کاری که نباید می شد

0 views
0%

راستش من پسریم که بیشتر موقعا تنهام نمیتونستم اونقدر با دختر غریبه ای راحت باشم که هیچ حسی نسبت بهش ندارم ولی بعضیا براش مهم نیست این موضوع ولی فکر میکردم اول باید این کار رو از فامیل شروع کنم مثل کسی که تو فامیل تو رو خیلی دوس داشته فک میکرده تو هم بهش احساس خاصی داری ولی من این احساس رو با داشتن رابطه اشتباه گرفتم نباید این کارو میکردم رابطه ام با دخترخالم که همون روز اول بهم خورد چون اعتقاد به محرمیت داشت ولی به اصرار من باهام کنار اومد اولین بار عید امسال وقتی میخواست بره تو اتاق چیزی برداره تو خونه فامیل با اینکه مهمونی شلوغی بود من از اتاق رو به رو به بهونه اینکه گوشیم رو بردارم رفتم اتاق دیدم جز اون کس دیگه ای نیست نمیدونم چطور به خودم اجازه دادم از پشت بغلش کنم جلوی دهنش رو گرفتم تو گوشش گفتم خیلی وقته تو فکرتم با اینکه هیچ حسی بهش نداشتم ولی اون فکر میکرد که حرفم واقعیت داشت یعنی تا آخر باهاشم تو اتاق شاید پنج دیقه تنها بودیم که من تو این مدت خودمو از پشت بهش میچسبوندم روسری رو از سرش درآوردم گردنشو بوسیدم فک کردم آروم میشه ولی تا میخواستم برش گردونم که لباشو ببوسم دیدم داره گریه میکنه حالم بد شد الان ساعت ۲ شبه و من تنها تو اتاقمم نمیدونم از یه طرف دوس داشتم کسی رو داشته باشم ولی هیچ حسی نداشتم از طرف دیگه پشیمونم از کاری که نباید می شد نوشته

Date: June 24, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *