تا سوراخش خوب دیده بشه و احساس کردم چیز لزج و خنکی را به سوراخم میمالد گفتم این چیه گفت مگه نمیخوای درد نداشته باشه گفتم آره گفت این کرم بی حسی است که هم بی حس میکنه هم ماهیچه هارا نرم میکنه هم داخل شدن کیرو راحت میکنه و شروع کرد کرمو رو سوراخم مالیدن چند دقیق این کارو کرد کم کم دیگه انگشتشو حس نمیکردم ولی فهمیدم انگشتشو کرد توش و داره توش هم میماله و پرسید درد داره گفتم نه بیشتر فرو کرد گفت حالا چی گفتم نه انگشتشو در آورد و اینبار دو انگشتشو فرو کرد پرسید درد داره گفتم خیلی کم و در این حال احساس کردم از همان کرم با انگش به سوراخ کسم هم مالید و انگشتشو فروکرد تو کسم و برخوردشوبا پرده ام را حس کردم ولی متوجه نشدم منظورش چیه فکر کردم برای تحریک بیشتره منه وبعد نوک کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم و کمی فشار داد و چون کاملا با کرم لزج شده بود راحت سر خورد وتا نصف رفت تو بعلت کلفتی کیرش کمی سوزش احساس کردم و جیغی کشیدم گفت نترس الان عادت میکنی و چند سیلی به کپلم زد تا شل کردم و با یه فشار تا دسته کرد توش که خایه هاشو رو کسم حس کردم کمی نگه داشت تا عادت کردم و شروع به تلمبه زدن کرد بیشتر و بیشتر خوشم میامد و در اوج لذت بودم که کیرشو کشید بیرون و دو باره فرو کرد اینبار سوزشی تو کسم حس کردم و چون در اوج لذت بودم متوجه نشدم و در حال تلمبه زدن به اورگاسم یعنی اوج لذت رسیدم و تنم با لرزشی بیحس شد و رو کاناپه افتادم و اونم دراز کشید روم و چند بار تلمبه زد و زود کشید بیرون و گرمای آب کیرشو رو کمرو کپلم حس کردم چه گرمای لذت بخشی بود همانطور که رو من دراز کشیده بود پرسید زیاد دردت اومد گفتم نه پرسید لذت چی گفتم خیلی درحالی که داشت گردنمو میبوسید گفت پس اولین تجربه ات خوب بود نه گفتم آره گفت ازت ممنونم مدتها بود با کسی نزدیکی نکرده بودم گفتم منم ممنونم که خاطره خوبی برام ایجاد کردی گفت اصلا فهمیدی خانم شدی گفتم منظورت چیه گفت پردتو برداشتم با نا باوری گفتم دروغ میگی گفت نه چون با کرم بی حس کرده بودم متوجه نشدی دفعه آخر کردم تو کست من خوشی از سرم پرید و سریع اونو از روم زدم کنار و بلند شدم دیدم راست میگه روی کاناپه چرمی کمی خون ریخته تا فهمیدم چه بلایی سرم اومده شروع کردم به گریه کردن بغلم کرد در حالی که موهامو نوازش میکرد گفت ناراحت نباش اولا تا مدتی راحت شدی میتونیم با هم راحت سکس داشته باشیم در ثانی تو هر وقت اراده کنی من دوست جراح دارم که نیم ساعته تورا مثل اولت میکنه باکره باکره انگار نه انگار از خرجش هم نترس همه به عهده من پرسیدم جدی ممکنه گفت آره قسم میخورم تا وقتی خواستی حال کن اگر خواستی ازدواج کنی خودم ترتیبشو میدم هر دو خندیدیم و همدیگرو بغل کردیم و رفتیم حمام اونجا هم یه با ردیگه منو حال آورد باورم نمی شد با اون سن این انرژی را داشته باشه و از اون زمان هر زمان فرصتی پیش میاد با هم سکس داریم و کلی پاداش نقدی و هدایا نصیبم شده واز زندگی لذت میبرم و گفت اگر مایل باشم حاضره منو عقد رسمی کنه چون همسرش دیگه ایران بر نمی گرده امید وارم شما هم به آرزویتان برسید نوشته
0 views
Date: July 26, 2018