اون موقع ۱۵ سلام بود و تازه رفته بودم کلاس اول دبیرستان. حتما یادتون هست که توی اون سن و سال تنها چیزی که همیشه فکر و ذهن آدم رو مشغول میکنه فکر سکسه. فکر اینکه بتونی یه جوری با یکی حال کنی.
من هم از این قاعده مستثنا نبودم. یعنی روزی نبود که بدون فکر کردن به سکس به شب برسونم. و البته تقریبا همیشه هم این فکر کردنها به جلق زدن ختم میشد. و یکی از کار هایی هم که وقتی جلق میزدم خوشم میومد بکنم این بود که با دست دیگم با کونم ور برم و خودمو انگشت کنم. خلاصه دردسرتون ندم که انگشت کردن کم کم تبدیل شد به فرو کردن چیزهای دیگه. از خود کار و مداد بگیر تا شمع و سوسیس و خیار. تا اونجایی که کار به اونجا رسید که دیگه تنها فکری که بهم حال میداد فکر کون دادن بود و فکر کردن به کیر یه و اینکه بتونم یه کیرو بخورم و لیس بزنم و اونو بین باسنم و روی سوراخ کونم حس کنم، بیشتر از هر چیز دیگه من رو حشری میکرد و تنها ترس از آبرو ریزی بود که باعث میشد رسما از کسی نخوام منو بکنه. نا گفته نماند که اون موقع واقعا چیزتیکه ای بودم. یه پسر خوشکل سفید و کمی تپل با کون برجسته و قمبل و کاملا بدون مو. این داستان همینجوری ادامه داشت تا اینکه یه روز یکی از بچهها که بدن فهمیدم از مدتها قبل توی کار کون من بود من رو دعوت کرد خونشون که مثلا با هم درس بخونیم. اون روز عصر وقتی وارد خونهٔ دوستم شدم دیدم کسی خونه نیست. ظاهراً خانوادش رفته بودن مهمونی و تا دیر وقت هم قرار نبود برگردند. خلاصه رفتیم توی اتاقش و شروع کردیم به درس خوندن. یه نیم ساعت که گذشت، دوستم گفت بیا استراحت کنیم. رفتیم بیرون و اون رفت از توی آشپزخونه شربت بیاره.
گفت عرق میخوری؟
– چی عرق؟
– اره. میخوری؟
– من تا حالا نخوردم…
– خوب حالا میخوری
– اما اگر مست بشیم چی؟
– نترس. یه کم بیشتر نمیخوریم.
خلاصه شیشه عرق باباش رو با ماست و نوشابه برداشت آورد. عرق رو ریخت توی نوشابه و داد دستم. گفت “به سلامتی” و شروع کردیم به خوردن. وقتی لیوان نوشابه تموم شد احساس کردم که تنم داغ شده. قلبم تند میزد و کیرم خود به خود یه کم نیمه بیدار شده بود. تلویزیون رو روشن کرد و گفت: تاحالا فیلم سوپر دیدی؟ گفتم: نه! واقعا هم ندیده بودم. اون هم معطل نکرد و رفت از توی اتاقش یه نوار ویدئو آورد و گذشت که نگاه کنیم. اولش هر چی که میدیدم باورم نمیشد. یعنی این واقعی بود؟ یعنی من واقعا دارم یه زن لخت میبینم؟ آخ…چه سینه هایی…چه باسنی…چه کسی! دیگه کیرم داشت توی شلوارم میترکید. حالا جایی بود که هنرپیشه مرد هم وارد شد و خانم شروع کرد با کیر گنده اون بازی کردن. وایی…چه کیری…چقدر گندهس…چقدر خوردنی و خوشکله…کاش الان دست من بود…کاش من به جای اون زن بودم و داشتم این کیر رو میخوردم…
همونطور که من توی این حال و هوا بودم لیوان دوم نوشابه و عرق رو هم خورده بودم. کونم حسابی بیدار شده بود و داشت حسابی اذیت میکرد. توی همین حین و بین یه دفعه بردیا (دوستم) گفت: میخای یه چیز هیجان انگیز ببینی؟ گفتم: چی؟ اون هم معطل نکرد و یه ضرب شلوار و شرتشو کشید پایین و کیرشو نشونم داد. نمیدونی چه حال شدم وقتی اون کیر شق شده رو توی اون فاصله نزدیک دیدم…بدون اینکه بفهمم چیکار میکنم گفتم: میخای تو هم یه چیز هیجان انگز تر ببینی؟ گفت: آره!!! من هم از جام بلند شدم، پشتم رو کردم بهش، تا کمر خم شدم و با یه حرکت شلوار و شورتم رو کشیدم پایین…
بردیا که اینو دید دیوونه شد. پرید طرفم و انداختم روی مبل. سینم روی مبل بود و زانوهام روی زمین. از پشت حمل کرد به کونم. اول با هر دو دست لمبر هام رو از هم باز کرد. یه مدت هیچ کاری نکرد. فقط ذول زده بود به سوراخه کونم. بد شروع کرد با انگشتش که با آب دهانش خیس کرده بود سوراخه کونم رو مالیدن…اوه..دیگه نمیفهمیدم کجا هستم…داشتم از شدت خوشی میمردم. گفتم: انگشتم کن بردیا! اون هم انگشتشو آروم فشار داد تو…آه…برای اولین بر انگشت یک نفر به جز خودم داشت وارد سوراخه کونم میشد. داغ شده بودم..آتیش گرفته بودم…بردیا هم داغ شده بود و آتیش گرفته بود…شروع کرد انگشتشو تو و بیرون کردن. من هم خودم رو داده بودم عقب و کونم رو کامل در اختیارش قرار داده بودم. توی همین حال بودم که گفت برگرد. برگستم طرفش. جلوم وایساد و کیرشو که از شدت خون داشت میترکید گرفت جلو دهانم. وای…یه کیر واقعی…جلو دهانم…گرفتم دستم. یه کم نگاهش کردم. سرشو بوسیدم. و بد شروع کردم از سرش آروم آروم وارد دهانم کردم. یوممم…چه خوشمزه…حالا یه کیر داغ و حشری توی دهانم بود و من داشتم ساک میزدم. سرم رو جلو عقب میبردم و با شدت هرچه بیشتر کیرشو مک میزدم. گفت غمبل کن. کیرشو در آوردم گفتم: چیکار کنم؟ گفت ۴ دستو پاا شو!! من هم شدم. با فشار دستش فهمیدم باید سرم رو بذارم روی زمین. کونم رو دادم بالا. زانو زد بین پاهام و کیرشو گذشت دم سورخم…آخ…چه داغ بود…چقدر سرش نرم بود…گفتم بردیا بکنم…اون هم شروع کرد به فشار دادن…آوم…داشت فرو میرفت…همهٔ تنم آتیش گرفت…گفتم آروم…آروم..دردم میاد. اما اون دیگه به این حرفها گوش نمیداد. کیرشو تا ته فرو کرد توی کونم. آخ….چه دردی گرفت…چه جیغی زدم…اما بد که شروع کرد به تلمبه زدن یواش یواش درد جای خودش رو داد به لذت…حالا اون از پشت کون من رو میکرد و من از زیر کیر خودم رو میمالیدم. با دستش میکوبید روی کونم و کونم زیر دستش مثل ژله میلرزید. همون موقع بود که دیدم داره خودشو محکمتر میکوبه بهم. داشت آبش میومد. اب من هم همون موقع اومد…اون هم چه اومدنی…همهٔ فرش خیس شد. آبش که توی کونم خالی میشد انگار دوباره از کیر من میومد بیرون. همهٔ کونم پر از آب منی داغ شده بود. آه…کیرشو کشید بیرون. خوابیدم. اون هم خوابید روی پشتم. کیرش سر خورد لای کونم و همونطوری خوابیدیم…