سلام دوستان این خاطره ای که میخوام بگم راسته راسته اونای که عاقلن میفهمن کی دورغ میگه کی راست میگه به هر حال خود دانی من بیژن هستم 24 سالمه از تهران این داستان واسه دقیقا 1سال پیشه من با دوستم رفتیم با ماشین تا کس چرخ بزنیم سمته بالا شهر 2نفرو سوار کردیم در ضمن من بچه پائین شهرم خلاصه من با یکیشون که اسمش غزاله بود دوست شدم یه چند روزی دوست بودیم که یه شب داشتیم اس ام اس بازی میکردیم بهش گفتم بوس بوس یهو دیدم زنگ زد گفت ما از این حرفا نداریما خوشم نمیاد منم تو دلم گفتم از این آبی واسه ما گرم نمیشه بهتره بهم بزنم خدایش هم خیلی مودب بود خونشونم که سمته سعادت آباد بود چند باری مارو با خودش برد پارتی ما که تا به حال همچین جاهای نرفته بودیم همه با تاپو دامن کوتاه واسم خیلی جالب بود پیشه خودم گفتم این دختر چطور اینجور جاها میاد ولی ما پشته اس بهش گفتیم بوس بوس بهش برخورد خلاصه سرتونو درد نیارم یه بار خونه داداشم که سمته شهریار بود خالی شد گفتم ببرمش اونجا ولی نمیدونستم با چه کلکی ببرم آخه خودم گفته بودم بچه مرزدارانم انقدر بهش خالی بسته بودم نمیدونستم چیکار کنم خلاصه بهش گفتم خونه دوستم تو شهریاره با زنش میخواد بره شمال کیلید خونشونو داده بهم گفته شبا برو اونجا بخواب دزد نزنه اونم قبول کرد خیلی خوشحال شدم رفتیم تو خونه یه قلیون چاق کردم کشیدم براش چای با کاکائو آوردم من داشتم کاکائو میخوردم یه دفعه گفت به من نمیدی گفتم خب خودت بردار دیگه گفت نه اونی که تو دهنته رو میخوام گفتم بیا بگیرش اومد جلو که بگیره یدفعه عوضی یه لب وحشی گرفت ما هم که از خدا خواسته لب بازی کردیم در گوشش با آرامش گفتم میخوام چوچولتو بخورم گفت باشه ولی خودت باید با دندونات لباسمو در بیاری لامصعب اینکاره بود ادای تنگارو در میاورد خلاصه لختش کردیمو یه کسه مشتی خوردیم بهش گفتم تو نمیخوری گفت نه بابا بدم میاد خلاصه انقدر خواهش تمنا کردیم تا خورد ولی مشخص بود بلد نبود بعد اومد رو کیرم نشست گفت آروم تلمبه بزن منو میگی شاخ درآوردم فکر میکردم نهایت از کون میکنمش گفتم مگه بازه گفت نه حلقویم تو دلم گفتم کسکش خالیبند ولی حسابی کردمش بعد که تموم شد گفت اگه میدونستم انقدر حال میده زودتر از اینا بهت میدادم یعد رفتیم شام خوردیم یه دفعه گفت بیا یه بازی کفت بیا نوبت نوبتی همدیگرو شهوتی کنیم گفتم مثلا چجوری گفت تو بخواب هیچ حرکتی نکن من حشریت کنم بعد تو شروع کن منم گفتم چشم عوضی چنان از زیره تخمم لیس میزد هر چی اومدم مقاومت کنم آبم نیاد نتونستم خلاصه ما تو یه شب این دخترو 7بار کردیم وقتی قنبل میکرد میکردمش میگفت محکم تر بزن تا پاهات بخوره به کونم صدا بده دیوس وارد بودا ولی نکته بده این ماجرا فردا صبحش اتفاق افتاد وقتی من رفتم دوش بگبرم این خانم فضولی میکنه میره تو کشو های خونه سرک میکشه آلبوم های عروسی داداشمو نگاه میکنه خب عکس منم تو آلبوم بود تا از حموم اومدم بیرون دیدم آماده شده بهم میگه منو برسون خونمون آشغال پس فطرت تو که گفتی خونه دوستته اینجا که خونه داداشته منم از خجالت آب شدم جنده خانم بهم گفت پائین شهری هستی دیگه بیشتری از این نمیشه ازت توقع داشت وقتی میکردمش براش بهترین بودم ولی فهمید بچه کجا هستم شدم بدترین مرسی از این که خوندید مهم نیست که بچه کجا باشی مهم اینه با معرفتو خاکی باشی نوشته
0 views
Date: September 11, 2018