حدود 20 سال پیش ما همیشه تابستونا میرفتیم خونه عموم اینا تابستونا دختر عموم بزرگ بود و 2 تا پسر داشت به نام پدرام و بابک پدرام 2 سال از من کوپکتر بود و بابک 4 سال اون موقع من 15 سالم بود و اوج موقعی که فهمیده بودم این کیر لامذهب جز شاشیدن کار دیگه ای هم میتونه بکنه خلاصه یه شب گرم تابستون که با پسرا خوابیده بودیم اونم چون گرم بود فقط با شورت هی حرفای سکسی زدیم و هی با کیر همیدیگه ور رفتیم من به پدرام گفتم بیا سکس کنیم قبول کرد ولی گفت بزار بابک بخوابه وقتی خوابید پدرامم خوابش برده بود من یواش دستمو بردم تو شورت پدرام و شروع کردم به مالیدن سوراخ کونش چی بود لامذهب الان از داغیش که یادم میاد کیرم راست میشه خلاصه نتونستم طاقت بیارم خلاصه با یه بد بختی و عرق ریزی انگشتمو کردم تو کونشو و با تف بازش کردم انگار مرده بود اصلا تکون نمیخورد تازه بعضی وقتا کونشو قنبل میکرد راحتر دستم بچرخه با یه به بدختی چرخوندمش که کونش طرفه باشه قنبلم بود خلاصه نتونستم دیگه طاقت بیارم کیرمو گذاشتم دم کونش مگه میرفت تو لامذهب اینقدر مالیدم به سوراخش که آبم اومد همینکه آبم اومد انگار سوراخم بازشد یهو رفت تو زیاد حال نداد چون گرماشو حس نکرده بودم دیگه برگشتم بیحاله بیحال داشتم نفس نفس میزدم که دیدم یکی یواش میگه با منم بکن دیدم بابکه شورتشو در آورده بود کونشو داد طرف من کیرم نیمه بیدار بود امیدی به راست شدنش نداشتم ولی کون تازه دست نخورده دیده خودتون میدونین چیه گذاشتم لاش اونم انگار سی سال کون داده بود با کونش میک میزد کیرمو یه تف جانانه انداختم سر کیرم که تازه داشت بیدار میشد دادم دمش که دیدم تا ته رفت تو حالا یه شالاپ شالاپی میکرد که نگو خلاصه خسته تون نکنم یه ربع تلمبه زدم آبم نمیومد تا وقتی که لپای کونش خورد به روی رونم فکرشو بکن تا کجا رفته بود تو که دیدم آبم داره میاد همشو ریختم تو کونش البته زیاد نبود چون قبلشمم ارضا شده بودم خلاصه فردا فهمیدم پدرام کونی بیدار بوده تمام مدت با خنده بهم گفت چه کیر بزرگی داره جرمون دادی دیشب خلاصه تا وقتی اونجا بودم کون کنی ادامه داشت الان هرکدومشون یلی شدن جرات نمیکنم بهشون بگم یادتونه کونتون گذاشتم ولی خیلی به من احترام میزارن خوش باشین نوشته
0 views
Date: August 23, 2018