کاش هیچوقت اینکارو نمیکردم

0 views
0%

سلام دوستان گلم من سینا هستم 27 سالمه اهل تهرانم قدم یک و هشتاد و دو وزنم 80و تک فرزندم داستانی که میخوام امروز بگم برمیگرده به چهار سال پیش که مادرم برام ساک زد مادرمم هیکل کاملا سکسی داره بابام تو یه تور مسافرتی کار میکرد میرفتن ترکیه تایلند من از همون بچگی مادرمو دوست داشتم دوست داشتن نه به معنای چشم داشتن حالا بریم سر موضوع اصلی پدرم مثله روزهای عادی سرکار رفت و بعد چار روز برمیگشت منم اون موقع دانشگاه ازاد بودم مادرم اختلاف سنیش با من هیجده ساله ینی اون موقع 41 سالش بود ما وضع مالی خوبی هم نداشتیم یه خونه دو خوابه داشتیم که یکی از اتاقا رو تازه رنگ زده بودیم برا همین نمیشد رفت توش خوابید به همین خاطر اون شب من پیش مامانم خوابیدم مامانمم معمولا زنی نیست که زیاد گیر بده همون روز من با لبتاپ رفتم چند تا فیلم سوپر دیدم ذهنم مشغول اونا بود خیلی وسوسه شده بودم که به مادرم پیشنهاد سکس بدم ولی همش از این میترسیدم که واکنش مادرم چی میتونه باشه به هر حال با هر سختی اون شبو تحمل کردم عصر فردای اون روز مادرم با یکی از دوستاش رفتن پیاده روی مادرم معمولا هفته ای چار پنج بار پیاده روی میره شب ساعت ده و ربع بود برگشت گفتش به من خیلی خسته شدم امروز من برم یه حمام کنم حمام خونه ما بغل ااتاقی بود که هنوز بوی رنگ میداد و نمیشد رفت توش در حموم خونه ما با زمین یه چار پنج سانتی فاصله داره همینکه مادرم رفت تو حمام من اروم اروم رفتم بغل در حموم و خم شدم همون موقع مادرم در حمومو باز کرد من نمیدونستم اون لحظه باید چیکار کنم هول شدم سریع رفتم تو اتاقم مادرمم شوکه شده بود من تو اتاقم با خودم فکر میکردم الان چی پیش میاد ده دیقه بعدش مامانم از حموم اومد بیرون با حوله اومد تو اتاق من رنگم پریده بود مادرمم خجالت میکشید حرفی بزنه بهم بعد پشتشو کرد بهم سمت کمداش که لباساشو بپوشه نشست زمین حوله روکند از خودش منم فقط کمرش با گردیای کونشو میدیدم که خیلی سفید و بی مو بود اونجا من خیلی حشری شدم مادرمم میدونست که من دارم نگاش میکنم چون خیلی طول داد تا سوتینشو ببنده سوتینو که بست یهو برگشت پشتو نگا کرد دید من دارم نگاش میکنم تو چشاش یه حس قشنگی بود از من پرسید که من بدن سکسی دارم من هیچی نگفتم فقط سرمو بردم بالا نگاش کردم هی یه نگا به سوتینش میکردم یه نگا به چشش نمیتونستم خودمو کنترل کنم یه دفعه سوتینشو شروع کرد به در اوردن پستونا رو که دیدم مست شدم دیگه کنترلمو از دست دادم یه قدم اومد جلو منم رفتم جلوتر فاصلمون کمتر از نیم متر شده بود بعد مادرم گفت این بار اول و اخره که میزارم همچین اتفاقی بیفته منم اون لحظه کیرم سیخ سیخ بود من که این حرفو شنیدم رفتم جلوتر مادرمو بغل کردم اونم معلوم بود خوشش اومده بعد پستوناشو شروع کردم با دست لمس کردن اونم چشاشو بسته بود بعد لبشو یه بوس اروم کردم اونم دستشو گذاشت رو کیرم خندید یه خورده از این که سیخ کردم خودمم خندم گرفت بعد شلوارمو در اوردم شورتمو وقتی داشتم در میاوردم دستام میلرزید استرس داشتم مادرمم فهمید اینو گفت اروم باش کسی به غیر از منوتو اینجا نیست منم لبخند زدم بهش من اومدم دست به زنم به کسش گفت نه نمیتونم از کس نه اروم گفتم چرا گفت ممکنه حاملم کنی کاندوم نداشتم اون موقع بعد نشست جلوم برام یه خورده جق زد نمیدونید چه حسی داشت که حس بینظیری بود بعد با لبش سر کیرمو بوسید بعد شروع کرد به ساک زدن حس بینظیری بود ولی حیف که اسپری تاخیری نزده بودم به پنج دیقه نرسید که ابم اومد ابم ریخت روقالی بعدش به مادرم گفتم بریم حموم خودمو بشورم یه خورده گفتش من تازه رفتم ولی بریم باز تا حالا به این خوش اخلاقی مادرمو ندیده بودم تو حمومم یواش یواش ازش بوس میگرفتم یه خورده هم انگشتش کردم بعد از حموم اومدیم بیرون من داشتم با خودم فک میکردم رفتار مادرم با من بعد امشب چطوری میشه ولی مادرم عین خیالش نبود ساعت یازده و ربع بود گفت من خستم میخوام زود بخوابم رفت خوابید منم بغلش خوابیدم صبح زود من از خونه زدم بیرون رفتم دانشگاه اون روز ساعت 9 کلاس مقاومت مصالح داشتم بعدش که اومدم خونه یه نیم ساعت گذشت مادرم گفت هر چی دیشب بین منوتو گذشت فراموش کن منم چیزی نگفتم تا امروز که دارم این مطلبو براتون مینویسم دیگه مثل قدیما نمیتونم به مادرم اعتماد کنم اونم نمیتونه نمیدونم چه کاری بود کردم خیلی پشیمونم ازاون به بعد دیگه نمیتونم تو صورتش نگا کنم بدبختیای بعدش به حس و حالش نمی ارزه امیدوارم درس عبرتی بشه نوشته

Date: February 20, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *