کردن پسر عاشق موتور

0 views
0%

این داستانی که براتون می نویسم مربوط به چندسال پیشه من حمید که اون موقع تازه 20سالم شده بودعلاقه زیادی به کردن پسرهاداشتم البته بایدبگم دوستان من هم که ارتباط زیادی باهاشون داشتم مثل من بودندیه روزتابستونی گرم محمد ازدوستان بچه بازم اومدسراغم داستان کردن یکی ازبچه محلها فرید روبه من گفت وگفت عاشق موتوره اگه بخوای چون توموتورداری میتونم برات ردیفش کنم من هم قبول کردم وقرارشدمحمدمخ فریدروبزنه واونو بفرسته سراغم دوسه روزی گذشت یه روزجمعه که تنها تو خونه بودم صدای زنگ درو شنیدم رفتم دم در دیدم فریده بی اختیار دیدم کیرم بلندشد اینوبگم فریدخیلی خوشکله دستم بردم توجیب و کیرم به هرصورتی بودگرفتم که تابلو نشه بعدگفتم به آقا فریدازاین طرفا فریدگفت به محمدگفتم می خوام موتورسواری یاد بگیرم بهم گفت بیام سراغت من هم که دیگه دل تودلم نبودباخودم گفتم بهترین موقعیته که کسی که مدتهاست دنبالش بودم وبکنم بعدبهش گفتم خوب بیاداخل حیاط کسی خونه نیست موتوروسوارشوببینم درچه حدی بلدی برونی اونم بدون معطلی قبول کردواومدتوحیاط دیگه کیرم بادست هم قابل کنترل نبودوقتی اومدمستقیم رفت سراغ موتوروسوارش شدالبته بصورت خاموش گفتم می تونی برونی گفت نه زیادموتورروتوی حیاطروشن کردم گفتم حالایواش یواش حرکت کن ببینم چقدربلدی کلاج وگرفت وموتورروگذاشت تودنده تاخواست حرکت کنه موتورخاموش شدگفتم فایده نداره بایداول خودم بشینم پشت سرت که راهنمایت کنم اونم قبول کردموتوردوباره روشن کردم اول اون سوارشدومن هم پشتش سوارشدم ودرحالی که دیگه کیرم کلی بادکرده بودزدم به بیخیالی وازپشت درحالی که راهنماییش میکردم کیرم چسبوندم پشتش وای که چه حالی شده بودم اوهم به محض سوارشدن من متوجه شدکه کیرم بلندشده دیدم انگاربدش نیومده چون همش کونش ومیدادعقب خلاصه یه دو سه دوری توحیاط زدیم وبعدگفتم کافیه هرچی فریداصرارکردگفتم بقیش میره برایه موقع دیگه خلاصه پیاده شدیم من اصلاحواسم به کیرشق شدم نبودکه دیدم فریددست زدروش وگفت این چرابادکرده یه لحظه سرخ شدم ولی خودم جمع کردم گفتم بعضی مواقع بیجهت بلند میشه بهش گفتم بریم داخل خونه کسی پیشم نیست گفت بایدبرم خونه وقتی بهش اصرارکردم قبول کرداومدتو یه شربت آوردم باهم خوردیم ومن ماهواره روروشن کردم بهش گفتم چه فیلمی دوست داری گفت هرچی باشه گفتم خوب حالاکه مشکلی نیست بریم اسپایس ببینیم رفتیم رواسپایس ازقضافیلم بکن بکن مردبامردرونشون میدادیه دفعه فریدجاخوردوگفت این دیگه چیه بزن یه فیلم درست حسابی ببینیم گفتم ازاین فیلم بهترهم مگه هست خلاصه اون هم داشت خوشش میومد یه لحظه دیدم کیرش بلندشده گفتم این چرابادکرده خجالت کشیدگفتم بهتره سریعتربرم سراصل مطلب گفتم دستم بردم روی رونش وگفتم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی گفت نه راحت باش گفتم حقیقتش طالب شدم یه حالی باهات بکنم آخه خیلی خوشکلی کسی هم که نیست قول میدم بین خودمون بمونه اولش قبول نمیکردولی بهرزحمتی بودراضی شدولی گفت نبایدبکنی داخل گفتم باشه خلاصه توی یه چشم بهم زدن لختش کردم وای که چه بدنی وچه کونی داشت آب ازکیرهرکسی بادیدن این صحنه راه میفتاد بعدشلوارخودمودرآوردم وبهش گفتم بیاشرتمو دربیاراونم اومدوشرتمو کشیدپایین وکیرشق شدم تودستش گرفت گفتم حالاکه نمیذاری بکنم داخلت بایدبرام ساک بزنی باهزارزحمت قبول کرداول طوری وانمودمیکردکه اصلابلدنیست ولی وقتی شروع کردبه لیس زدن کیرم دیدم خیلی حرف ای اینکارو میکنه من هم برای اینکه بیکارنباشم آبدهنم زدم به انگشتم وباسوراخ کونش بازی میکردم که یه لحظه دیدم انگشتم رفت توکونش وفریدهم هیچ عکس العملی نشون ندادخلاصه طوری باسوراخش بازی کردم که دیدم سه تاانگشتام هم باهم میرن داخل گفتم پس حتما کیرم میره تو کیرم ازتودهنش درآوردم گفتم بسه دیگه می خوام بمالونمش پشتت گفت باشه ولی نکونی توم گفتم پشت کن یه کاریش میکنم پشتش روکرد دیدم ازبس باانگشت توش کرده بودم گشادشده یه کم آب دهنم زدم روکیرم اول مالوندم درش بعدسرش روگذاشتم درسوراخش یواش یواش فشاردادم دیدم خودش وخواست بکشه جلو محکم کشیدمش عقب وچسبیدم بهش وگفتم فریدجون کجامیدونی من چقدرانتظاراین لحظه روکشیدم پسرخوبی باش ویگم تحمل کن اوهم که دیدراهی نداره گفت باشه فقط یواش خیلی دردداره کیرم دوباره گذاشتم تو دهن فریدکه با آب دهنش خوب خیسش بکنه از دهنش دراوردم گذاشتم درکونش دوسه بارعقب وجلو کردم تو یه لحظه تا ته کردم توکونش که یه دفعه جیقش دراومد دست گذاشتم جلوی دهنش و شروع کردم به تلمبه زدن بعد از چند لحظه دیدم اروم شده دستمو برداشتم دیدم داره اونم حال میکنه بهش گفتم آبم داره میادچیکارکنم گفت بریزش داخلم بعد از چند دقیقه آبم اومد و من هم کامل توش خالیش کردم بعدمحکم تو بغلم گرفتمش و به خاطرحالی که بهم داده بود تشکرکردم از اون به بعدهرموقع توکف بودم فریدمنجی من میشدالان که فرید22سالشه هنوزباهم ارتباط داریم تادرودی دیگروخاطره ای دیگربدرود نوشته

Date: July 31, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *