من حسام هستم پسری لاغر اندام و تا حدودی زشت و کم حرف بیشتر سرم تو لاک خودمه و اهل دختر بازی نبودم و نیستم زندگی من رو موسیقی خارجی راک و بازیهای کامپیوتری و فیلم تشکیل میده دوست پسری هم ندارم چه برسه به دختر چند بار هم سعی کردم دوست دختر پیدا کنم که نشد و کیر شدم کلا بیخیالش شده بودم تا اینکه پای سپیده به خونه ما وا شد سپیده دوست خواهرم نسیم بود یه دختره قد بلند حدود 175 و بسیار لاغر و خنده رو و 3 سال بزرگتر از من همش می خندید و وقتی میومد خونمون یه ریز حرف میزد خونه ما که میومد حجابشو ور میداشت و مانتوشو در میاورد و با تاپ استین کوتاه و ساپورت تو خونه میگشت مدام تو کارای خونه به مامان کمک میکرد از شستن ظرفا بگیر تا تی کشیدن سرامیکای تو هال و کمک به پهن کردن رختها سپیده از معدود افرادی بود که خیلی با من خوب بود همش میگفت تو چرا اینقدر دپ هستی بابا بخند و سعی میکرد با جوک و خوندن اس های خنده دار منو سر حال بیاره کم کم بهش عادت کردم طوریکه وقتی یه یک ماهی خونمون افتابی نشده بود دلم واقعا گرفت این بود که بهش اس دادم و چتهای ما شروع شد اینم بگم ک متوجه شده بودم که سپیده به هر بهانه ای بدنشو به بدنم میماله این شد که کم کم فکر کردنش به سرم زد کارم شده بود شب و روز جلق زدن به تصور کردن سپیده با پسرخاله ام ک فکر میکردم خدای کس زنی هست موضوع رو در میون گذاشتم و یادمه اون روزا چقدر راهنماییم میکرد که به سپیده نزدیکتر بشم و همش بهم میگفت بابا دختره خودش میخواد بهت بده تو چقدر مس مس میکنی خلاصه من هی ترسو بازی در میوردم و هر دفعه سپیده میومد بهم امار میداد ولی من عین گاو فرصتا رو از دس میدادم تا اینکه یه روز تو چت بهش گفتم چطوری گفت خوب نیستم گفتم چرا نوشت پریودم اقا منو میگی کیرم شد مثه سنگ همین باعث شد یخ بین ما بشکنه و صحبتای سکسیمون شروع شد تا جایی که یه شب بهش تو چت گفتم سپیده من خونه تنهام بیا بهم بده 5 دقیقه گذشت جواب نداد من از ترس ریدم گفتم اوه اوه عجب گندی زدم که در همین لحظه جواب داد اوه اقا رو چه خوش اشتها من که حرفی ندارم اقا میام ولی شما اصلا میتونی بکنی ها ها ها خر کیف شدم و گفتم بیا تا بهت نشون بدم مکالمه تا دو سه ساعتی ادامه پیدا کرد ولی فرداش نیومد حدود یه هفته بعد بهش زنگ زدم میای پیشم گفت چطور گفتم بیا کارت دارم گفت چیکارم داری تنهایی گفتم اره حالا بیا سریع رفتم حموم و همه جا رو صفا دادم صدای زنگ ایفون اومد دیدم خود خوشگلشه اومد تو ساکت بود برخلاف همیشه حرف نمی زد گفت چیکارم داری گفتم می خواستم ببینمت گفت دیوانه بقیه کجان گفتم نیستن تا شب نمیان من با مادر و خواهرم زندگی میکنم بابام از مامانم جدا شده مامان و بابای سپیده هم همینطور و سپیده یه خواهر داره گفت خب چی دارین تو یخچال بیارم بخوریم گفتم نه نمیخواد بیا پیش من بشین حرف بزنیم مثه یه گربه اومد کنارم نشست طوری که نصف وزنشو انداخت روی رون پاهام و با حالت لوسی گفت دل مولد چی میخوای صلبت کنی در حالیکه لبش با لبم فقط بیست سانتی متر فاصله داشت با لبخند داشتم نگاهش میکردم که این مخلوق خداوند چقدر ناز و زیباست بعد از یه مکث لبم رو گذاشتم رو لبش بسیار تعجب کرد ولی تکون نخورد از جاش بوسیدمش با تمام وجود میبوسیدمش از خودم بی خود شده بودم می بوسیدمش و میگفتم دوستت دارم دوستت دارم اووممم عاشقتم عزیزم یعنی این خواب نیست ماچ سپیده جم نمیخورد فقط یه خرده جابجا شد تا گردنش حالت مناسبی بگیره تا بتونم راحتتر گوش و مو و صورت و لبها و گردنش و بخورم یهو تمام بدنش رو یه لحظه منقبض کرد با دستاش گردنمو گرفت و منو بغل کرد بسختی تو همون حالت تاپشو در اوردم تخت سینه اش کتف و وسط چاک پستوناش که معلوم شده بود رو میلیسیدم پاشد سوتین و شلوار استرجش رو در اورد بدن لاغر و تکیده ای داشت ولی سفید مثله برف و بدون مو فقط یه خال قهوهای سمت راست بالای پستونش بصورت محو بود سینه هاش کوچیک و با فاصله از هم بودند اروم با یه انگشت شرتش رو کشیدم پایین کسش پر از پشم بود پشم کسش حنایی و مشکی قاتی بود بدنش رو یکم مالیدم و با پستوناش ور رفتم و تو همون حالت ایستاده از زیر پستوناش تا ناف و کسش رو بوسیدم و رفتم لای پاهاش حالا سرم لای پاهاش بود و با زبونم کسش رو لیس میزم خوابوندمش رو مبل پاهاشو باز کردم و کسش رو دقیقا مثله یه بستنی لیس می زدم لیس زدم و لیس زدم دیوانه شده بود لای پاهاش پشماش بخاطر ترشحات زیاد کسش خیس خیس شده بود بعد از لیسیدن شلوار و شرتم رو در اوردم دست زد به کیرم و گرفتش تو مشتش قطر مچ لاغرش دقیقا با قطر کیرم برابر بود و کیرمو کشید به سمت خودش جوری که نزدیک بود کنده بشه و بدون معطلی کرد تو دهنش واقعا تجربه جالبی بود که یه شخص دیگه به کیرم دست می زد و میکرد تو دهنش و در می اورد منم شروع کردم تو دهنش تلمبه زدن که احساس کردم ابم داره میاد بهش گفتم و اونم از دهنش در اورد تمام ابم ریخت کف سرامیک هال سپیده با دستمال کاغذی پاکش کرد از اون روز تا الان من هر وقت که با سپیده تنها میشم با هم سکس میکنم خیلی دوستش دارم با اومدنش به زندگیم حالم خیلی بهتر شده من معتاد خنده های سپیده و بدن نازک و لاغرش شدم بعضی وقتها فک میکنم بهترین شخص واسه ازدواجم سپیده هست ولی خب سه سال اختلاف سنی داریم نمیدونم چی میشه ولی میدونم که الان هردومون خوشحالیم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018