ببینین و خودتونو خسته نکنین فیلم سکسی ،ولی اگه میخواین خاطره بخونین،بهتره یکم
حوصله کنین.بعضی از پسرا بر خلاف طبیعتشون که کردنه گاهی شدیدا به دادن تمایل سکسی پیدا می کنن که احتمالا بخاطر
نقص شاه کس ترشح هورمونیه یا عوامل محیطی..به هر حال من از
شانس بدم جزو اونایی شدم که کونی دوس داشتن کون بدن.دلیلش هم برام مهم نیست.چه فرقی میکنه.به قول یکی از دوستام
این جنده کون که بلاخره میره زیر خاک بزار حداقل دو
نفر ازش استفاده کنن.کم نمیشه که..مسئله پستون جالب اینجا بود که من از ده دوازده سالگی کون تپل و قلمبه و
هوس انگیزی کوس داشتم.واسه همین خیلی مورد توجه بکن های اطراف
بودم.خودم هم از وقتی که غریزه ام بیدار شد علاقه زیادی به مالیدن و دید زدن کونم داشتم تا مالیدن کیرم.البته اینم سکس داستان بگم که کیر
من بر خلاف کونم که قلمبه و تپل ایران سکس بود،کوچیک و
نارس بود به همین دلیل برای من کون دادن راحت تر و بهتر از کون کردنی بود که نه زیاد تواناییش را داشتم و نه علاقش رو.همیشه خدا هم بکنها دور و برم بودن و سعی می کردن یه جوری مخ منو بزنن که من مثل خیلی از کونیای دیگه علی رغم تمایل و علاقم به کون دادن بخاطر ترس از بدنام شدن و رفتارهای بد و منزجر کننده بعضی بکنها و عکس العمل غیر قابل پیش بینی خونوادم تن به گاییده شدن نمی دادم.هر چند این غریزه قوی لامصب بلاخره کار خودشو کرد.من میخوام یکی از خاطرات اولیه کون دادنمو بگم.البته این اولین دفعه باز شدن کونم نیست ولی اولین گاییده شدن کامل و رسمی کون منه.بهتره اول خودمو معرفی کنم.اسم من سعیده.ما سه تا برادریم.من کوچیک ترینشونمبرادر وسطی اسمش افشینه.برادر بزرگتر هم اسمش سامانه.از اونجا که سامان بزرگتر از ما بود طبیعتا زودتر حشرش زد بالا و افتاد تو خط کون کردن.البته از اونجا که پیدا کردن کونی بخاطر کم بودنشون مشکل بود و پیدا کردن مکان برای گاییدنشون یه مشکل دیگه و خطرات زیادی هم داشت سامان هم دردسر های زیادی کشید.تو همسایگی ما یه پسری کونی بود به اسم محسن با یه کون توپ توپ که بچه های محل همه میکردنش.سامان وقتی دید که بچه های محل همه این پسره رو میکنن از اونجا که خودشم شدیدا تو فشار بود بلاخرا رفت سراغ محسن.بعد دو بار گاییدن محسن ؛بار سوم گیر افتاد و یه کتک مفصل از بابام خورد.ولی از اونجا که نمیشه جلوی بلند شدن کیررو با کتک گرفت و کون کردن هم به دهن آقا سامان مزه کرده بود باز به کون کردن ادامه داد والبته باز هم گیر افتاد و کتک خورد.تا اینکه یه روز اتفاقی افتاد که شکل رابطه من و سامان رو عوض کرد.من اون موقع فکر میکنم12سالم بود.من تازه از حموم در اومده بودم و یه حوله به کمرم پیچیده بودم .سامان با مادرم و افشین تو حال نشسته بود و داشت تلوزیون میدید.من هم یه لحظه اومدم توحال که ببینم تلوزیون چی داره اتفاقا یه جوری وایسادم که پشتم به سامان بود.یهو نمی دونم چی شد که حوله از کمرم باز شد و بله…کون قلمبه و سفید من درست افتاد تو چشمای سامان.سامان بعدها بهم گفت که من همیشه تو کف کون تو بودم و لی میترسیدم کاری بکنم.ولی وقتی اونروزکون قلمبه تو رو لخت دیدم نظرم کاملا عوض شد. وقتی حوله افتاد و من کون تپل وسفید تو رو دیدم یه لحظه انگار منو برق گرفت.تا حالا کون به این خوش فرمی ندیده بودم.وقتی خم شدی حولرو برداری لای کونت قششششنننگ از هم باز شد و من سوراخ کونتوهم دیدم.وقتی رفتی دیدم کیرم داره شرتم رو پاره میکنه.یه لحظه خودمو در حال گاییدن کون قلمبه تو تصور کردم.چی میشد اگه میشد!!از اونجا بود که فکر گاییدن کون من زد به سر سامان.از یه طرف همیشه دم دستش بودم.از طرف دیگه یه کون فوق العاده داشتم.و طبق یه اصل بین بکن ها که (هر کس کون گرد و قلمبه ای داشته باشه بدون شک میل به دادنش رو هم داره) از اونروز سامان چسبید بهم.باهام مهربون شد وهرجا میرفتم باهام میومد و برام همه چی میخرید.کم کم شروع کرد به انگشت کردن و وقتی دید مخالفتی نمیکنم گاهی منو از پشت بغل میکرد و کیرشو میمالید به کونم. کم کم شروع کرد به کون خواستن.ولی چون من میترسیدم گیر بیفتیم قبول نمیکردم.اونم تو کف میموند.ولی بلاخره موقعیت جور شد!ما معمولا جدا ازهم حموم میکردیم تا اینکه یه روز اتفاقی قرار شد هر سه با هم حموم کنیم.من و افشین و سامان.البته از اونجا که سامان یک بکن خطرناک شده بود و من هم با اون کون تپل و قلنبه مستعد گاییده شدن بودم مادرم هم در محل حاظر شد تا به حموم کردن ما نظارت کنه.من در طول مدت حموم کردن نگاه سنگین سامان رو رو خودم حس میکردم.میدونستم که داره با ولع به کونم نگاه میکنه.تقریبا آخرای حموم کردن پدر بزرگم مادرم رو صدا کرد که یه چیزی رو پیدا کنه و بهش بده،و از اونجا که نمیشد حرف پدر بزرگ رو زمین انداخت مادرم با دودلی مجبور شد حموم رو ترک کنه.من موندمو افشین و سامان.افشین که سرش به خودش گرم بود.ولی سامان بلافاصله دستشو برد تو شرت من و کرد لای کونم و شروع کرد به مالیدن.من یه بار کونمو کشیدم کنار ولی اون دوباره اومد و منو گرفت و دوباره دستشو کرد لای کونم.سامان یک دقیقه ای با کونم بازی کرد و یهو دستشو کشید و رفت دم در تا مطمئن بشه مادر دور شده. وقتی مطمئن شد برگشت و سعی کرد شرتمو بکشه پایین.من نذاشتم و با اشاره بهش گفتم افشین! ولی اون اعتنایی نکرد و گفت اون با من. ولی من باز بهش اجازه ندادم.سامان انگار دیوونه شده بود.چشماش کمی قرمز شده بود و معلوم بود شوخی نداره.شرتشو در آورده بود و در حالیکه کیر بزرگشو گرفته بود دستش بزور منو کشید گوشه حموم و منو از پشت بغل کرد و در حالیکه شرتم رو پایین میکشید دم گوشم گفت من امروز باید کون تو رو بکنم حالا به زور هم که شده،اگه مقاومت کنی دردت میاد و دیر تموم میشه ولی اگه خودت کونتو بدی دردش کمتر میشه و زود هم تموم میشه.از اونجا که سامان بزرگتر و قویتر بود راحت شرتمو کشید پایین.من چند بار تقلا کردم که کونمو از بغل سامان بکشم بیرون ولی اون دوباره منو گرفت و اینبار منو چسبوند به گو شه دیوار تا نتونم فرار کنم.یه لحظه حس کردم یه چیز نرو و گرم و بزرگ رفت لای کونم،میدونستم که بدون شک این سر کیر سامانه.بلا فاصله کونمو سفت کردم که سامان نتونه کیرشو بکنه تو کونم و اول موفق هم شدم. ولی از اونجا که سامان مصمم به گاییدن من بود محکم چند ظربه به پهلوی من زد که خودمو شل کنم.والبته من هم بخاطر درد مجبور شدم که اینکار رو بکنم.یهو یاد حرف محسن کونی افتادم که یه بار گفت طبیعت و خلقت کون یه جوریه که هیچوقت نمیتونه مقابل یه کیر مقاومت کنه.کون با اینکه از نظر اندازه چند برابر یه کیره ،نمیتونه جلوی فرو رفتن یه کیر رو تو خودش بگیره و همیشه توسط کیرگاییده میشه.واین دقیقا همون اتفاقی بود که داشت برای کون من می افتاد.سامان در حالیکه منو محکم بغل کرده بود چند بار کیرشومالید لای کونم تا سوراخ کونمو پیدا کنه.بعد یهو شروع کرد به فشار دادن.با اینکه سامان کیرشو تف مالی کرده بود چون کون من تنگ بود نمیتونست کیرشو تو کون من فرو کنه.و چون من هم درد داشتم کونمو ناخودآگاه سفت می کردم.اونم از اونجا که همیشه کونیای حرفه ای رو کرده بود و کیرش راحت تو کون اونا فرو میرفت حالا مونده بود چکار کنه.از یه طرف نمیتونست منو بکنه و از طرف دیگه هم بخاطر حشر زیاد نمیتونست ولم کنه و فقط کیرشو فشار میداد.تو یه لحظه من برگشتم و دیدم افشین وایساده داره تلاش و تقلای ما رو میبینه.اینکه سامان منو از پشت گرفته و میخواد کیر بلندشو بزور تو کون قلمبه من فرو کنه.با خودم گفتم خوب دیگه این چیزی رو که نباید میدید دید،سامان هم که ول کن کون من نیست و بهر حال خودشو خالی میکنه،حالا چه توی کونم یا روی کونم.ولی اگه آبشو روی کون و کمرم بریزه مادرم احتمال زیاد میفهمه که چی شده.بهر حال اگه اینجوری پیش بره من از گایش فقط دردشو میکشم،پس بهتره بزارم سامان یه دل سیرکونمو بکنه هردومون راحت شیم.از اونجا که ظرفشوییمون خراب شده بود مادرم ظرفای نهار رو آورده بود حموم بشوره.توی یکیشون یکم روغن مایع مونده بود..برگشتم به سامان گفتم وایسا.اینجوری نمیشه.یکم روغن بزن به کیرت.سامان یه لحظه وایساد،بعد منو ول کرد و کیرشو روغن مالی کرد،یکمی هم مالید لای کون من.بعد دوباره کیرشو گذاشت لای کون منو فشار داد.من هم خودمو شل کردم.وسطای فشار دادن کیر و آخ و اوخ من یه لحظه حس کردم سوراخ کونم داره باز میشه،با یه فشار محکم کیر سوراخم کونم بازشد و کیر سامان رفت تو کونم.سوراخ کونم میسوخت و میتونستم قطر سوراخی که کیر سامان تو کونم درست کرده بود حس کنم.سامان کمی جا بجا شد. یه دستش به دور شکم من ویه دستش به بیخ کیرش بود.داشت نفس نفس میزد.دوباره شروع کرد به فشار دادن،نفسم بند اومد.سامان کیرشو آروم آروم تا نصف تو کون من فرو کرد.وقتی که دستش به کون من خورد وایساد.اینبار دستشو از کیرش کشید ودوباره کمی جا به جا شد، دودستی کون قلمبه منو گرفت و اینبار با یه فشارمحکم کیرشو تا ته، تو کون من فرو کرد.من یه لحظه جیغ کشیدم.ولی انگاربرای سامان مهم نبود که من درد دارم.منو قشنگ بغل کرد و شروع کرد به تلمبه زدن.با چنان حرص و ولعی به کونم تلمبه میزد که انگار برای بار آخره که کون می کنه و میخواد نهایت لذت رو ببره.با هر تلمبه ای که سامان میزد کونم با شالاپ شولوپ بالا پایین می رفت.کیرشو یکم میکشید بیرون و دوباره با فشار اونو فرو می کرد.من درد داشتم ولی مجبور بودم تحمل کنم.میدونستم که درد داره ولی سامان هم اصلا مراعات نمیکرد.یه بار سعی کردم کونمو تکون بدم و کیر سامانو بیرون بکشم.ولی چون سامان منو بغل کرده بود با اینکه کیرش تا نصف از کونم بیرون اومد ولی سامان با یه حرکت دوباره منو کشید تو بغلشو و دوباره کیرشو تا آخر تو کونم فرو کرد.زیاد طول نکشید که آبش بیاد.وقتی ضربه ها و تلمبه ها و آه و اوفش شدیدتر شد فهمیدم آبش داره میاد.وقتی داشت آبشو میریخت تو کونم داشت کونمو جر میداد.من بهش میگفتم یواشتر ولی اصلا انگار نمی شنید.اصلا مهم نبود که من درد دارم و یا افشین داره نگامون میکنه و هر لحظه امکان داره مامان بیاد یا سرو صدامونو یکی بشنوه.به تنها چیزی که فکر میکرد گاییدن کون قلمبه ای بود که تو بغلش بود.نه چیز دیگه.و بلاخره آبشو تا قطره آخر ریخت تو کونمو و منو گایید، و آروم شد.در حالیکه هنوز کیرش تو کونم بود سرشو گذاشت رو شونم.من هم کمی راحت شدم.افشین هنوز داشت نگاهمون می کرد.ولی اینبار دستش تو شرتش بود و داشت کیرشو می مالید.با خودم گفتم یه روزی اینم جرت میده.یه کون و دوتا کیر!چه بکن بکنی بشه.افشین انگارکه فهمیده باشه کیرشو از تو شرتش کشید بیرون.من یه نگاه به کیرش کردم و سرمو برگردوندم.هنوز وقتش نبود.یکم کونمو تکون دادم وسعی کردم کیر سامانو در بیارم که سامان دوباره بغلم کرد وهوس تلمبه زدن کرد.گفتم بسه دیگه الان مامان میاد.سامان یه لحظه وایساد و گوششو تیز کرد.وقتی دید صدایی نمیاد گفت خبری نیست و شروع کرد به تلمبه زدن.دوباره روز از نو روزی از نو.ولی اینبار چون خالی شده بود آرومتر میکرد که باعث شد من هم حرفی نزنم.سکوت حموم،کون تپل و قلمبه و تلمبه های محکم یه کیر کلفت صدای شالاپ شولوپ خوشایندی درست کرده بود که هر کسی رو مجذوب می کرد.بعد دو سه دقیقه سر صدای مامان اومد.سامان با اینکه هنوز سیر نشده بود ولی بلاخره کیرشو از کون من کشید بیرون.کمی کون منو مالید.بهم گفت کونم سرخ شده.من با دلخوری گفتم اونجور که تو گاییدی باید سیاه میشد.سامان خندید و بعد کیرشو زیر دوش آب شست .منو هم آورد زیر دوش و لای کونمو با آب شست و شرتمو بالا کشید. کونم کمی میسوخت.ولی اصلا برام مهم نبود.چون تازه فرصت کرده بودم کیر کلفت سامان رو بگیرم تو دستم و خوب ببینمش.فوق العاده بود.کلفت و بلند با سر بزرگ.این کیربزرگ واقعا لیاقت گاییدن کون قلمبه منو داشت.در و تخته خوب به هم جفت شده بودن.ادامه دارد…
خاله هستم
از همه ی شهرها کیس واسه سکس و صیغه دارم
برای هماهنگی تماس بگیرین
شماره تماس: 09389972108