کونی که کیر میخواهد ۱

0 views
0%

تاحالا چند باری حواستم بنویسم ولی میبینم آخرش فقط باید قحش بشنوی واقعا شما درک ندارید برید مطالعه کنید بابا ببینید کسایی هستند که از کون دادن خوششون میاد اونم تو جامعه بی فرهنگ ما اسمم امیر حسین بابا مامانم هردوشون معلم بودم کلاس 4 که شدم دیگه منتقل شدن شهر خودمون اولین یاری بود که تو شهر خودمون میخواستم برم مدرسه بچه درس خون بودم همیشه کت اول میشستم دوست صمیمی نداشتم ولی با احسان که تو کوچمون میشستن تازه داشتیم صمیمی میشدیم کم کم میشنیدم پشت سرم یه حرفای ولی نمیدونستم چه خبره چند بار دیده بودم احسان انگلوک میکنن و از پشت بهش میچسبند آخه پسر خوشکلی بود اونم باهاشون برخورد میکرد و فحش میداد ی روز بهش گفتم مجید پسر کوجه بغلی گفته بیایید مسابقه فوتبال ی پوز خند بهم زد و گفت نری ی موقها اونا از من نمیگذرند تو که مثل دختر میمونی وقتی این گفت زدم پس کلش گفتم چی میگی کس خل یکم سینه هام وکه ی خورده بزرگن فشار داد و گفت تو تازه اومدی اینجا مجید میخواسته تو رو بکشونه زمین پشت باغ و اونجا بزرگترا کون خوشکلت و جر بدن وقتی این حرفا رو میزد از خجالت سرخ شده بودم و این حرفا برام تازگی داشت اون روز گذشت ی روز که احسان خونمون بود داشتیم پلی استیشن بازی میکردیم احسان ی نگاه بهم کرد و گفت اگه ی چیز ازت بپرسم راستش میگی گفتم بپرس گفت تا حالا کون دادی یکم جا خوردم با جدیت بهش گفتم نه یعنی میشه پسری به خوشکلی تو نداده باشه گفتم آره مگه من دخترم که بخوام بدم بعدش گفت نمیذونی پشت سرت چه حرفهایی میزنن تو محل گفتم چی میگن ی نگاه بهم کرد و مظلومانه گفت ی بوس ازون لبای خوشکلت بده تا بگم احسانم خیلی خوشکل لبای ناز و قرمزی داشت واسه همین قبول کردم احسان اومد جلو دستم و که یخ کرده بود و گرفت ی بوس محکم از لبم گرفت ی کم کون قلمبم و ناز کرد دستش و برد لای قاشم وای ی حالی کردم که هنوز زیر زبونم ی لحظه قفل کردم اما فوری به خودم اومدم و خودم کشیدم کنار و گفتم لوس نشو دیگه خوب بگو پشت سرم چی میگن گفت تو هر جمعی بری صحبتت همه واست تیز کردن شاید از دادن خوشت بیاد ولی فکر نکنم از لفظ کونی خوشت بیاد اینجا بود که بهش گفتم تو هم که بچه خوشکلی تو چیکار میکنی گفت درسته منم خوشکلم ولی فریدون فردین داییامن بخاطر همین تو محله کسی باهام کاری نداره تو هم اگه رفیقم باشی کسی باهات کاری نداره بعد اون روز شوخیهای منو احسان بیشتر شده بود چون اکثرا خونه ما خالی بود احسان میگفت بریم خونه ما تو خونه همدیگر انگلوک میکردیم وقتی دستش میخورد به سوراخ کونم دیوونه میشدم ی روز بعد اینکه لبای هم و خوردیم و دست اون رو سوراخم بود بلند شد گفت انگار خوشت میاد منم صادقانه همچیو بهش گفتم ی بوسم کرد و بهم گفت میخوام ی رازی و بهت بگم قول میدی پیش خودمون بمونه با ی اخم بهش گفتم ما مثل دادشیم این حرفا چیه گفت داییام منو میکنن من از این کار خوشم اومده میدونم که تو هم خوشت میاد میخوام واسه همیشه با هم باشیم ی کم فکر کردم جواب مثبت و دادم لخت لخت تو بغل هم خوابیدیم اون چون داده بود حرفه ای تر بود همجام یواش یواش بوسید تا رسید به کیرم و گفت امیر میخوام ساک زدن یادت بدم خوب یاد بگریا با خنده ی لیس سر کیرم زد بردش داخل دهانش حس قشنگی بود چون اون موقعها به بلوغ نرسیده بودیم فقط گرمای دهنش و حس میکردم گفت برگرد تا اون کون نازنینتم ببینم وقتی کونم و دید لپای کونم میبوسید قربون صدقش میرفت تا اینجا حسم عادی بود که ی دفه لای کونم باز کرد و ی جون بلند گفت زبونش کشید روی سوراخم ی لحظه انگار آتیش گرفتم از لذت زیاد آهم در اومد وقتی کیرش کشید رو سوراخم دیگه داشتم دیوونه میشدم ی کم در مالی کرد و بلند شد دوست داشتم بهش بگم ادامه بده اما روم نشد منم یکم با مسخره بازی در آوردن بهم آموزش ساک زدن داد روشکم خوابوندمش کون خوشکلی داشت سوراخش کامل معلوم بود ولی سیاه بود از کار کشیدن زیاد همین که کیرم و گذاشتم روی سوراخش تا ته رفت تو گفتم احسان چی شد گفت تو هنئز تازه کاری بعدا میفهمی ی مدت اینطوری با هم بودیم که ی روز با ناراحتی اومد پهلومو بهم گفت امیر ی مشکلی پیش اومده گفتم چی شده گفت فردین داییم گفته تو رو واسش جور کنم ی کم من من کردم گفتم به کسی که نمیگه اونم گفت نه جون امیر گفتم برو بهش بگو قبوله راستی قرار نیست هرچی من مینویسم تو بفهمی معلم املا نوشته

Date: July 28, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *