کردن آبجی فهیمه

0 views
0%

اسم من آرش مجردم قدم 184 وزنم سالمه یه 2 سالی میشه بدن سازی کار میکنم یه تناسب اندام خوبی هم دارم یه آبجی هم دارم به اسم فهیمه 18 سالشه یکمی هم رنگ پوستش سیاه اندامش خیلی توپه مخصوصا سینه هاش درسته سنش کمه اما سینه هاش خیلی خوبه من هر وقت آبجیمو تو خونه میدیدم مثلا موقعی که سفره پهن میکرد چاک سینه هاش منو می کشت عاشق سینه هاش بودم یه چند وقتی همینجوری گذشت که یه شب من به جای دوست دخترم اشتباهی یه اس ام اس سکسی فرستادم به آبجیم فردای همون روز هر وقت ما همدیگرو میدیدیم میخندیدیم همون روز بعد از ظهر بود که آبجیم داشت درس میخوند رو مبل که دراز کشیده بود سینه هاش کلا زده بود اصلانم متوجه نبود من دارم نگاش میکنم وقتی که منو دید یکم حول شد یهو پاشد خدشو جمو جور کرد و نشست باز درسشو خوند شب همون روز وقتی داشتم به یاد سینه هاش جلق میزدم یهو با خودم گفتم خوب امشبم یه اس سکسی بفرستم براش ببینم چی میشه اسو فرستادم براش بازم مثل دیشب بهش اس دادم که اشتباه شده اونم اصلان جواب نداد صبح که داشت سفره رو پهن میکرد بازم مثل همیشه سینه های خشگلش منو جلب کرده بود وقتی که خم میشد تا وسایل سفره رو بذار سینه هاش کلا دیده میشد وااااااااای چی میشد اگه اونارو میخوردم نشستیم سر سفره بهش گفتم دیشب یه اس اشتباهی اومد به تو شرمنده اونم گفت آره دیدمش بیخیال عیبی نداره شب همون روز بهش اس دادم بیداری گفت آره چطور مگه بهش گفتم فهیمه میخوام یه چیزی بهت بگم میترسم ناراحت بشی اونم گفت نه بگو راحت باش بهش گفتم فهیمه از اون اس ام اسا خیلی دارما اگه میخوایی بازم برات بفرستم جواب داد نیکی و پرسش خوب بفرست دیگه معتل چی هستی گفتم یعنی ناراحت نشدی گفت خوب اس ام اس دیگه یعنی چی آخه تو بفرست تا نصفه های شب همین جور بهش اس ام اس سکسی فرستادم فرداش سر کار بودم که یه اس ام اس سکسی برام فرستاد از همونایی که خودم براش فرستاده بودم بهش جواب ندادم وقتی اومدم خونه برا نهار دیدم تنهاست مامااینا رفته بودن بازار هنوز نیومده بودن فهیمه هم یه لباس خیلی خیلی تنگ تنش بود که دیگه راحت میشد چاک کونو کسشو دید سینه هاشم که مثل همیشه بیرون بودن نهارمو خوردم رفتم اتاق خودم یه چرتی بزنم برم سر کار اما هر چی کردم نتونستم بخوابم آخر سر بهش گفتم که از اندامش خوشم میاد بهش اس دادم میتونم ازت یه چیزی بخوام گفت آره گفتم بازم چیز بدی هستا گفت راحت باش فکر کن دوست دخترتم داداشی گفتم فهیمه میتونی یه عکس از سینه هات بگیری بیاری واسه من میخوام ببینمشون اونم برگشت بهم گفت کفتم راحت باش اما تا این حد اما چون تو میخوای باشه میگیرم میارم یه 10 دقیقه بعد آورد گوشیشو داد به من رفت باز کردم دیدم واااااای چه سینه های توپی داره همون لحظه یه دست حسابی خومو خالی کردم شب همون روز منو آبجیم قشنگ باهم سکس چت کردیم روز بعدش آبجیم اصلا انگار نه انگار که شب باهام سکس چت کرده بودیم خیلی عادی همون لباسای سکسیو سینه هاش تا نصفه بیرون باهام میگفت می خندید ای جریان یه بار تکرار شد که یه روز همه رفته بودن مهمونی منم منتظر بودم فهیمه بیاد خونه اونم ببرم وقتی فهیمه اومد خونه رفت تو اتاقش وقتی اومد دیدم لباساشو برداشته داره میره حموم بهش گفتم زود باش میریم مهمونی اونم برگشت بهم گفت اگه خیلی عجله داری خودت بیا منو ببر حموم بهش گفتم واقعا بیام فهیمه گفت نه لازم نکرده رفتم کنارش دم گوشش آروم بهش گفتم برو درم باز بذار منم میام بوسش کردم اونم خندیدو رفت منم رفتم لباسامو عوض کردم رفتم حموم دیدم هنوز لباساش تنشه گفتم خوب چرا لباساتو در نیاوردی گفت خوب قرار شد تو منو ببری حموم دیگه منتظر تو بودم همینو که گفت پیرهنشو درآوردم از پشت بغلش کردمو شرو کردم به مالیدن سینه هاش آروم بردمش زیر دوش بعدش لباسای خدمو دراوردم فقط شرتم موند تنم همینجوری زیر دوش سینه هاش میمالیدمو ازش لب میرفتم یکم دیگه برش گردوندم بازم از پشت بغلش کردم بعد آروم رفتم سراغ کسش وقتی دستم بهش خورد یه آهی کشید گفتم جونم چی شد عزیزم گفت کارتو بکن منم شلوارشو دراوردم خوابوندمش زمین یه دست حسابی کس نازشو لیسیدم خیلی داشت حال میکرد بعد اینکه کامل آمادش کرده بودم واسه کردنش یهو پا شد گفت دیگه کافیه بریم که دیر شد گفتم نه یکم دیگه گفت نه وقتی دیدم واقعا میخواد بره محکم از پشت گرفتمش بازم سینه هاش مالیدمو دم گوشش گفتم یکم دیگه به خاطر من گفت فقط زود باید بریم گفتم باشه همینطوری که سینه هاشو میمالیدم آروم کیرمو کردم لای کونش آروم بالا پایین میکردم که دیدم داره خیلی خیلی حال میکنه منم کیرمو بردم یکم پایین تا به کوسشم برسه از پشت با کیرم عقب و جلو میکرم از جلو هم با دستم کسشو میمالیدم خیلی مست شده بود منم داشتم میمردم تو همین موقعیت بهش گفتم فهیمه میخوای حرفای او شبمونو واقعیت کنیم خندید بهم گفت میخوای منو بکنی گفتم آره برگشت بهم گفت د بکن دیگه لا مصب مردم اینجا منم بهش گفتم آخ که فدات شم دولا شو عزیزم اونم دولا شد و دستاشو گذاشت رو روشویی منم آروم کیرمو گذاشتم دم سوراخش خیلی تنگ بو اما بلاخره سر کیرمو کردم تو کونش همین که سرش رفت تو میخواست در بیاره به زور گرفتمش بهش گفتم الان عادت میکنیو اولش به خاطر اون دردت میاد و از این حرفا بلاخره همونطوری وایستاد منم آروم آروم میکردمش تو کونش فهیمه هم با هر بار فشار من یبار از جاش بلند میشدو همش میگفت وااااای سوختم داره میسوزه درد داره درش بیار آخخخخخ وااای مردم آرش درش بیار دیگه با همین صداها من تا تهش کردم تو کونش یکم دیگه که آروم آروم آوردم بیرون بعد دوباره کردم تو اما اینبار زیاد اذیت نکردش بعدش شروع کردم به تلمبه زدن که بار که زدم آبم اومدو تموم شدیم اما دفعه بعدش فهیمه رو از پشت کردم هردومونم خیلی حال کردیم الانم فهیمه جون 23 سالشه خودشم ازدواج کرده اما هنوزم باهم سکس داریم وقتایی که شوهرش شیفت شب میشه من میرم میمونم پیشش که تنها نباشه اون موقع اساسی جرش میدم از کس و کون نوشته

Date: September 24, 2024

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *