سلام دوستان من پیمانم و داستانی که میخوام بگم براتون چند سال پیش و زمان مجردی برام اتفاق افتاده من یک دوست داشتم به اسم مجید که از بچگی باهم بزرگ شدیم ولی یک سالیه دیگه باهم رابطه نداریم القصه یک تایپ و تکثیر نزدیک خونمون بود که یک شاگرد داشت به اسم مریم مستعار واقعیتش من اصلا تو فکر این دختر نبودم تا یکروز مجید گفت که میخواد بامریم رابطه برقرار کنه و ازش خوشش اومده تازه اونجا بود که من به چشم خریداری به مریم نگاه کردم زیاد خوشگل نبود اما از هیکل و اندام هرچی بگم کم گفتم کون گنده و خوش فرم و قد بلند و سبزه منم به خودم لعنت فرستادم که چرا قبل از مجید به فکر گاییدن مریم نیفتاده بودم دیگه بیخیالش شدم بالاخره بامجید صبح تاشب چشم تو چشم بودیم ولی من تو دختر بازی از مجید خیلی تیرتر بودم گذشت تا چند وقت بعد مجید کنار این تایپ و تکثیر مریم خانم سوپر باز کرد منم که بیکار بودم صبح تاشب دم مغازش بودم تا یکروز سرظهر مریم با دوتا چای اومد تو مغازه و یک چایو داد مجید و گفت این لیوان خودمه واسه اقا پیمان اوردم و فرداش به گوشیم اس داد درضمن شمارمو وقتی اومده بود شارز بخره از خود مجید گرفته بود چندوقتی باهم تلفنی و با اس دررابطه بودیم تا خانوادم رفتن شمال و باتمام اصراری که کردن من نرفتم وصبح روز اول قبل اینکه مریم بره مغازشون اومد خونه و بردمش تو اتاقم که بالای پشت بوم بود یکم صحبت کردیم تایخش باز شد و منم رفتم کنارش نشستم تا عکسامو از تو گوشیم نشونش بدم و دستمو انداختم دور گردنش و یکم بعد بهش گفتم اجازه هست ببوسمت و هنوز جواب نداده بود لپشو بوسیدم و لبامو از صورتش برنداشتم و کم کم رفتم سمت لباش و لبارو باهم درگیر کردیم و مغنه اشو دراوردم خیلی بهتر بود تا با مغنه بعد خوابوندمش رو تخت و از روی لباس شروع کردم مالوندن سینه هاش و کون گندش به دست گنده تر از چشم میومد بهش گفتم من شیر میخوام اونم خندید و سینه هاشو از مانتو دراوردم و باعشق خوردم حالا مونده بود کونش که هیچ رقمه راه نمیداد و میگفت همینقدر بسه بزور و خواهش تمنا برگردوندمش یک شلوار لی سفید پاش بود که کو نش توش جانمیشد و هرلحظه احساس میکردی میخواد درز شلواره جر بخوره یکم کیرمو از روشلوار مالوندم به کونش ولی تانمیکردم تو اون کون باحال اروم نمیگرفتم باز زبون ریختنو شروع کردم که عشق منی شلوارتو درار فقط کونتو ببینم هیچ کاری نمیکنم و ازی حرفا تا بااکراه راضی شد دربیاره بشرطی که اسم تو کون کردنم نیارم منم که میدونستم کم کم راه میاد گفتم باشه و شلوارشو دراورد منم شروع کردم به تعریف از کونش و باهزار کس لیسی کیرمو گذاشتم لای کونش و مالوندم به کس و سوراخ کونش عجب کون سفت و باعشقی بود بخدا الانم فکرشو میکنم کیرم شق شق شده و باز بقول ایرج میرزا خدا بیامرز شگفت افسانه ای آغاز کردم تا بذاره از کون بکنمش بعد نیم ساعت راضی شد که اگه درد نداشت سوراخشو فتح کنم منم که تو کونم عروسی بود با کرم کیرمو و سوراخشو چرب کردم و گذاشتم دم سوراخش از بزرگی کلاهک کیرم خودم تعجب کردم تاحالا اینقدر بزرگ ندیده بودم کیرمو از ما فشار و از کون تنگ مریم استقامت تابالاخره سوراخ نازش راه داد و کلاهکش رفت تو و اخ و اوخ و درد داره و تورو خدا مریم شروع شد منم انگار گوشم کر شدن فقط کم کم فشار میدادم تا تهش و بقول معروف تابند خایه جاکنم یهو بخودم اومدم دیدم دارم تلمبه میزنم و مریمم اشکش سرازیره ولی راهی نداشت بعد 5دقیقه ابم اومد تمامشو تو کونش خالی کردم و کیرمو کشیدم بیرون و رفتم دسشویی وقتی اومدم دیدم چشای مریم خیسه داره لباساشو میپوشه رفتم جلو ببوسمش و از دلش درارم که منو پس زد و زیر لب فحش داد و گفت ببین کسی نیست میخوام برم رفتن مریم همانا و تموم شدن رابطه ما همان دیگه جوابمو نداد و بعد چندوقت گوشیشم خاموش کرد دیگه مغازه هم نیومد تا چندوقت پیش تو خیابون باشوهرش و یک بچه تو بقلش دیدمش شنیدین میگن قسمت کسیو کسی نمیتونه بخوره من بعد این جریان فهمیدم قسمت کسیو کسی نمیتونه بکنه امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه اشتباه داشتم ببخشید بار اولم بود بای بای نوشته
0 views
Date: November 1, 2020