کردن کون مهناز

0 views
0%

سلام من پرویز۳۰ساله از ماکو داستانی که براتون مینویسم جزیی از گذشته های زندگیم هست اسامی کاملا مستعار هستن من با یکی از خانمهای فامیل چندسالی میشد دوست شده بودم البته پنهونی بعدازمدتی شوهر خانم رفت شهرستان واسه کار یه روز من بهش اس دادم میتونم ملاقاتتون کنم اونم جواب نه داد البته میگفت ترس داره بعداز چند روز که هرروز تلفنی صحبت میکردیم گفتم که دیگه طاقت ندارم قول فردا شبو ازش گرفتم دیگه داشتم لحظه شماری میکردم شب که شد به خونه گفتم من بادوستم میرم قلیانسرا دیر میام رفتم سره کوچه بهش اس دادم گفتم حاضری گفت کسی تو کوچه نیست منم گفتم نه کسی نیس گفت زودبیا تا کسی ندیده تورا زود رفتم توحیاطشون دیدم با یه دامن بلوز اومده استقبالم بعد بغلش کردم بوی شامپویی که به موهاش زده بود فهمیدم تازه حموم کرده گفتم به به چه بوی خوبی گفت به شما نمیرسیم چون منم عطرلاسوگاس زده بودم رفتیم تو خونه دیدم بچه هاش خوابن نشستیم دیدم دستامو کرد تو دستاش گفت خوب بگو چی میخوای منم گفتم سلامتی اونم به شوخی گفت خوب تو خونتون واسم این ارزو رو میکردین کافی نبود خندیدم تو چشاش نگا کردم دیدم سرشو تکون داد گفت باچشات منو خوردی چه خبره لبامو نزدیک بردم اونم سرشو جلو اورد لب تو لب شدیم خیلی استادانه انجام میداد گفت فردا نری پیش دوسات پز ندی بگی من دیشب فلانی رو دیگه حرفشو قط کرد گفتم فلانی رو چی جواب نداد دوباره گفتم چی گفت نری نگی فلانی رو کردم گفتم بچه ای حرفی نزد باز تو چشاش نگا کردم لب به لب شدیم بعداز ۱۵دقیقه من کاملا سیخ کرده بودم گفت شلوارت پاره نشه گفتم نه بابا دستشو گرفتم گذاشتم رو شلوارم یه آهی از ته دل کشید منو خوابوند رو لحافش خودشو رو من دراز کرد دستامو رو باسنش از رو ساپورتش میمالیدم به کونش اونم لبامو میخورد بعداز چنددیقه ماس مالی کردن سینه هاشو گرفتم سایزشو پرسیدم گفت۷۵خیلی خوش فرم بودن یواش یواش پیراهنشو ازتنش دراوردم دیدم دوتاسینه سفید زیر یه کرست قرمز خودنمایی میکنن سوتینشو باز کردم اونم پیراهنمو دراورد باموهای سینم بازی میکرد یواش یواش رفت سراغ شلوارم گفت بزار درش بیارم بیچاره خفه شد اون تو منم ساپورتشو دراوردم بعداز کلی عشق بازی اومد سراغ کیرم گفت دوس داری برات بخورمش گفتم از خدامه بقران قسم جوری میخورد احساس کردم وجودم میخواد از سره کیرم بزنه بیرون تخمامو میخورد دیگه داشتم میومدم که گفتم بسه گفتم حالا نوبت منه ولی اولش خجالت میکشید گفت نه فقط میخوام تو به ارزوی خودت برسی گفتم منم میخوام گفت حالا که اسرار میکنی بیا خوابید پاهاشو ازهم باز کرد چندتا بوس به کوسش زدم موهامو میکشید زبونم رو میکردم تو کوسش اب شوری از کوسش جاری شده بود بعد گفت بسه تمومش کن اروم کیرمو گذاشتم دم کوسش یهویی با دستاش منو کشید طرف خودش که همه کیرم رفت تو کوسش یه آخی گفت من خودمو واسه تلمبه زدن حاضر کردم یه ده دقیقه ای تلمبه زدم دیدم دارم میام گفت زود بزن منم اومدم گفتم اومدم گفت بریز توش قرص میخورم منم باتمام وجودم تو کوسش خودمو خالی کردم همینجوری روش دراز کشیده بودم گفت پاشو برم حموم بیام گفتم من چی گفت رفتی خونه نگن کجا رفتی حموم گفتم نه بابا گفت پس پاشو دوتایی رفتیم حموم تاچشام به کونش افتادواییییی گفتم گفت چی شد گفتم کونت چقد خوش فرمه از پشت بهش چسبیدم خدا شاهده تاالانم شایدصدبار کردمش ولی سیرنمیشم خلاصه چسبیدم گفتم اجازه هست گفت میتونی بازم گفتم شما فقط اجازه رو صادر کن گفت بفرما اولش چندتا بوس زدم به باسناش گفتم داگی بشین اونم نشست گفتم بزار با انگشتام بازیش کنم تا اذیت نشی گفت نگران من نباش کیرم که سیخ شده بود گذاشتم دم سوراخ کونش با یه فشار همشو توخودش جا کرد بعدا ازش پرسدم گفت شوهرم ازعقب حال میکنه بعد از جلو خودشو راحت میکنه از داستان دور نشیم بعداز بیست دقیقه تو کون کردن دیدم دارم میام ولی اون گفت نریز توش توجهی نکردم همه آبمو تو کونش خالی کردم بعداز اون سکس با حال یه دوش گرفتیم اومدیم بیرون خودمون رو خشک کردیم دیدم ساعت تقریبا نزدیکای۴صب بود گفتم دیگه دیره بعداز یه بوس ابدار ازهم خداحافظی کردیم گفت فک نکن همیشه میاییا منم گفتم خدا به کسی یاد نده یاد دادهم ازیادش نبره اونم خندید الان سه ساله هفته ای دوبار از کون کوس میکنمش سه بچه داشت یه دختر هم داره میگه اونم دسته گل توست امیدوارم رضایتتون رو جلب کنم نوشته

Date: December 8, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *