سلام بر دوستان گل. این داستانی که میخوام بگم براتون بر میگرد به پارسال تابستون. اسمها کاملا مستعار هستن. مجید هستم ۱۹ساله چهارم ریاضی قدم ۱۷۹ وزنم ۷۲ من ۳تا دایی و یه خاله دارم که با همه اینا خیلی رفت آمد داریم و هر هفته خونه یکی از ماها مهمونی هس و فکو فامیل میریزن خون یکی با کارکرد یک ماه طرف رو به گا میدان. یکی از داییهای من که سه سالی میشه که عروسی کرده یه خانم داره که نه میدونم قدش چقده نه وزنش( نرفتم که با ترازو ببینم) ولی اگه بخوام با خودم مقایسش کنم باید حدود ۱۶۵ قدش باشه ۶۵-۷۰تا هم وزنش. از اونجایی که من آدم هیزی هستم همیشه این زندایی جونم رو توی مهمونیها بیشتر از همه دید میزنم و اونم که گاو نیس میفهمه دیگه و خودشو جمو جور میکنه منم همش کیر میخورم. کار ما شده بود دید زدن این خانم و کف دستی رفتن که دیگه واقعا از این موضوع خسته شده بودم پیش خودم میگفتم دایی من خیلی با این زن حال میکنه من دربدر اینجا دارم جلق میزنم باید دست به کار بشم. نشستم کلی نقشه کشیدم که یه جوری مخشو بزنم ولی هر کاری میکردم نمیتونستم هیچ کدوم از اینا رو عملی کنم هی به خودم فش میدادم که چقد بی عرضه هستم. آقا گذشت و گذشت تا اینکه توی یکی از این مهمونیها زن داییم گوشیشو داد به من که براش آهنگ تصویری و کس شعر بریزم . منم چون خیلی سعی میکنم مزاحم نوامیس مردم نشم تا گوشیو گرفتم مستقیم رفتم تو این باکس که دیدم چیز بدی نداره بد رفتم تو فیلمش اونجا هم چیزی نبود همینطور.. همینطور که میگشتم رسیدم به یه پوشه تا رفتم توش دیدم به به چقد فیلم سوپر. آقا همرو برا خودم فرستادم چندتا آهنگ تصویری هم براش ریختم و گوشیو دادم بش. وقتی همه رفتن خونه من به مامانم گفتم میخوام خونه مادر بزرگم بمونم . اونا هم قبول کردن و رفتن خونه. زن داییم داشت ظرفارو میشست و وقتی داییم صداش کرد که بره پایین که اونا هم برن رفتم تو راه پله گفتم دمت گرم فیلمهای باحالی داشتی اونم گفت خوشت اومد منم گفتم زیااااد. گذشت و گذشت و هر هفته خونه یکی پلاس می شدیم و من گوشی زن داییم رو میگرفتم و فیلمهای جدیدشو میدیدم. حالا خوبه اینا نت نداشتن من نمیدونم از کجا میاورد. آقا گذشت و گذشت تا یبار که خونه پدر بزرگم بودم دیدم پدر بزرگم افتاده کفه خونه صداش زدم دیدم نه انگار حالش خوب نیس همون موقع زنگ زدم به بابام اینا اومدن بردنش بیمارستان . منم رفتم دنبالشون و همش بالا سرش بیدار بودم تا اینکه ضعف کردم و بابام منو با مامان بزرگم برد خونه مامان بزرگم اینا که استراحت کنیم. چون مامان بزرگم نمیتونست غذا درست کنه و به کارای خونه برسه زن داییم اونجا بود همش. منم زیاد سعی میکردم چشامو درویش کنم که پشیمون نشه بره خونشون . شب نشستیم با زن داییم تلویزیون میدیدیم و من یواشکی پستنشو دید میزدم . آب تو کونم بستنی میشد اینقد خوشحال بودم . فک میکردم که امشب ردیفش کنم ولی میترسیدم. تا اینکه پدر بزرگم خوب شد و آوردنش خونه و هنوز هیچ غلطی نکرده بودم . من اونجا بودم تا اگه خریدی دارن کمک کنم و پیش پدر بزرگم باشم . زن داییم هم اونجا بود که کمک کنه به مادر بزرگم. طبقه معمول که داشتیم فیلم میدیدیم یه دفعه به زن دایی گفتم نرگس خانم کلیپ چی داری رو گوشیت حوصلمون سر رفع. اونم خندید گفت ای شیطون از اونا میخوای ؟؟منم گفتم فرقی نداره اگه باشه که چه بهتر. زن داییم هم رفع گوشیشو اورد و داد بم گوف صداشو کم کن منم صداشو کم کردم نشستم تنهایی میدیدم. اینقد گاو بودم که روم نمیشد بش بگم توام بیا ببین. که خودش گف مجید بیار نزدیک منم ببینم. منم از خدا خسته پریدم پیشش و نشستیم به دیدن. حالا این کیر مبارک شق شده بود منم پاهامو جم کردم که ضایه بازی نشه. داشتم فک میکردم چهجوری بش پیشنهاد بدم که خود زن داییم گفت من داره حالم خراب میشه میرم بخوابم. بعدش به من گفت جای تورو کجا پهن کنم . منم تو دلم گفتم جهنمو ضرر و بش گفتم . پیش خودت اونم گفت باشه. منم پریدم تو دست به آب یه دو سه لیتری شاشیدم صورتمو شستم دو تا تو گوش خودم زدم که کارشو تموم کنم. رفتم داره اتاق مامان بزرگم اینا نیگا کردم دیدم در آغوشه هم خوابیدن بد به پدر بزرگم بیلاخ دادم که امشب پیش چه کسی میخوابم و اون باید پیش مادر بزرگم بخوابه. رفتم دیدم که بله زن دایی میخاره. یه شلوار تنگ با بلیز آستین کوتاه پوشیده بود. و جاهامونو با فاصله حدود یک متر انداخته بود. بش نیگا کردم با کامل پر روی گفتم اییی زن دایی چقد دور انداختی اینا رو بد خودم جاهامونو چسبوندم به هم و خوابیدم. اونم خوابید هی فکر کردم که چجوری شروع کنم که بش گفتم نرگس خانم من عادت دارم قبل از خواب یکی باید بوسم کنه. تا خوابم ببره گفت که برو به مادر بزرگت بگو بوست کنه. بش گفتم اون بوسم کنه که دیگه خوابم نمیبره . بد گفتم شما زحمتشو بکش دیگه اونم به لپم یه بوس کرد. انصافا قند تو دلم آب شد. قلبم مس سگ میزد. بد دستشو آروم گرفتم و مالیدم . هی نوک انگشتاشو نوازش میکردم . اونم همین کارو میکرد انگشتای منو نوازش میداد. بد شروع کردم دستمو بیارم بالاتر اوردم تا بازوش و ماساژ میدادم هرکاری که من میکردم اونم میکرد دستمو اوردم رو سرعتش و انگشتامو کشیدم رو لبش اونم این کارو کرد و من دستشو کردم تو دهانم و سر انگشتشو میک میزدم آروم آروم ضربان قلبم میرفت بالا نفس تند تر میزدم و دستم میلرزید. پتو رو کشیدم رو دوتامون و بش نزدیک شدم. بغلش کردم اونم خودشو به من فشار میداد. دستمو کشیدم رو گردنش و آروم آروم اوردم رو نوک سینه هاش. اونا هنوز نوک سیناش سفت نشده بود ، دستمو اوردم زیر بلوزش و بلوز رو دادم بالا سوتینشم دادم بالا و شروع کردم به خوردن سر سیناش که آروم آروم داشت سفت میشد اونم هی سر منو به سیناش فشار میداد، منم احساس میکردم سرم رفته لایه پنبه. دیگه طاقت نیاوردم بولوز و سوتینشو در اوردم و لبمو گذشتم رو لبش. دفعه اوّلم بود از یکی لب میگرفتم بلد نبودم چیکار کنم ولی اون زبونشو میکرد تو دهنم منم همین کارو میکردم. بد خوابیدم روش و یکم سینه هاشو خوردم با شروع کردم لیس بزنم بدنشو و بیام پایین تا رسیدم به اون شلوار استرج تنگ و آروم آروم شلوارشو میاوردم پایین و لیس میزدم تا کاملا در اوردم . میخواستم برم سراغ اصل مطلب که نذاشت. گفت نوبت منه. بولیزمو در اورد و بدنمو میلیسید منم مس سگ خر کیف شده بودم . تو حال هوای خودم نبودم. آروم آروم اومد پایین ولی دیگه شلوارمو یدفه کشید پایین و شورتمو در اورد و کیرمو گرفت دستش . بد کیرمو کرد تو دهانش . خیلی باحال ساک میزد یه چند دقیقه شد. دیدم که اگه ادامه بده آبم میاد و برنامه خراب میشه. سرشو گرفتم اوردم بالا و ازش لب گرفتم. خوابوندمش و شروع کردم شورتشو بوو کنم. دیگه داشتم میمردم میخواستم ببینم زیر این شرت چه چیزی خوابیده که شورتشو در اوردم دیدم یه کس باحاله سفید جلومه که بالاش یکم مو داره. آقا تا این صحنه رو دیدم سرمو کردم لایه پاشو و شروع کردم به لیسیدن اونم هی بدنشو تکون میداد، و سرمو به کوسش فشار میداد و هی میگف بسه دیوونه شدم. بکن تو کسم. تا اینو گفت کیر مبارک رو آماده کردم یکم تف مالیدم به کوسش و شروع کردم به انگشت کردن اول یه انگشتی بد ۲ انگشتی و بد ۳ انگشتی . دیدم که دیگه آمادگی کافی رو داره بازم آبه دهنمو ریختم به کوسش. حالا این آبه دهانم با آبه کس اون یه مایه خیلی لیز ساخته بود که کارو راحت میکرد. همینطور که خوابید بود روی زمین پاهاشو دادم بالا و کیرمو گذشتم دم کوسش و آروم آروم کردم تو اونم از شدت لذت بازو هامو چنگ میزد و هی میگف تا ته بکن. سفت تر بکن. اینا رو که میگفت بیشتر حشری میشودم. و با فشار بیشتری میکردم. تا اینکه این کیر ۱۴سانتی من کامل توی کس خیس و گرمش بود بد یکم نگه داشتم تو . دیگه نه اون طاقت داشت نه من . شروع کردم به تلنبه زدن بد از چند دقیقه احساس کردم که همهٔ وجودم داره از سر کیرم میاد بیرون. کیرمو در اوردم و گذشتم لایه پاش و خواابیدم روش همهٔ آبم ریخت بین پاش ولی اون ارضا نشده بود. حدود ۱۰ دقیقه همونطور خوابید بودم که خودش بلند شد و آبم رو مالید به کیرم یکم مالیدش تا بازم شق شد و ایندفعه اون خوابید روی من و آروم آروم کیرم که که با آبه خودم و آبه اون کاملا لیز شده بود کرد تو کوسش و هی بالا و پایین میرفت بد سرشو اوردم پایین همینطور که کیرم توی کوسش میرفت و میومد ازش لب میگرفتم تا دیدم که بدنش داره میلرزه یدفه عضلاتش سفت شد و منو محکم گرفت.. ارضا شده بود . بد از ۲-۳ دقیقه شروع کرد بازم تلنبه زدن تا اینکه حس کردم بازم داره آبم میاد. بش گفتم نرگس داره میاد. اونم از روی کیرم بلند شد و کیرمو کرد تو دهانش و شروع کرد به ساک زدن آبم که اومد همشو تا قطره آخر خورد.و چند دقیقه بغل هم دراز کشیدیم که من از شدت بی حالی خوابم برد. وقتی بلند شدم اون رفته بود دوش گرفته بود و جاهامونو با فاصله انداخته بود میگفت مجید جون پاشو برو هموم تا نیومدن. منم رفتم همون یه دوش مختصر گرفتم و اومدم تو اتاق. اون بم گفت خوش گذشت؟ منم گفتم مرسی خیلی حال دادی و پریدم تو رخت خواب و خوابیدم صبح که بلند شدم روم نمیشد بش نیگا کنم، صبحانه رو که خوردم رفتم خونمون . حالا هم هر از چند گاهی اگه فرصت پیش بیاد از هم لب میگیریم شرمند اگه تخیلاتم تخمی بود. امید وارم که خوشتون اومده باشه
0 views
Date: July 8, 2018